24 بهمن 1400 12 رجب 1443 - 24 : 03
کد خبر : ۹۱۳۶۸
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۳
کارشناس علوم قرآنی و حدیثی در گفت‌وگویی عنوان کرد؛
حجت‌الاسلام والمسلمین رشیدنسب گفت: طبق آیه ۲۴ سوره انفال، دعوت امام حسین(ع) از یاران، برای احیاء و حیات بخشیدن به آنان است. یعنی ما انسان‌ها و مومنان معمولی در این دنیا، میت هستیم و خدا می‌خواهد به وسیله‌ای، ما را احیاء کند.
عقیق:تاکنون از مناظر مختلف حماسی،‌ تاریخی، سیاسی، اجتماعی و ... به ماجرای قیام و شهادت امام حسین(ع) نگریسته شده است. توجه به نگاه قرآنی نسبت به شهادت سیدالشهداء(ع) نیز یکی از ضروریات است. حال در همین راستا به سراغ «حجت‌الاسلام والمسلمین مجید رشیدنسب» پژوهشگر، محقق و کارشناس علوم قرآنی و حدیثی رفتیم تا درباره یکی از موضوعات مهم و اساسی در تاریخ زندگانی سیدالشهداء(ع)؛ یعنی حرکت امام حسین(ع) از مکه به کوفه از منظر قرآن گفت‌وگو کنیم.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

همانطور که مستحضر هستید امام حسین(ع) در عصر روز هشتم ذی‌الحجه سال 60 هجری قمری در بین حجاج بیت‌‏الله الحرام خطبه‌‏ای را ایراد کردند. در بخشی از این خطبه چنین فرمودند: «مَن کان فینا باذِلاً مُهجَته و ُموَطِّنا علی لِقاء الله نفسَه فلیَرحَل مَعَنا»؛ کسی که می‌خواهد جانش را برای ما فدا کند با ما همراه شود. به نظر شما چرا امام حسین(ع) حرکتشان را از مکه به سمت کوفه با این عبارت آغاز کردند؟ 

برای پاسخ به این سوال بهترین کار این است که به قرآن کریم ورود کنیم، زیرا بهترین و متقن‌ترین بینش‌ها و هدایت­ها، بینش قرآنی است. خدا در بخشی از آیه نهم سوره مبارکه إسراء فرمود: «إنَّ هذا القرآن یَهدی لِلّتی هِی أقوم»، قطعاً این قرآن به [آئینى‌] که خود پایدارتر است، هدایت می‌کند.

امام حسین(ع)، در عبارت «مَن کان فینا باذِلاً مُهجَتَه و ُموَطِّنا علی لِقاءِالله نفسَه فلیَرحَل مَعَنا»، یعنی در ابتدای حرکتشان از مکه به سمت کوفه، دعوتی انجام و درخواستی را مطرح کرده‌اند. وقتی این موضوع را که در قرآن ردیابی می‌کنیم، می‌بینیم خداوند در سوره انفال آیه 24 در قبال دعوت یا امر خدا و رسول و همچنین خلیفه رسول‌الله(ص)، می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، زمانی که خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می‌بخشد، آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حائل می‌شود و قطعاً در نزد او محشور خواهید شد.


شما می‌خواهید بگویید آنهایی که با امام حسین(ع) از کنار خانه کعبه همراه شدند و در نتیجه در روز عاشورا به فیض شهادت رسیدند، از جانب خدا به حیاتی واقعی و ابدی رسانده شدند، درست است؟

بله، دقیقاً همینطور است، طبق آیه 24 سوره انفال که اشاره شد، این دعوت، برای احیاء و حیات بخشیدن به مومنان است. یعنی ما انسان‌ها و مومنان معمولی در این دنیا، میت هستیم و خدا می‌خواهد به وسیله‌ای، ما را احیاء کند. برای رسیدن به یک تصویر صحیح برای درک این آیه از قرآن، به ماجرای امام حسین(ع) بر می‌گردیم. امام حسین(ع) در آغاز حرکت خود از مکه به سوی کوفه، اعلام می‌کنند کسانی که می‌خواهند جانشان را برای ما فدا کنند و آماده‌ لقاءالله هستند، با ما همراه شوند. این عبارت را به کسانی می‌فرمایند که ایشان را قبول دارند. در آیه 24 سوره مبارکه انفال، خطاب خداوند به مؤمنین (مؤمنین معمولی) است، پس به صِرف ایمان معمولی، انسان‌ها احیاء نمی‌شوند. منظور از این احیاء، نمی‏‌تواند حیات مادی باشد، چراکه کافران هم در دنیا حیات مادی دارند، لذا منظور از احیاء، یک زندگی و حیات اصیل و غیر مادی است که تا ابد ادامه خواهد داشت.

