منظور از نبودن «تفاوت در آفرینش» این است که تدبیر الهى در سراسر جهان، زنجیروار و متصل به هم بوده و در عین اینکه با یکدیگر در خصوصیات و اوصاف فرق میکنند، با هم مرتبطند! نتیجه برخورد اسباب مختلف در عالم خلقت، مانند برخورد دو کفه ترازو است که در سبکى و سنگینى دائماً در حال مقابلهاند.
عقیق:یکی از وجوه منحصربهفرد قرآن کریم، سبک بیانی آن است، خداوند حکیم در آیات قرآن برای توضیح و تبیین آموزهها و مقاصد خود از شیوههای گوناگونی استفاده کرده است، شیوههایی چون بیمدادن، بشارتدادن، استدلال عقلی، استدلال فطری، موعظه، جدال به احسن، قصهگویی، تهدید، تشویق، تنبیه، تحریک، تلطیف، ...، این وجوه متنوع و متفاوت، خواندن، انس گرفتن و آموختن قرآن را تسهیل و تحسین میکند؛ تلاوتگر قرآن از خواندن چندباره آن نه تنها ملول نمیشود؛ بلکه دائماً از فضایی به فضایی، از حالی به حالی و از جهانی به جهانی سفر میکند و نمودهای خداوند را در آفاق هستی و انفس انسانی به نظاره مینشیند، یکی از شیوههای قرآن برای واداشتن مخاطب خود به تفکر و تعمق، شیوه پرسیدن است؛ به این گونه که پرسش را مطرح میکند و پاسخ را به وجدان و عقل آدمی وامیگذارد تا با تأمل در حقیقتی که از آن سخن میرود، به مقصد قرآن که هدایت به توحید و فضیلتهای الهی است، رهنمون شود؛ هر چند تنوع فوقالعاده لطیف قرآن در سبک بیانی خود را میتوان یکی از وجوه اعجاز آن به شمار آورد، ولی برخی مخالفان قرآن، سبکسرانه کوشیدهاند تا آن را نقطه ضعفی برای این کتاب عزیز قلمداد کنند.
یکی از شبهاتی که در این رابطه مطرح میشود این است که یکی از سبکهای به کار رفته در قرآن برای القای مقصود و تبلیغ پیام، آیاتی است که با بیان پرسشی، به صورت استفهام انکاری میخواهد مخاطب را به تفکر وادارد و ظاهراً با روشی سقراطی کوشش میکند که مخاطب را به باطلبودن آموزهای یا حقبودن آن هوشیار کند؛ اما با تأمل در این آیات، روشن میشود که پرسشهای مطرح شده در آنها غیرمنطقی است و قرآن را به هدف خود نمیرساند؛ مثلاً پرسشهای طرحشده در آیات 19 سوره زخرف، 150 سوره صافات و 3 سوره ملک نشان میدهد که این سخنان ساخته ذهن پیامبر(ص) است و پرسشهای نادرست و نارساننده به هدف قرآن را بیان میکند!
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم اینچنین به این شبهه پاسخ میدهد:
فهم آیات قرآن کریم، همانند هر متن دیگر، نیازمند آگاهی کافی و به کاربردن ابرازهای موردنیاز برای فهم آن است؛ از این رو در دستنداشتن ابرازهای ضروری و یا عدم به کارگیری آن به فهم نادرست آیات و تفسیر به رأی منجر خواهد شد؛ واژهشناسی و آگاهی از ریشهها و اشتقاقات واژگانی، شأن نزول آیات، فرهنگ زمانه نزول و عقاید و افکار مخاطبان اولیه قرآن، توجه به قرائن لفظی پیوسته و ناپیوسته و دیگر قرائن کلام و نیز آیات دیگری که نسبت به آیه موردنظر تفسیرگر به حساب میآید، همه از جمله ابزارهای لازم برای تفسیر معتبر قرآن کریم است؛ با دقت در آیات موردنظر و ایرادهایی که ایرادگر شبهه مطرح کرده است، به روشنی پیداست که منطق قرآن در بیان پرسشهای مذکور، منطقی محکم و حکیمانه است و دقیقاً وافی به مقصود بوده و هدف هدایتی قرآن را تأمین میکند و هیچکدام از استدلالهای شبههکننده، موجه و مقبول نیست!
