14 آبان 1400 30 (ربیع الاول 1443 - 39 : 08
کد خبر : ۹۱۱۳۳
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۹
یادداشتی از مهدی مسائلی؛
هنگامی که سخن از تکفیرگرایی در میان مسلمین به میان می‌آید، معمولا نگاه‌ها به سمت وهابیت و افراط‌گرایان اهل‌سنت می‌رود. این درحالی است که در میان شیعیان نیز نگاه‌های‌ تکفیرگرایانه وجود دارد.
عقیق:هنگامی که سخن از تکفیرگرایی در میان مسلمین به میان می‌آید، معمولا نگاه‌ها به سمت وهابیت و افراط‌گرایان اهل‌سنت می‌رود. این درحالی است که در میان شیعیان نیز از گذشته تا حال، نگاه‌های‌ تکفیرگرایانه به صورت قوی وجود داشته‌اند. هرچند به خاطر عدم گرایش به خشونت، ظهور و بروزآنها کمتر از تکفیرگرایی در میان اهل‌سنت بوده است. روایتی که در ادامه می‌آید به صورتی واضح اعتقادات تکفیری را در میان اصحاب نمایش می‌دهد. اعتقاداتی که امروز همچنان باقی است و متأسفانه به عنوان نظر و رأی قطعی اهل‌بیت (ع) مطرح می‌شود.

یکی از اصحاب امام صادق (ع)‌ به نام هاشم صاحبِ بَرِید می‌گوید:

من و محمد بن مسلم و ابوالخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابوالخطاب پرسید عقیده‌ی شما درباره‌ی کسی که امر امامت را نشناسد چیست؟ 

من گفتم: به عقیده‌ی من کافر است.

 ابوالخطاب گفت: تا حجت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است. 

محمد بن مسلم گفت: سبحان الله! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده می‌شود؟! خیر، ناآگاه اگر منکر نباشد کافر نیست.[به این ترتیب ما سه نفر عقاید مخالف داشتیم.]

موقع حج رسید، به حج رفتیم و در مکه به حضور امام صادق - علیه السلام - رسیدم. جریان مباحثه‌ی سه نفری را به عرض امام رساندم و نظر ایشان را خواستم. امام فرمود: تو حاضری و آن دو غایب؛ [یعنی هنگامی پاسخ می‌دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند.] وعده‌گاه من و شما سه نفر، همین امشب در منی نزدیک جمره‌ی وسطی.

شب که شد سه نفری ‌رفتیم. امام در حالی که بالشی را به سینه‌ی خود چسبانده بودند سؤال را شروع کرد و فرمود: چه می‌گویید درباره‌ی خدمتکاران، زنان، افراد خانواده‌ی خودتان؟ آیا آنها به وحدانیت خدا شهادت نمی‌دهند؟ 

من گفتم: آری.

امام فرمودند: آیا به رسالت پیغمبر(ص) گواهی نمی‌دهند؟

عرض کردم: آری.

امام فرمودند: آنها مانند شما امامت و ولایت را می‌شناسند؟

عرض کردم: نه.

امام فرمودند: پس تکلیف آنها به عقیده‌ی شما چیست؟

عرض کردم: عقیده‌ی من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.

امام فرمودند: سبحان الله! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده‌ای، سقاها را ندیده‌ای؟

عرض کردم: چرا، دیده‌ام و می‌بینم.

امام فرمودند: آیا اینها نماز نمی‌گزارند؟ روزه نمی‌گیرند؟ حج نمی‌کنند؟ به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر – که درود خداوند بر او و خاندانش باد - شهادت نمی‌دهند؟

عرض کردم: آری.

امام فرمودند: اینها مانند شما امام را می‌شناسند؟

عرض کردم: نه.

امام فرمودند: پس وضع اینها چیست؟

عرض کردم: به عقیده‌ی من هر که امام را نشناسد کافر است.

امام فرمودند: سبحان الله! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمی‌بینی؟ هیچ نمی‌بینی که اهل یمن چگونه به پرده‌های کعبه می‌چسبند؟

عرض کردم: آری.

