امام علی(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به يك نكته اساسى روانشناسى اشاره كرده مى فرمايد: «براى دل هاى (آدميان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است هنگامى كه مى خواهيد كارى انجام دهيد از سوى علاقه و اشتياق وارد شويد، زيرا اگر قلب را مجبور به كارى كنند نابينا مى شود»، (إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَإِقْبَالاً وَإِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَإِقْبَالِهَا، فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ). منظور از «قلب» و «قلوب» در اين عبارت، عقل و فكر انسان است كه حالات مختلفى دارد، گاهى در حال نشاط و علاقه به انجام دادن كارى و زمانى در حال تنفر و بى ميلى و بى علاقگى است. هر گاه در حال نشاط، مثلاً نشاط بر عبادات، به سراغ عبادت مى رويم و مى توانيم با حضور قلب عبادت را به نحو كامل احسن به پايان ببريم، اما در حالى كه تمايلات درونى موافق نيست كار به زحمت انجام مى شود و ايجاد خستگى و ناراحتى مى كند.
ازاين رو در حكمت 312 اين جمله آمده است كه مى فرمايد: «إنّ لِلْقُلُوبِ إقْبالاً وَإدْباراً، فَإذا أقْبَلَتْ فَاحْمِلُوها عَلَى النَّوافِلِ، وَإذا أدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِها عَلَى الْفَرائِضِ، دل ها گاهى پرنشاط و زمانى بى نشاط است، آن گاه كه نشاط دارند آنها را بر انجام دادن مستحبات (علاوه بر واجبات) بگماريد و هنگامى كه بى نشاط اند تنها به انجام دادن واجبات قناعت نماييد».
همين مضمون در كتاب شريف كافى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده و با تعبير مشروح ترى در كلام امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) ديده مى شود، آنجا كه فرمود: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إقْبالاً وَإدْباراً وَنِشاطاً وَفُتُوراً فَإذا أقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَفَهِمَتْ وَإذا أدْبَرَتْ كَلَّتْ وَمَلَّتْ فَخُذُوها عِنْدَ إقْبالِها وَنِشاطِها وَاتْرُكُوها عِنْدَ إدْبارِها وَفُتُورِها، دل ها اقبال و ادبار و نشاط و سستى دارند. هنگامى كه اقبال كند (و پرنشاط باشد) حقايق را به خوبى مى بيند و مى فهمد و هنگامى كه ادبار كند، ناتوان و ملول مى گردد، بنابراين در هنگام ادبار و نشاط به سراغ آن برويد و در هنگام ادبار و فتور آن را رها سازيد». حقيقت اين است كه روح آدمى نيز مانند جسم او حالات مختلف دارد، گاه انسان از نظر جسمى خسته و ناتوان است، در اين هنگام اگر كارى به او واگذارند به يقين به صورت كامل انجام نخواهد گرفت، يا خطا و اشتباه مى كند يا ناقص به جا مى آورد، اما هنگامى كه جسم انسان داراى نشاط و قدرت و نيرو است، هر كارى را به خوبى انجام مى دهد. روح انسان نيز همين گونه است و به تعبير بعضى از عرفا گاه در حالت قبض است و گاه بسط، در حالت قبض بايد فشارى به خود نياورد، اما در حالت بسط انسان بايد با شتاب به سراغ اهداف سازنده برود. مطالعه در حال نشاط لذت بخش و عميق و پرفايده و در حال ملالت و ادبار خستگى آور و بسيار سطحى و گاه آميخته با انواع اشتباهات است.
به همين دليل در همه جاى دنيا براى بهره ورى بيشتر از كار كارگران و كارمندان، سعى مى كنند عوامل نشاط را براى آنها فراهم آورند و مرخصى ها، جايزه ها و تزيين محل كار و اطراف آن و استفاده از درختان سرسبز و باغچه هاى پرگل همه براى ايجاد نشاط است. البته آنها از وسايل نامشروعى مانند انواع موسيقى نيز براى اين كار استفاده مى كنند. در شريعت اسلامى نيز براى ايجاد نشاط، مخصوصاً در مورد عبادات، عوامل مختلفى ديده مى شود. وضو گرفتن پيش از نماز به يقين نشاط آور است. مضمضه و استنشاق آب در دهان و بينى افزون بر نظافت، ايجاد نشاط مى كند. دستور داده شده قرآن و اذان با صداى زيبا و صوت حسن خوانده شود تا نشاط آور باشد. جمعه و جماعت ايجاد نشاط در عبادت مى كند و از همه مهم تر فصاحت و بلاغت قرآن خود عامل مهمى براى نشاط در قرائت قرآن است كه تا اعماق قلب انسان نفوذ مى كند.
همچنين وعده هاى حقيقى براى مطيعان و نيكوكاران و مجاهدان و شهيدان به نعمت هاى بسيار لذت بخش بهشتى نشاط آور است. بسيارى از غذاها كه در قرآن مجيد به آنها اشاره شده نيز غذاهاى نشاط آور است. خواب شب كه به آن توصيه شده رفع ملال مى كند و نشاط مى آورد. اين موضوع از آيات و روايات به كتب فقهى ما نيز نفوذ كرده و بعضى از فقها تصريح كرده اند كه نوافل را به هنگام عذر مى توان ترك كرد و يكى از عذرها را غم و اندوه شمردند. مرحوم نراقى در كتاب مستند مى گويد: منظورشان اين نيست كه در اين حال استحباب ندارد، چرا كه اگر در آن حال نيز به جا آورده شود اجماع بر صحت و ثواب آن است بلكه منظور اين است كه در مورد چنين اشخاصى تأكيد بر نافله نمى شود سپس به روايت بالا كه از كتاب كافى نقل كرديم اشاره مى كند.
پی نوشت:
شرح حکمت 193 نهج البلاغه