قرآن کریم کتاب آسمانی و معجزه جاوید آخرین پیامبر خداوند است؛ به باور همه مسلمانان، تمام آیات قرآن کریم، واژه به واژه و حرف به حرف، از سوی خداوند متعال بر قلب پیامبر نازل شده و او نیز بدون هیچ کم و کاستی آن را برای مخاطبانش خوانده است؛ قرآن کریم با صراحت هر چه تمام این آموزه بنیادین را بیان کرده است که هیچ گونه باطلی در ساحت آن راه ندارد و از هر عیب و نقص و تناقضی مبراست؛ باور به وجود یا ورود هر گونه تحریف، نقض و تناقض در ساحت قرآن، آن را بیاعتبار کرده و مهمترین پایگاه فکری، ارزشی و سلوکی دینداران مسلمان را فرو میریزد؛ اهمیت این مطلب موجب شده که در طول تاریخ اسلام مخالفان و معاندان با جدیت به دنبال اثبات کاستیها، تحریفها و نقصهایی در قرآن باشند و در مقابل، عالمان مسلمان با جدیت و کوشش خستگیناپذیر در پی رفع شبهات و تشکیکهای مخالفان برآیند؛ این تردیدها و تشکیکها به شیوههای متعدد، متنوع، از زوایای گوناگون و با رویکردهای مختلفی انجام گرفته و میگیرد.
*هویت جنسی فرشتگان!
در آیات گوناگونی از قرآن کریم درباره فرشتگان، چیستی، جایگاه وجودی و مأموریتهای آنان گفتوگو شده است؛ یکی از باورهای رایجی که مخصوصا در میان مشرکان وجود داشته است، باور به مؤنثبودن فرشتگان الهی است؛ این امر در حالی است که اساساً فرشتگان از جنس آدمیان نیستند و در عالم فرشتگان نر و ماده معنا ندارد و مقوله جنسیت، به عالم ماده و جانداران، اعم از گیاهان، حیوانات و انسانها، اختصاص دارد؛ در پارهای از آیات به این مسأله اشاره شده و باور مشرکان، مبنی بر مؤنثبودن فرشتگان ابطال شده است؛ در آیه 19 سوره زخرف چنین آمده است: «و فرشتگان را که بندگان خدایند، زن پنداشتند! آیا به هنگام خلقتشان حاضر بودهاند؟!» در آیه 150 سوره صافات آمده است: «آیا فرشتگان را مادینه آفریدیم و آنان شاهد بودند؟!» ایرادگر شبهه میگوید: شرط لازم برای اطلاع از جنسیت فرشتگان این نیست که کسی در هنگام آفرینش آنها حاضر باشد! بهتر این بود که خدای محمد برای نفی جنسیت فرشتگان! به مجرد و غیرمادیبودن آنها اشاره میکرد تا به حضور مدعیان مونثبودن فرشتگان در هنگام آفرینشآنها!
*مشاهده حسی، تنها دلیل مدعای مشرکان!
در نقد اشکال بالا و نتیجهای که از آن گرفته شده، توجه به سبب نزول آیه ضروری است؛ از ظاهر آیات روشن میشود که خداوند با طرح پرسش مذکور میخواهد ادعای بدون دلیل مشرکان، مبنی بر مادینه بودن فرشتگان را رد کند؛ زیرا مشرکان هیچ شاهد و دلیلی برای اثبات مونثبودن ملائکه نداشتند تا بخواهند بدان وسیله، ادعای خویش را به اثبات برسانند! پرسشی که در این آیه مطرح شده، بر دلائل منطقی استوار است؛ خداوند با این پرسش از مشرکان میخواهد تا تنها دلیل اثبات مدعای خود، یعنی حس و مشاهده را اقامه کنند و با استفهامانکاری، مسدودبودن راه اثبات مدعا(حس و مشاهده) را متذکر میشود؛ زیرا نه تنها هیچ دلیل و شاهد عقلی برای اثبات ادعای مشرکان وجود ندارد؛ بلکه چنین اثباتی، حتی به وسیله تنها راه استناد آنها، یعنی حس و مشاهده، هم ممکن نیست؛ زیرا مشرکان، هنگام پیدایش و آفرینش ملائکه حضور نداشتند تا از چند و چون خلقت ملائکه سخن به میان آورند! حال سبب اینکه خداوند اشارهای به مجرد و غیرمادیبودن ملائکه اشاره نکرده این است که زبان خداوند در آیات قرآن، زبان عرفی و همگام با درک و فهم مخاطبان قرآن است و مفاهیمی چون مادی و مجرد در آن زمان در تلقی عامهی مردم، مفهوم نبوده است.
توضیح اینکه غرض اصلی تکلم با مخاطب، القای مقصود است و این امر جز در پرتو سخنگفتن به زبان معهود و آشنای مخاطب صورت نمیپذیرد؛ اگر خداوند در قالب زبان فلسفی و عقلی، جنسیت ملائکه را نفی کند، گرچه به واقع صحیح است، ولی چون از درک غالب مردم بیرون است، به مقتضای حکمت، کار صحیحی نیست؛ از سوی دیگر اگر خداوند به گونهای سخن بگوید که مخاطبانش نتوانند مراد او را بفهمند و در عین حال از آنان بخواهد که مرادش را دریابند، در واقع از مخاطبان خود تکلیفی فوق طاقت آنها خواسته و چنین کاری از هرحکیمی قبیح و از خدای حکیم، قبیح و ممتنع است! البته این سخن به این معنا نیست که قرآن کریم تنها برای مخاطبان خاص، یعنی مردمان عصر نزول نازل شده ولی چون آن مردمان مخاطبان نخستین کلام وحیاند، الزاماً باید در سطوح اولیه معنایی، هماهنگ با فهم و درک ایشان باشد؛ قرآن کتابی است که به مقتضای جاودانگی، برای تمام دورانها سخن تازه دارد و حاوی اعجازهای علمی گوناگون است.
*نظام آفرینش، نظامی استوار و بیخلل!
یکی از موضوعات پرجاذبه قرآن، موضوع آفرینش جهان مادی و شگفتیهای آن است؛ جهان پیرامون همیشه برای انسانها، موضوعی شگفتانگیز و رمزآلود بوده و هست؛ هنوز هم پس از پیشرفتهای حیرتانگیز بشر در شناخت قوانین جهان، عالم مادی، پدیدهای پر رمز و راز مینماید و نسبت نادانستههای بشر به دانستههایش درباره آن، قطرهای در برابر دریاست؛ قرآن کریم در موارد گوناگون و با هدف توجهدادن انسانها به عظمت خلقت خداوند، و علم و قدرت او در آفرینش جهان و ایجاد احساس فروتنی و سپاسگزاری در قلب آدمی، بسیار درباره نمودهای این جهانی سخن گفته است؛ آنچه مسلم است هدف قرآن از پرداختن به آن، توصیف یا تبیین علمی جهان مادی نیست؛ بلکه مقصود از آن، هشیار کردن انسان به پدیدههای اطراف خود و تقویت حس خداشناسی و شکرگزاری اوست؛ خداوند در آیه 3 سوره ملک به عظمت جهان آفرینش توجه داده و انسان را به تفکر در نظم و انسجام و استواری آن دعوت کرده است تا با دقت در آن به یکتایی، قدرت و حکمت باری پی برند و این تفکر مایه تذکر و نیروگرفتن حس بندگی و فروتنی آنها در برابر خدوند گردد: «در آفرینش خدای رحمان هیچ نابسامانی و بینظمی نمیبینی! باز بنگر! آیا (در نظام آفرینش) خلل و نقصانی میبینی؟!».
قرآن کریم با بیان دعوت به تأمل در آفرینش و پرسش از اینکه آیا انسان میتواند خللی در آن بیابد، در حقیقت میخواهد باور به شعورمندی جهان و دانایی و توانایی خالق آن را در عقل و قلب انسان تقویت کند؛ مسلماً هر کس با تفکر و تأمل در پدیدههای خرد و کلان عالم بنگرد، چیزی جز احساس شگفتی و تواضع در برابر خالق و رب آن نصیب نمیبرد! با این اوصاف ایرادگر شبهه با اشاره به این آیه پرمغز و پرمعنا کوشیده است تا پرسش مطرحشده در آن را لغو و بیهوده معرفی کند؛ وی با آوردن سه مقدمه، چنین نتیجه گرفته است که پرسش بیانشده در آیه، لغو و نادرست است:
برای خلل و نقصان معنای مشخصی در آیه روشن نشده است تا مخاطب، خلل و نقصان هستی را گزارش دهد؛ ابزار معتبری برای مطالعهی پدیدههای جهان هستی وجود ندارد تا بتوان به وسیله آن، خلل و نقصان پدیدهها را تذکر داد؛ چرا که ابزار شناخت حقایق از دیدگاه مؤمنان عقل و وحی است و اثبات حقایق به وسیله ابزار وحی دور و مصادره به مطلوب است؛ از این رو تنها راه برای تحقیق در مورد نظام آفرینش، برای یافتن پاسخ سؤال آیه، عقل و علم و دانش بشری است؛ اما چون عقل بشر، جایزالخطا و علم و دانش او ناقص و خطاآلود است، باز نمیتوان به نقصان عالم هستی پیبرد! بازنیافتن خلل در نظام آفرینش، دلیلی بر نبودن خلل نیست؛ به علاوه اگر چنین خللی یافت شود، مؤمنان حکم به ارتداد مخالفان خود داده و عقل ایشان را ناقص خواهند انگاشت و از آن گذشته، خود با شتابزدگی تصمیم به عدم خلل و نقصان میگیرند!
*معناشناسی فطور و خلل در آیه
در پاسخ به مقدمه نخست باید گفت: ادعای نامفهوم بودن معنای «فطور» (خلل و نقصان) ادعایی غیرعالمانه است؛ زیرا معنای واژه، نه تنها مبهم و نارسا نیست، بلکه معنای آن در خود آیه و در عبارت پیشین بیان شده است؛ اساسا واژه «فطور» در آیه، قید توضیحی است، نه واژهای مبهم و نامشخص! در این آیه، عبارت «در آفرینشِ آن [خداى] بخشایشگر هیچگونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبینى! باز بنگر! آیا خلل [و نقصانى] مىبینى؟!» به خوبی گویای مفهوم کلمه «فطور» است؛ توضیح این که واژه «تفاوت»، مصدر باب «تفاعل» از ماده «فوت»، به معناى اختلاف دو چیز در اوصاف و خصوصیات است؛ حقیقت «تفاوت در آفرینش»، یعنی اینکه اجزای عالم با یکدیگر تناسب نداشته باشند؛ مانند اینکه بعضی از اجزا، باعث از بینرفتن اجزای دیگر شود و با اجزای دیگر سازگار نباشد.
منظور از نبودن «تفاوت در آفرینش» این است که تدبیر الهى در سراسر جهان، زنجیروار و متصل به هم بوده و در عین اینکه با یکدیگر در خصوصیات و اوصاف فرق میکنند، با هم مرتبطند! نتیجه برخورد اسباب مختلف در عالم خلقت، مانند برخورد دو کفه ترازو است که در سبکى و سنگینى دائماً در حال مقابلهاند؛ یک کفه مىخواهد سبکى کند، کفه دیگر نمىگذارد؛ یک کفه مىخواهد بلند شود، دیگری نمىگذارد؛ نتیجه این کشمکش آن است که دو کفه ترازو، در عین اینکه در خصوصیت با هم متفاوتند، با هم برابری کرده و غرض تعادل دو کفه را دنبال میکنند و به این منوال، هیچ نقصانی در هیچ یک راه پیدا نمیکند؛ پس منظور از نبودن تفاوت در خلق، این است که خداوند اجزاى عالم خلقت را طورى آفریده که هر موجودى بتواند به آن هدف و غرضى که براى آن خلق شده برسد و هیچ یک از موجودات، از به مقصدرسیدن دیگرى مانع نشود؛ بنابراین مقصود از واژه «فطور» هر چیزی است که مخالف این نظام باشد؛ پس معنای واژه فطور، نارسا و نامفهوم نیست!
*راههای گوناگون شناخت جهان
در مقدمه دوم، ایرادگر شبهه به طور ضمنی به دو مسأله اعتراف کرده است: 1. اینکه هیچ اختلاف و نقصانی در آفرینش یافت نشده است؛ 2. اینکه علم و دانش بشری محدود است! گوینده شبهه با این دو اعتراف، برخی از مقدمات خود را باطل کرده است؛ اول اینکه با خللی که هنوز یافت نشده است نمیتوان در مورد مؤمنان، پیش داوری کرد و چنین گفت که در صورت یافتشدن خلل، مؤمنان مخالفان خویش را مرتد خواهند دانست و یا عقل ایشان را ناقص خواهند انگاشت! اما در رابطه با منش مؤمنان در مطالعه پدیدههای جهان هستی، میگوییم: ایشان برخلاف ملحدان، بدون هیچ شتابزدگی، در نظام آفرینش با تفکر، نظم موجود میان پدیدهها را نتیجه میگیرند و از این راه به ناظم باشعور عالم راه میبرند؛ فراموششدنی نیست که همین مؤمنان مسلمان بودند که در سدههای نخستین اسلام و بعد از آن، با مطالعه میان پدیدههای آفرینش اکتشافات و اختراعات علمی زیادی از خویش به جای گذاشتهاند؛ مؤمنان مسلمان هرگز افراد سادهلوحی نیستند تا بخواهند در رابطه با پدیدههای عالم هستی بیتفاوت بوده و هر چه را که مشاهده کنند بدون اندک تأملی حکم به صحت آن صادر کنند؛ اساساً چنین ادعایی در مورد مؤمنان، ادعایی بدون دلیل و فاقد هرگونه ارزش علمی است؛ زیرا دستکم هنوز چنین رفتاری رخ نداده است؛ شما با ادله و براهین محکم، ادهاهای خودتان را اثبات کنید، آنگاه منتظر واکنش منطقی و اخلاقمدارانهی مؤمنان بمانید!
*نیافتن نقصان دلیل بر بودن آن نیست!
ایرادگرشبهه میگوید: نیافتن نقصان و خلل در عالم، دلیل بر نبودن آن نیست؛ آری! با نیافتن نقصان نمیتوان به نبودن آن حکم کرد؛ ولی نمیتوان هم به بودن آن حکم کرد! حکم به وجود هر چیز، مبتنی بر دلائل کافی علمی و منطقی بر وجود آن است و با عدم وجود دلیل بر اثبات وجود چیزی، وجود آن اثبات نمیشود؛ همچنانکه نمیتوان نبودن آن را نتیجه گرفت؛ بنابر این اگرچه ما نمیتوانیم به صرف استقرای ناقص و نیافتن نقصان، به نبود آن حکم کنیم، منکران خداوند به طریق اولی نمیتوانند وجود نقصان را نتیجه بگیرند! در چنین حالی براهین متقن و یقینآور اثبات وجود خدا و صفات علم و حکمت و قدرت او همچنان نافی وجود نقصان خواهند بود و مدعای مؤمنان مبنی بر عدم وجود نقصان با کبرای کلی اثبات وجود خدا، اثبات میشود؛ نکته حائز اهمیت این است که سخن قرآن مبنی بر نبود خلل و نقصان در نظام آفرینش، معطوف به عدم امکان وجود چنین نقصانی است؛ یعنی سخن قرآن این است که اساساً چنین اختلافی در نظام آفرینش به دلیل یگانگی خلقت و تدبیر رب یگانه آن امکان پذیر نیست.
سخن دیگر اینکه نقصان علم و خطای عقل را نمیتوان به همه انسانها نسبت داد؛ اساساً مسائل عقلی چون به مسائل بدیهی و ضروری ختم میشود، قابل خدشه و اشکال نیست و شک و تردید در آن راه ندارد؛ این در حالی است که با پیشرفت علم، روز به روز به هماهنگی نظام شگفتانگیزی عالم خلقت، از ذرات الکترون و پروتون گرفته تا نظامهای حاکم بر منظومه شمسی و کهشکشانها بیشتر پی برده میبرد و همه گویای قوانین دقیق آفرینش است!