ز داغ تو دل حزين است، به يادت چله نشين است القلب حزين من مصيبتك، ويبکي عليك أربعين يوما
همه آرام و قرار اين دل زيارت در اربعين است و کل أمنياته أن يزورك في أربعينيّتك
سپردم دل را به جاده، ميايم پاي پياده ترکت قلبي في طريقک، أسير إليك حافياً
ره عشق است و ندارم باکي اگر خاري در کمين است الطريق طريق العشق ولا أخاف من أن يکون مفروشا بالأشواك
(جان و جانان من، عشق و ايمان من، با تو پيمان من، حسين) يا نفسي و عزيزي، يا عشقي و إيماني، عهدي معک يا حسين
ألا يا حجَّ الحنينِ، سَقاكم زَمزمُ عَيني اي حج عشق (کنايه از زيارت امام حسين) شوق زيارتت اشک از ديدگانم جاري ساخت
تُلبّيكُم سيّدي أشواقي بإحرامِ الأربعينِ هواي شوقم با احرام اربعين به نداي شما لبيک ميگويد
و شوقاً يهفُو جَبيني، يُؤدّي لو سجدتينِ پيشانيم مشتاق است تا در نماز عشقت برخاک بيفتد
ويَسعى بين الصفا و المروى لعباسٍ و الحسينِ و بين صفا و مروه عباس و حسين سعي به جاي آورد
لو قطّعوا كفّي، لو قطّعوا رِجلي، أمضي لكم زَحفاً، حسين اي حسين! اگر دستم را جدا کنند، اگر پايم را قطع کنند سينه خيز به سويت مي آيم
يا سيدي خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنين مولايم مرا درياب، غم تو ويرانم کرد، دلتنگ و مشتاق شما هستم
(يا سيدي خذني، حسين) مولايم مرا درياب
أتاكُم هُدهدُ قلبي جَناحاهُ نارُ حبّي هدهد قلبم به سوي شما آمده است و دو بال او آتش عشق من است
أتاكِ يا كربلا مشتاقاً يُلبِّيكِ وآحسيناه و مشتاقانه، لبيک گويان و با نداي واحسيناه به سوي تو آمده است
حَنيناً عرشُ هواكَ بِلمحِ الطّرفِ أتاكَ هواي عشق والاي تو بر قلبم نشسته است، و با چشم بر هم زدني به سوي تو ميآيد
مَشى طيّاراً معَ الزُّوارِ بآهاتٍ وآحسيناه قلب من به همراه زائرانت، با ناله واحسيناه به سوي تو پرواز ميکند
تَحلُو بكَ الآهُ، لاعذّبَ اللهُ، قلباً بهِ حبُ الـ ـحسين دردها با تو شيرين ميشود، خداوند عذاب نکند قلبي که محبت حسين در آن است
يا سيدي خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنين مولايم مرا درياب، غم تو سرگردانم کرد، دلتنگ شما هستم
(يا سيدي خذني، حسين) مولايم مرا درياب
شعر فارسي: محمد مهدي سيار شعر عربي: خانم آيات القُرمُزي از بحرين (بانوي شاعره بحريني که به خاطر يک قصيده مدتها در زندانهاي آل خليفه اسير و شکنجه شده است)