شهید سیدعلی اندرزگو در خلال سالهای 30 تا 31 جذب اندیشههای فداییان اسلام شد و به این گروه و شخص نواب صفوی اظهار کرد. در واقع، سید علی اندرزگو از گروه نوجوانان مذهبی آن روزگار و نمودی از یک جریان اسلامگرایی است که آرمانهای اسلام را در خطر میدید تا جایی که در این مسیر از همان ابتدا دست به اقدامات مختلف میزد. برادرش وی سیدعلی میگوید: «یک روز سیدعلی در خیابان اسماعیل بزاز از دست من فرار کرد و شروع کرد به فحش دادن به شاه و میگفت این مملکت دارد از دست مردم میرود؛ سید علی با این روحیه و احساسات و آگاهی کار جدی را شروع کرد.»
تقدیر امام(ره) از شهید اندرزگو
در جریان واقعه قیام 15 خرداد از فعالان و از عاملان تظاهرات بود که همان
شب با اهدای کتابی از سوی آیت الله خمینی مورد تقدیر واقع شد. وی دستگیر
شد و تحت شکنجههای سختی از سوی ساواک قرار گرفت، اما بعد از مدتی که
نتوانستند از او اطلاعاتی کسب کنند، او را آزاد کردند.
تشکیل و عضویت در جمعیت مؤتلفه اسلامی
برادر وی، سید حسین اندرزگو که متوجه اندیشه و خیالات او شده بود او را به
یکی از مجامع مذهبی تهران برد و وی را به آن مجمع وصل کرد.این حلقه جدید
هیأت حاج صادق امانی بود که در خیابان لرزاده واقع در میدان خراسان تشکیل
می شد. به این ترتیب سیدعلی با گروهی از افراد فعال و همفکر خود ارتباط
یافت و در راستای فعالیتها و اقدامات آنان قرار گرفت که مسیر حرکت
آیندهاش روشنتر و هدفمندتر شد. اکنون وی میتوانست در مکانی مشخص
فعالیتهایش را متمرکز کند و از راهنمایی افرادی چون حاج صادق امانی که
متأثر از حرکت فداییان اسلام بود، برخوردار شود. بعد از مدتی از همین هیأت
بود که جمعیتهای مؤتلفه اسلامی شکل گرفت و متولیان آن شهید نواب صفوی و
جمعیت فداییان اسلام بودند.
شهید اندرزگو میان علمای چیذر
طرح ترور حسنعلی منصور
شخصیت شهید امانی تأثیری به سزا در ادامه راه او داشت و سیدعلی را به
فعالیتهای پنهانی سوق داد تا جایی که در ابتدا در پخش اعلامیههای امام
خمینی(ره) و روحانیت به فعالیت پرداخت. در کمیته مرکزی، پس از اخذ فتوای
آیتالله میلانی تصمیم بر اعدام انقلابی حسن علی منصور نخست وزیر وقت گرفته
شد، چرا که او طراح لایحه ننگین کاپیتولاسیون و عنصر خود فروختهی بود که
از حمایت انگلیس و آمریکا، هر دو برخوردار و مجری سیاست غرب بود. نقش شهید
اندرزگو در این میان، به عنوان ناظر و تمامکننده تعیین شد تا اگر
گلولههای شهید بخارایی به منصور اصابت نکرد، او کار را تمام کند.
سفر به سوریه و لبنان
بعد از آن ماجرا از دست ساواک فرار کرد و به عراق گریخت. او در عراق، هر
از چند گاهی به دیدار امام خمینی میرفت. اندرزگو در سال 1345 به ایران
بازگشت و در قم مستقر شد. وی مدتی به سوریه و لبنان رفت و دورههای نظامی
دید و در آنجا دورههای نظامی دید و بعد با مشهد بازگشت و با نام مستعار
جوادی به فعالیتهای خود ادامه داد.
مرد هزار چهره در راه اعتلای اسلام
با دستگیری چند تن از مرتبطین، سید علی اندرزگو، دوبار شناسایی و تلفن یکی
از مرتبطین در اختیار ساواک قرار داده شد. با کنترل این تلفن بود که ساواک
به آدرس وی در مشهد پی برد و متوجه شد که این بار سید علی با نام
مستعار جوادی به فعالیت پرداخته است. تعدد نامهای مستعار وی در راه اعتلای
اسلام تا جایی ادامه یافت که به او لقب مرد هزار چهره دادند.
شهادت در شب 19 ماه رمضان
شهید سید علی اندرزگو در دوم شهریور 57 مصادف با شب 19 ماه رمضان در مشهد،
نزدیکیهای افطار عازم منزل یکی از آشنایان شد. ساواک هم در مسیر کمین
کرده بود. او به دوستان و همرزمانش بارها گفته بود که من زنده به دست
ساواک نخواهم افتاد. بالاخره در این مسیر از سوی مأموران ساواک که از قبل
آن منطقه را تحت نظر داشتند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او زمانی که
متوجه شد نمیتواند از مهلکه بگریزد، سعی کرد تعدادی از اسنادی را که همراه
داشت با بلعیدن و آغشته کردن بهخون از بین ببرد و در نهایت به مقام رفیع
شهادت دست یافت.
فرزندان شهیداندرزگو نزد رهبر معظم انقلاب
فرزند ارشد شهید اندرزگو در کنار امام(ره)