مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
به نظر شما وظایف منتظران امام زمان(عج) در دوران غیبت متناسب با فرهنگ عاشورای حسینی(ع) چیست؟
حجتالاسلام والمسلمین کرمی:نهضت عاشورا نهضت قیام و ظهور است، نهضت انتظار و حرکت برای ایجاد عدالت است، به نظر میرسد یک ظرفیت بسیار بالایی برای درس گرفتن در زمینه انتظار در نهضت عاشورای حسینی وجود دارد، این ظرفیت آنقدر عظیم است که شاید نتوان آن را در هیچ پدیدۀ تاریخی دیگری سراغ گرفت. سالها پیش بسیاری از کوفیان حدود هجده هزار نامه به امام حسین(ع) ارسال کردند و از ایشان خواستند به کوفه بیاید، حتی برخی حضوری خدمت امام (ع) رسیدند و این درخواست را مطرح کردند، آنان در انتظار به سر میبردند تا اینکه سرانجام امام حسین (ع) به درخواست آنان پاسخ داد و راهی کوفه شد.
حس
و حال انتظار در میان کوفیان آن زمان دیده میشد و حتی فضای شهر را برای
این امر آماده کرده بودند و افرادی را نیز قرار دادند تا به محض رؤیت امام،
به دیگران اطلاع دهند تا به استقبال ایشان بیایند، اما به راستی چه شد که
امام حسین (ع) را تنها گذاشتند و آن فاجعۀ دردناک رخ داد؟! باید به این
نکته اشاره کرد که:
کوفیان به معنای واقعی «امام» نمیخواستند، بلکه کسی را میخواستند که رهبر آنان باشد تا از دست سران ظالم آن دوران رهایی یابند، در واقع تعریفی که آنان از «امام» داشتند و بر اساس همان، از امام حسین(ع) خواستند به کوفه بیاید، تعریفی سطحی از مفهوم «امامت» بود، آنان برای امام (ع) نقش یک رهبر و پیشوا قائل بودند نه کسی که امام بر عالم و عالمیان است، لذا وقتی نمایندۀ امام حسین(ع) برای بیعت آمد، در ابتدا بسیاری ابراز همراهی کردند، اما وقتی دریافتند که این همراهی میتواند به کشتن شدن آنان و به خطر افتادن جان خانوادهشان منجر شود، دست از همراهی کشیدند و مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند.
کوفیان در بزنگاه امتحان الهی شکست سنگینی خوردند و نتوانستند از این آزمون سربلند خارج شوند، هر انسانی سرانجام طعم مرگ را خواهد چشید؛ اما به راستی چه رفتنی ارزشمندتر از اینکه در راه خدا شهید شویم و از دنیا برویم؟! حال ما محبان و شیعیان باید از این ماجرا درس بگیریم؛ اینک که در زمان غیبت مولایمان حضرت مهدی(عج) به سر میبریم، مسألۀ «انتظار» برایمان چه معنا و مفهومی دارد؟ مسأله «امامت» برایمان چه جایگاهی دارد و چه تعریفی از آن داریم؟ آیا توانستهایم خودمان را به منتظران واقعی آن حضرت شبیه کنیم؟ آیا در این مسیر از خود سعیی نشان دادهایم؟ آیا توانستیم وظایفمان را در این برهه از زمان به نحو أحسن نجام دهیم؟ چقدر توانستیم در صحنه و آزمونهای مختلف خودمان را برای برپایی امر ظهور مولایمان آماده کنیم؟ اینها و بسیاری دیگر از جمله سؤالاتی است که خوب است کمی دربارۀ آنها تأمل داشته باشیم.
علاوه بر موضوعی که در سؤال قبل به آن پرداخته شد، به نظر شما از ماجرای امام حسین(ع) چه الگوبرداریهای دیگری میتوان برای بهبود زندگی امروز داشت؟
حجتالاسلام والمسلمین کرمی:مهمترین مسأله در تحکیم خانواده عبارت است از این که بین افراد خانواده ارتباط عاطفی و معنوی بر مبنا و محور دین و توحید وجود داشته باشد، از طرف دیگر، باید آن چیزی که حلقههای این زنجیره را به هم میپیوندد و موجب پیوند بیشتر اشخاص یک خانواده میشود، گرایشات توحیدی و دینی باشد. بهترین خانواده، خانوادهای است که در مسیر هدف نهایی ـ که انسان برای آن هدف آفریده شده ـ حرکت کند و این ارتباطات در خانواده، انسان را به آن هدف نزدیک میکند، این موضوع در جریان کربلا در حدی اعلی به تصویر کشیده شد.
اهل
بیتِ امام حسین(ع) و اصحاب مولا در نهایت محبت، لطف و مهربانی با یکدیگر
رفتار میکردند، این پیوند زیبا و آسمانی منجر به فرمانبرداری و
ولایتپذیری کاروانیان از مولایشان امام حسین(ع) شد، همه از یک مرکز فرمان
میگرفتند تا به میل امامشان عمل کنند، به عنوان مثال، اگر امام (ع)
میفرمود از آن سو برویم، بدون اینکه حرفی بزنند و یا اعتراضی کنند، همگی
گوش به فرمان امام (ع) بودند، این درس بزرگی برای ما محبان است، سرانجام
همین رفتار زیبای آنان و همراهی همه جانبه با امام زمانشان باعث رشد زیاد
آنان شد، آنان آنقدر رشد داده شدند که امام حسین(ع) در شب عاشورا به وجود
چنین اصحابی افتخار کرد و فرمود: «فإنّى لا أعلم أصحاباً أوفى و لا خیراً مِنْ أصحابى ولا أهل بیت أبرّ ولا أوصل من أهل بیتى ...»؛ من یارانى باوفاتر و نیکوتر از یارانم و خاندانى نیکوتر و مهربانتر از خاندانم نمىشناسم...».
رفتار حضرت زینب(س) زیباییهای دیگری را برایمان به تصویر کشید، ایشان فرزندانشان را به گونهای تربیت کرده بود که در بزنگاه در خدمت مولایشان باشند، یعنی هرگاه نیاز شد، در راه امام زمانشان فدا شوند، این رفتار حضرت زینب (س) بسیار درسآموز است. ایشان در روز عاشورا با افتخار دو فرزندشان خویش را به میدان فرستاد و طبق گزارشات تاریخی وقتی آن دو به شهادت رسیدند، هرگز سمت امام حسین(ع) نرفت تا سراغی از آنان بگیرند. چرا از این آموزهها بهره نمیبریم؟ ما باید فرزندانمان را به گونهای تربیت کنیم که ولایتپذیر باشند، ما باید همچون حضرت زینب(س) فرزندانمان را برای جاننثاری در رکاب امام زمان(عج) تربیت و آماده کنیم؛ اینجاست که یکی از نقشهای مهم خانواده و به خصوص مادران نمایان میشود.
جالب است در بحث ازدواج حضرت زینب(س) نیز ولایتمداری ایشان جلوه میکند، بارها شنیدهایم که یکی از شروط ازدواج حضرت زینب(س) این بود که هرگاه امام حسین(ع) قصد سفر داشت، ایشان نیز همراه مولا باشند، البته بودن یا نبودن این شرط نیاز به بررسی و تحقیق بیشتری دارد، اما به یاد دارم که روزی رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمود: حتی اگر حضرت زینب(س) این را شرط ازدواج هم نمیگذاشت؛ إذن شوهر در امور واجب شرط نیست و حفظ جان ولیّ و انتشار پیام عاشورا از اوجب واجبات است. در این زمینه نیز میتوانیم الگوبرداری کنیم؛ به این معنا که باید نگاهمان را به مقولۀ ازدواج اصلاح کنیم، ازدواج را پیوندی بدانیم که حرکت ما در مسیر رشد و همراهی با امام عالم را سهلتر و هموارتر و از این طریق خدا نیز محبتها و نعمات بیشتری را برای رشد مرد و زن جاری کند. از سوی دیگر، از خدا بخواهیم که ازدواج را برایمان به گونهای قرار دهد که به مفید بودن ما در حریم امام (ع) بیشتر کمک کند نه اینکه خدایی نکرده مانع انجام وظیفه و ادای تکلیف شود، به عبارت دیگر، اولین مسأله در تشکیل خانواده این است که در هیچ شرایطی از ولیّ و امام زمانه جدا نمیشویم.
یکی از موضوعاتی که در روایات حضرات معصومین(ع) به آن تأکید شده، مسألۀ آشنایی انبیا و رسولان (علیهمالسلام) با ماجرای شهادت امام حسین(ع) است. به نظر شما چرا خداوند این بزرگواران را با ماجرای امام حسین(ع) آشنا کرده است؟
حجتالاسلام والمسلمین کرمی: بله، به نکتۀ مهمی اشاره کردید، روایات زیادی دربارۀ آشنایی انبیای بزرگ الهی اعم از حضرت آدم(ع)، ابراهیم(ع)، نوح(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) با ماجرای امام حسین(ع) وجود دارد، جالب است که برخی از این انبیاء و رسولان (علیهمالسلام) از پیامبران اولواالعزم من الرسل هستند، چه بسا خداوند متعال به بهانههای مختلف خواسته است با آوردن این بزرگواران به این سرزمین نور، نکات مهمی را به ما گوشزد کند، در واقع خداوند سکانسی از عاشورای حسینی را اینگونه برای انبیا و رسولان (علیهمالسلام) به تصویر کشیده است. خداوند در آیۀ 36 سورۀ مبارکۀ نور میفرماید: ﴿ فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ﴾، در احادیث گفته شده منظور از «بیوت» اهلبیت(ع) هستند و کربلا و بارگاه امام حسین(ع) یکی از مصادیق این «بیوت» است، لذا باید همۀ این موارد را با هم دید و مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
شاید بتوان گفت یکی از
نکاتی که خداوند با این ماجرا میخواسته به ما بگوید این است که ای
انسانها! اگر میخواهید ارتقاء و رفعت بگیرید، به این سرزمین بیایید،
همچنان که این موضوع در آیۀ فوق آمده است. زمین کربلا چون قرار بود امام
حسین(ع) را در آغوش خود بگیرد، به یک زمین ارتقاءدهنده و رفعت دهنده تبدیل
شد.
امام حسین(ع) در خطبهای که در کنار خانۀ کعبه ایراد و بعد از آن به سمت کربلا حرکت کردند، فرمودند: «مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَائِنَا نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه» گرچه امام حسین(ع) به سوی کوفه حرکت کردند، اما به نظر میرسد این ظاهر ماجرا بوده و در اصل مقصد امام (ع) کوفه نبوده است؛ چراکه ایشان تأکید بر «بذل جان و توطّن در لقاءالله» داشتند، نظر شما در این باره چیست؟
حجتالاسلام والمسلمین کرمی: دربارۀ اینکه مقصد امام حسین(ع) کجا بوده است، سه قول وجود دارد و بنده فقط آنها را نقل میکنم و هیچگونه قضاوتی دربارۀ آنها نمیکنم. آقای «نجف آبادی» در کتاب «شهید جاوید» قائل به این است که امام حسین (ع) نمیدانست شهید میشود و برای حکومت رفت. قول دیگر از آنِ محدثین شیعه از جمله «سید مرتضی» است که میگوید امام حسین(ع) برای شهادت رفت، علاوه بر این، «شهید مطهری» میگوید امام حسین(ع) برای انجام امر به معروف و نهی از منکر حرکت کرده است. پردازش این نظریه توسط مقام معظم رهبری این است که امام حسین(ع) نه برای حکومت و نه برای شهادت حرکت کردند، بلکه ایشان برای ادای تکلیف و انجام وظیفۀ یک واجب زمین مانده یعنی مبارزه با ظلم حرکت کردند. حال این حرکت منتهی به دو نتیجه میشود؛ شهادت یا حکومت.
منبع:تسنیم