خداوند در این آیه می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، وقتی من و رسولم شما را صدا می‌زنیم، «حرف‌شنوی» داشته باشید و هر چه گفتیم، اجابت کنید، ما می‌خواهیم شما را زنده کنیم، یعنی از این موقعیت فعلی رشدتان بدهیم، انسان‌ها از یک طبقه و درجه‌ای به بالا إحیاء می‌شوند، این درجه به راحتی در دسترس شهدا و انسان‌هایی که با ایمانشان به درجه‌ شهدا می‌رسند، هست، لذا خداوند در آیه‏ 169 سوره مبارکه آل‏عمران می‌فرماید: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»، به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید، بلکه ایشان زنده شده‌اند و نزد پروردگارشان از روزی‌ها و ارزاق گوناگون بهره‌مند هستند.

این آیه به صراحت از جایگاهی صحبت می‌کند که انسان‌ها در آنجا زنده هستند، اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم اینگونه می‌شود که آن جایگاه در نزد خدا و در مقام عندیت است، یعنی جایگاهی که موقعیتی بهشتی است و در آنجا رزق الهی وجود دارد، آن هم روزی‌هایی رشد دهنده. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ»، ای مؤمنان! دعوت خدا و پیامبرش را پذیرا باشید که این اجابت دعوت را می­‌توان در قبال خلفاء پیامبر که همان ائمه دوازده‌گانه‌‏ای که به نصِ صریح از جانب ایشان انتخاب و معرفی شده‏‌اند نیز مطرح کرد. بر این اساس می‏‌توان از آیه اینگونه برداشت کرد که:

ای مومنان! وقتی خلیفه پیغمبر صدایتان می‌زند، گوش فرا دهید. او چیزی می‌خواهد، فوری اجابت کنید تا شما را احیاء کند.

* وقتی رفتار هاجر(س)، الگوی مردان و زنان در انجام مناسک حج شد

در اینجا می‌توان به موضوع جالبی اشاره کرد که درباره پسر پیغمبر زمانه است. یکی از اعمال حج، سعی بین صفا و مروه است. حدود چهار هزار سال پیش، هاجر(س) به دنبال برآوردن خواست پسر پیغمبر زمانه‌اش بود. این رفتار هاجر(س) از این جهت نبود که خواسته فرزند خود را برآورده کند، بلکه موضوع این بود که پسر پیغمبر زمانه‌اش، خواسته‌ای دارد و او باید آن خواسته را اجابت کند. این رفتار، خیلی کامل است، اینکه این رفتار مربوط به یک خانم در چهار هزار سال پیش است، مطرح نیست؛ مهم این است که این رفتار، یک رفتار کامل و ارزشی است. این مفهوم و رفتار به قدری نزد خداوند ارزش داشته است که خدا آن را جزء مناسک حج برای تمام زمان‌‏ها قرار داد و تمام حجاج، امر شدند که طبق رفتار ایشان عمل کنند، یعنی سعی بین صفا و مروه را انجام دهند. رفتار آن خانم بزرگوار، الگوی تمام مردان و زنان، در انجام مناسک حج شد.


این موضوع درباره هاجر(س) چگونه به ماجرای امام حسین(ع) ارتباط پیدا می‌کند؟

* حجت‌الاسلام والمسلمین رشیدنسب:موضوع نصرت امام حسین(ع) توسط اصحاب ایشان در کاروان امام حسین(ع) نیز مشابه همین ماجراست. به این معنی که کاروانیان برای نصرت پسر پیغمبر زمانه­‌شان، آماده بذل جان بوده و دعوت ایشان را اجابت کردند. در عصر روز هشتم ذی‌الحجه، امام حسین(ع) در مکه فرمود: «مَن کان فینا باذِلاً مُهجَتَه و ُموَطِّنا علی لِقاءِ­الله نفسَه فلیَرحَل مَعَنا». عموم مردم حاضر در مکه، ایشان را همراهی نکردند و فقط تعدادی کمی، دعوت ایشان را اجابت و ایشان را همراهی کردند. به راستی چرا امام حسین(ع) با این تعابیر آنان را فرا خواندند؟ برای اینکه آنها را احیاء کنند. در رأس افرادی که دعوت امام(ع) را اجابت کردند، حضرت اباالفضل(ع) است. ایشان و دیگر کاروانیان، به ­خاطر حرف‏شنوی از امام حسین(ع)، زنده شدند. یکی از تبعات این احیاء درباره حضرت ابالفضل(ع)، مقام «باب‌الحوائج» بودن ایشان است. یعنی هر کس در هر نقطه از عالم به ابالفضل متوسل شود، محبت امام حسین(ع) را از طریق ابالفضل می‌چشد. بسیاری از افراد در دنیا، محبت ابالفضل(ع) را چشیده‌اند.

* 2 خطر بزرگ برای مومنان در صورت عدم حرف شنوی از امام (ع)

وقتی ماجرای کاروان امام حسین(ع) را از منظر آیه 24 سوره انفال نگاه کنیم، آنهایی که حرف امام(ع) را گوش دادند، احیاء شدند. در ادامه آیه خداوند به کسانی که دعوت رسول را اجابت نکنند، هشدار و تذکری مهم می‏‌دهد، یعنی اگر مؤمنان، حرف امام(ع) را إجابت نکنند و احیاء نشوند، با دو خطر مواجه می‌شوند؛ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»، ای کسانی که ایمان آورده‌اید، زمانی که خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می‌بخشد، آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حائل می‌شود، و به تحقیق، در نزد او محشور خواهید شد.

 خطر اول:

اینکه طبق این آیه، خداوند بین افراد و قلوبشان، حائل می‌شود یا حائلی قرار می‌دهد، لذا آنها دیگر درک صحیحی نخواهند داشت و عواطف انسانی‌‌شان را از دست می‌دهند. در کربلا هم چنین اتفاقی افتاد، دشمنانِ امام حسین(ع) در کربلا قلب نداشتند، به عبارت دیگر، در کربلا چیزی بین دشمنان و قلبهایشان حائل شده بودف لذا رحم و شفقت به آن‌ها نمی‌رسید و نمی‌توانستند تعقل کنند. نتیجه اینکه آنها با درنده‌خوترین و زشت‌ترین رفتارها، به مولا و یارانشان حمله کردند.

علت سقوط آن دشمنان به این عمق از حیوانیت و درنده‌خویی، به این خاطر بود که خلیفه رسول خدا(ص)، بارها و بارها آنها را صدا زده بودند و از آنها دعوت کرده بودند که حرفشان را گوش بدهند تا احیاء شوند اما آنها گوش ندادند، لذا دچار این خطر شدند. پس باید حرف خلفای خدا که همان حرف خداست را گوش دهیم تا احیاء شویم.

خطر دوم:

در آیه بعدی (آیه 25 سوره انفال) ذکر شده است، «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب»؛ و از فتنه‌ای که فقط به ستمکاران شما نمی‌رسد، بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است. این خطر به معنای دچار شدن به فتنه‌های عجیب و غریب است. همانطور که دشمنان امام حسین(ع) و کسانی که ایشان را یاری نکردند، دچار آن فتنه‌ها شدند و تاریخ پس از کربلا نیز به خوبی این موضوع را شهادت می‌­دهد.

بسیار بجاست که ماجرای کاروان امام حسین(ع) را ذیل آیه 24 و 25 سوره انفال مطالعه و بررسی کنیم. امام حسین(ع) کسانی را که حرفشان را اجابت و همراهشان حرکت کردند، رشد دادند تا آنجا که در وصف ایشان فرمود: «أمرهم أمری و رأیهم رأیی»؛ امر ایشان، امر من و رأی ایشان، رأی من است.

امام حسین(ع) در خلال مسیر و قبل از شهادت، یاران را به آسمان­‌های بالاتر از آسمان اول برده و به این صورت، آنها را احیاء کردند و در شب عاشورا، جایگاه رفیعشان را در «اعلی‌علیّین» به ایشان نشان دادند. ما نیز با سرلوحه قرار دادن آیه 24 انفال، باید دست از نفس برداشته و به این سمت برویم که هر چه خدا و رسولش بخواهند، همان را بخواهیم و دغدغه‌مان این باشد که خواست خدا و رسول و خلفای رسول را در زندگی پیاده کنیم، تا خداوند مثل کاروانیان حسینی(ع)، دست ما را هم بگیرد و ما را احیاء کند و در طبقات بالاتر آسمان‌ها قرار دهد.

امام حسین(ع) در شب عاشورا مراسمی برپا می‌کنند و جایگاه بهشتی اصحابشان را به ایشان نشان‌ می‌دهند(بحار الأنوار/ج1/ ص/634) در حدیث آمده است زمانیکه امام زمان(عج) با یکی از شهدای کربلا (در قالب زیارت) صحبت می‌کنند، می‌فرماید: من از خدا می‌خواهم که همنشینی با تو را در اعلی‌علییّن نصیبم کند (بحار الأنوار/ج‏44/ ص34). این محصولِ احیاء توسط خداوند و از طریقِ خلفای خدا برای کسانی است که نفس و خواسته‌های خود را کنار زده باشند و خواست خدا و رسول و خلفای رسول را سرلوحه زندگی خود قرار داده باشند.

======================

مصاحبه از: امیرمحسن شیخان


منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: