مرور تاریخ اسلام، فرآوردههای جذابی خواهد داشت. یکی از این فرآوردهها، نوع مواجهه مردم با امامان معصوم(ع) است. اشکالها و ایرادهایی که به معصومان میگرفتند، بسیار درسآموز و عبرتانگیز است. گوناگونی ابتلائات و امتحانات مردم را میتوان یافت که گاهی به ترکیب خَلقی و جسمی امامان انتقاد میکردند و طرفه اینکه گاهی بهخاطر همین، باورمندی خود را از دست میدادند.
حال، اگر غرض از پرداختن به سیمای ظاهری اهلبیت این است که وصف خط و خال کنیم و از چشم و گوش معصوم بگوییم، این پرداختن نهتنها اولویت ندارد بلکه خاصیتی هم بر آن مترتّب نیست. رنگ چشم و اندازه قد معصومان چه دخالتی در بهرهوری از عصمت و هدایت ایشان دارد؟
ولی
مسئله دیگری در میان است که حاوی معرفت است و آن، امتحان بندگان به ظاهرِ
اولیای خداست. نکته بسیار مهم و دقیقی که امیرالمؤمنین(ع) چند بار در نهج
البلاغه به آن اشاره میفرمایند این است که خدای متعال، اولیای خودش را در
سیمایی قرار میدهد که باور مقامات بلند معنوی ایشان کار سادهای نباشد.
اساساً باورناپذیر بودن ظاهریِ معصومان، یکی از امتحانات پیچیده الهی است.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه قاصعه نهج البلاغه (خطبه 192)، اول از امتحان ابلیس با ظاهر حضرت آدم(ع) سخن میرانند:
اگر خدا میخواست مىتوانست آدم را از نورى بیافریند که روشنایىاش دیدهها را برباید و زیبایى و جمالش عقول را مبهوت کند و عطرش شامّهها را مسخر سازد و اگر چنین میکرد گردنها در برابر آدم خاضع مىشد و آزمایش براى فرشتگان بسیار آسان بود؛ ولى خداوند سبحان خلق خود را با امورى مىآزماید که از فلسفه آن آگاهى ندارند تا (مطیعان از عاصیان) ممتاز گردند و تکبّر را از آنان بزداید و آنها را از کبر و غرور دور سازد.
حضرت ، در ادامه از ظاهر فریبنده موسی و هارون (علیهما السلام) میگویند که این ظاهر، راه پذیرش ادعای آنان را بسیار سخت میکرد:
موسىبن
عمران با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند در حالی که پیراهنهاى بلند
پشمین به تن داشتند و در دست هرکدام عصایى (همچون عصاى چوپانها) بود، (او
را دعوت بهسوى خداوند یگانه کردند و) با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان
خدا شود عزّت و قدرتش پایدار و حکومتش برقرار خواهد بود؛ ولى فرعون گفت:
آیا از این دو نفر تعجّب نمىکنید که بقاى ملک و دوام عزّتم را تضمین
مىکنند در حالی که فقر و ذلّت از سر و وضعشان مىبارد؟! (اگر راست
مىگویند) چرا دستبندهایى از طلا (از سوى خدا) به آنها داده نشده است؟
این سخن را فرعون بهجهت بزرگ شمردن طلا و گردآورى آن و تحقیر پشم و پوشیدن
آن گفت، در حالی که اگر خداوند سبحان مىخواست بههنگام مبعوث ساختن
پیامبرانش درهاى گنجهاى طلا و معادن زر ناب و باغهاى خرّم و سرسبز را
بهروى آنها بگشاید؛ مىگشود و اگر اراده مىکرد پرندگان آسمان و وحوش
زمین را همراه آنها گسیل دارد؛ مىداشت ولى اگر این کار را مىکرد ارزش
آزمایش از میان مىرفت، پاداش و جزاى نیکوکاران بىاثر مىشد و وعدههاى
الهى بىفایده مىگشت.
مطیعان، مستحقّ اجر و پاداش امتحان دهندگان نمىشدند و مؤمنان استحقاق ثواب نیکوکاران را نمىیافتند و نامها (نام مسلم، مؤمن، مخلص و...) با معانى خود همراه نمىگشت اما خداوند سبحان پیامبران خود را از نظر عزم و اراده، قوى و از نظر ظاهر، فقیر و تهیدست در چشم مردم قرار داد؛ ولى فقرى توأم با قناعتى که قلبها و چشمها را پر از غنا مىکرد، همراه ضعف ظاهرى که چشمها و گوشها (ی دنیاپرستان) را آزار مىداد (در جهات معنوى، قوى و نیرومند و در جهات مادّى، ساده و بىآلایش بودند).
اگر
پیامبران داراى قدرتى بودند که کسى را یاراى مخالفت با آنان نبود و
توانایى و عزتى داشتند که هیچ گاه مغلوب نمىشدند و سلطنت و شوکتى که
گردنها بهسوى آن کشیده میشد و از راههاى دور بار سفر بهسوى آنان
مىبستند ــ اگر چنین بودند ــ پذیرش دعوت آنان براى مردم آسانتر و سرکشى
در برابر آنان مشکلتر بود و مردم بهجهت ترسى که بر آنها مستولى مىشد یا
علاقه و انتظارى که آنان را متمایل به پیامبران مىساخت به آنها ایمان
مىآوردند، در این حال نیّات و انگیزهها خالص نبود (و غیرخدا در آن شرکت
داشت) به همین دلیل حسنات و پاداش آنان تقسیم مىشد (و اجر کمى داشتند).
ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پیروى از رسولانش، تصدیق کتابهایش،
خضوع در برابر ذات پاکش، تواضع در برابر فرمانش و تسلیم در مقابل اطاعتش
امورى باشد که فقط بهجهت او انجام گیرد و چیز دیگرى آن را مشوب و ناخالص
نکند، (و بهیقین) هرقدر امتحان و آزمایش عظیمتر (و مشکلتر) باشد ثواب و
پاداشش فزونتر خواهد بود.
امام رضا(ع) تا 48سالگی صاحب فرزند نمیشدند. بسیاری بهعلت همین ناباروری تا سنین بالا، از ایشان رو برگرداندند. وقتی هم که صاحب فرزند شدند، امام محمد تقی(ع) کمترین شباهت ظاهری را با پدر داشت. این مسئله آنقدر بحثبرانگیز شد که حتی بسیاری از خویشان و نزدیکان ایشان در امامت ایشان تردید کردند!(1)
امام جواد(ع) در دورهای به امامت رسیدند که میان غاصبان خلافت، دانشمندترین آنان (مأمون) حکومت میکرد. حال، مردم با امام 7ساله امتحان شدند؛ امتحانی دشوار که بسیاری از علمای شیعه نیز در آن مردود شدند.(2)
در دوره امیرالمؤمنین(ع) نیز اینگونه ابتلائی برای مردم رخ داد. با آنکه در سیمای ظاهری مولا هیچ عیب و نقصی نبود و با آنکه جذبه ملکوتی ایشان عقل از سر میربود، عدهای نادان و نافهم، برخی ویژگیهای ظاهری ایشان را دستمایه شتم و طعن کرده بودند.
قامت حضرت امیر(ع)، از قد متوسط مردم کمی کوتاهتر
بود: هوَ إِلَى الْقَصْرِ أَقْرَبُ(3). در روانشناسی مدیریت اثبات شده که
وقتی مدیر از کارمندان خود قامت کوتاهتری داشته باشد، کارمندان او دشوارتر
از او فرمان میبرند گویی اینکه وقتی کارمند در برابر مدیر خود میایستد و
خود را یک سر و گردن بالاتر از او میبیند، ناخودآگاه حس برتر بودن
مییابد.
وانگهی مسائل بیاهمیت و کودکانهای مانند این، در رفتار تهیمغزان اثر سوء میگذاشت و باور ولایت علی(ع) را برای آنان مشکل میکرد.
گاهی امیرالمؤمنین(ع) این ناباوریها را در سخنرانیهای خود انعکاس میدادند. یک بار که درباره مقامات اخروی خود سخن میگفتند، دستان خود را گشودند و با عبارتی کنایهآمیز فرمودند: «واللَّهِ لَأَذُودَنَّ بِیَدَیَّ هَاتَیْنِ الْقَصِیرَتَیْنِ عَنْ حَوْضِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَعْدَاءَنَا، وَ لَأُورِدَنَّهُ أَحِبَّاءَنَا.» (بهخدا قسم کنار حوضِ رسول الله با همین دو دست کوتاه خود دشمنانمان را از حوض دور خواهم کرد و دوستانمان را بر آن وارد خواهم کرد).(4)
گاهی سفیهان و بیخردان، برآمدگی شکم مبارک حضرت را بهسخریه میگرفتند و با زنندهترین عبارات به ایشان طعنه میزدند: «حدّثنی أبوسعید بیّاع الکرابیس أنّ علیّا کان یأتی السّوق فی الأیّام فیسلّم علیهم فإذا رأوه قالوا: بوذا شکنب آمذ؛ قیل له: انّهم یقولون: انّک ضخم البطن فقال: انّ أعلاه علم و أسفله طعام.» (ابوسعید کرباسفروش میگوید: علی(ع) چند روز یک بار به بازار میآمد و به بازاریان سلام میداد. عدهای با دیدن او عبارت زشتی میگفتند. به امیرمؤمنان عرض شد: "میگویند شما شکم ستبری دارید."، حضرت فرمودند: بالای آن علم است و پایین آن طعام).(5)
آنان که از درک مقامات بلند معنوی
حضرت امیر(ع) عاجز بودند، درگیر لاطائلاتی اینچنین بودند، تا جایی که گاهی
از سر تمسخر و گاهی از سر سؤال، ویژگیهای ظاهری علی(ع) را به او گوشزد
میکردند: «حضرت جعفربن محمّد(ع) فرمودند: مردى از امیرالمؤمنین(ع) سؤال
کرد و گفت: از سه چیز که در شما هست مىپرسم: الف) سؤال مىکنم از کوچک
بودن خلقت و جثّه شما. ب) سؤال مىکنم از بزرگى شکم شما. ج) سؤال مىکنم
از ریخته شدن موى جلوی سر شما.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: خداوند تبارک و
تعالى نه مرا بلند آفرید و نه کوتاه بلکه معتدل و میانهبالا خلق کرد؛ لذا
در جنگها وقتى به افراد کوتاه ضربت مىزنم آنها را دو قد مىکنم (یعنى از
فرق دو نیمه مىشوند) و به افراد طویل که ضربت مىزنم آنها را از کمر دو
نیمه مىنمایم و امّا بزرگى شکمم، بهخاطر آن است که رسول خدا(ص) بابى از
ابواب علم به من تعلیم فرمود که از آن هزار باب منفتح مىشود و این ابواب
در شکم من جمع شده، از این رو سبب شده که شکمم فراخ و بزرگ شود اما بىمویى
جلوی سرم از این رو است که همواره کلاهخود بر سر دارم و با قهرمانان در
پیکارم».(6)
علل الشرائع، ج1، ص159؛ باب علة الصلع فی رأس
أمیرالمؤمنین(ع) و العلة التی من أجلها سمی الأنزع البطین؛ ترجمه از آیت
الله ذهنی تهرانی.
الخصال، ج1، ص189 ؛ ثلاث کن فی أمیرالمؤمنین؛ ترجمه آیت الله فهری زنجانی
پینوشت:
1) ر.ک. به إعلام الورى بأعلام الهدى (ط ــ القدیمة، ص345)
2) ر.ک. به الکافی (ط ــ الإسلامیة)، ج1، ص320؛ بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِیجَعْفَرٍ الثَّانِی(ع)
3) کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ــ القدیمة)، ج1، ص75
4) الأمالی (للطوسی)، النص، ص 172/ فضائل أمیرالمؤمنین علیه السلام، ص99/ إعلام الورى بأعلام الهدى (ط ــ القدیمة)، النص، ص188/ کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ــ القدیمة)، ج1، ص389/ بحار الأنوار (ط ــ بیروت)، ج8، ص20/ بحار الأنوار (ط ــ بیروت)، ج39، ص212
5) الغارات (ط ــ الحدیثة)، ج2، ص715
6) علل الشرائع، ج1، ص159/ باب علة الصلع فی رأس أمیرالمؤمنین(ع) و العلة التی من أجلها سمی الأنزع البطین؛ ترجمه از آیت الله ذهنی تهرانی. الخصال، ج1، ص189/ ثلاث کن فی أمیرالمؤمنین؛ ترجمه آیت الله فهری زنجانی.
منبع:تسنیم