امام فرمودند: آیا اینها به توحید و نبوت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمی‌گزارند؟ روزه نمی‌گیرند؟ حج نمی‌کنند؟

عرض کردم: آری.

امام فرمودند: خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌شناسند؟

عرض کردم: نه.

امام فرمودند: عقیده‌ی شما درباره‌ی اینها چیست؟

عرض کردم: به عقیده‌ی من هر که امام را نشناسد کافر است.

امام فرمودند: سبحان الله! این عقیده‌ی خوارج است.

امام آنگاه فرمود: حال مایل هستید که حقیقت را بگویم؟

من [که می‌دانستم سخن امام بر ضد عقیده‌ی من است] گفتم: نه!

امام فرمودند: همانا برای شما بد است که آن‌چه را از ما نشنیده‌اید قائلید.

هاشم بعدها می‌گفت: گمان بردم که امام می‌خواهد ما را به سخن محمد بن مسلم برگرداند و معتقد کند.(کافی چاپ دار الحدیث، ج‏۴، ص: ۱۷۴)

نکته جالب پیرامون این روایت این‌که شارحان کافی همچون علامه مجلسی و ملاصالح مازندرانی، تقسیم‌بندی موجود در روایت را به کفر و اسلام ظاهری اختصاص داده و آن را مربوط به نجاست و طهارت اهل‌سنت دانسته‌اند و همچنان بر گرایش‌های تکفیرگرایانه عصر خویش تأکید کرده‌اند. (مرآة العقول ، ج‏۱۱، ص ۱۹۱) در حالی که مضمون جهالت و استضعاف تأکید شده در روایت، مقوله‌ای اعتقادی است نه فقهی.  و اگر در روایت سخن از همسانی نظر شیعیان با خوارج به میان آمده است، از جهت همسانی نگاه و تقسیم‌بندی اعتقادی آنها با خوارج است. وگرنه همه می‌دانیم اکثرشیعیان هیچ‌گاه حکم تکفیر فقهی را همانند خوارج به اجرا نگذاشته‌اند. 

البته این روایت تنها یک نمونه از روایاتی بود که گرایش‌های تکفیرگرایانه بعضی از شیعیان را به نمایش می‌گذارد. چنانچه در روایاتی آمده است که حتی بعضی از اصحاب خاص ائمه(ع) همچون زاره حاضر نیز حاضر نبودند نظر آنها را در باب ایمان و کفر بپذیرند و در مباحثه با امام باقر(ع) آنقدر بر نظرات تکفیرگرایانه خویش لجاجت می‌ورزیدند که صدای مباحثه آنها با امام باقر(ع) بلند شده و  هرکس پشت در خانه بود آن را می‌شنید!

حد و مرز تکفیر در میان این اصحاب ائمه(ع) آن‌گونه بوده است که به تعبیر خودشان، میان اعتقادات خود و دیگرمسلمانان تراز و شاقول گذشته و از هرکس که اندک زاویه‌ای با اعتقادات آنها داشت، تبری می‌جستند! (کافی،ج‏، ص۱۳۳؛ باب أصناف الناس‏)

ائمه(ع) نیز هنگامی که تأکید امثال زاره را بر مواضع خویش می‌دیدند،‌ با اشاره به تعصب و لجاجت اعتقادی آنها می‌فرمودند: «إِنْ کَبِرْتَ رَجَعْتَ وَ تحَلَّلَتْ عَنْکَ عُقَدُک‏ ؛ یعنی اگر پا به سن بگذاری، از این عقیده باز می‌گردی و از این قید و بند رها می‌شوی».(کافی چاپ دار الحدیث، ج‏۴، ص: ۱۷۸)

بحث دراین‌باره فراوان و مفصل است و حقیر در  کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت به قسمتی از این روایات پرداخته‌ام، اما حاصل سخن این‌که باید بدون هیچ محدودیت و سانسوری درباره ریشه‌های تکفیرگرایی سخن گفت و با تکفیرنادرست در هرجا که هست مقابله نمود.


منبع:مهر


گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: