پای درس اخلاق استاد حسین انصاریان:
شما مسلمانها هم مثل مسیحیها و یهودیها میشوید که آیین موسی و عیسی را قطعهقطعه کردند؛ آنجایی که آسان بود را عمل کردند و آنجایی که برایشان سخت بود را دور انداختند. این دین نیست بلکه بازی با دین است در حالی که باید کل تکالیف را با شوق و عشق قبول کنیم.
عقیق:استاد حسین انصاریان از اساتید اخلاق، شب گذشته (یکشنبه 22 مردادماه) در حرم مطهر شاهچراغ شیراز به سخنرانی پرداخت.
مشروح این سخنرانی را در ادامه میخوانیم:
خداوند در سوره مبارکه یونس فرموده است: «أَلاٰ إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اَللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاٰ هُمْ یحْزَنُونَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ کٰانُوا یتَّقُونَ؛ اولیای خدا تا لحظه آخر عمرشان از خدا اطاعت کردند و از همه محرّمات و گناهان اجتناب داشتند» این معنای تقواست و نشان از اینکه اولیای خدا دائم، پیوسته و همواره در عرصه اطاعت از پروردگار بودند و در مقام اجتناب از همه محرّمات بهسر میبردند.
انبیاء و اولیای خدا زندگی خود را بر چه پایههایی بنا کردهاند؟
خردمندی از امام صادق(ع) سؤال کرد، همه انبیاء و اولیای خدا، در این عمر محدودشان زندگی خود را بر چه پایههایی بنا کردهاند؟ امام صادق(ع) فرمودند: «علی اربعة اشیاء»، من همه زندگیام را بر چهار ستون برپا کردهام: یک ستون آن «علمت ان عملی لا یعمله غیری فاجتهدت»، برایم خیلی روشن بود که هیچکسی به جای من مکلف نیست و خود من مستقلاً از دیدگاه پروردگار عالم مکلف هستم. بنابراین خیلی برایم آشکار بود که تکلیفهای من را دیگری انجام نمیدهد؛ چون واجباتی که اکنون بهعهده من است، به دیگری ربطی ندارد و من نمیتوانم به شخص دیگری واگذار کنم. حقوقی که از پروردگار، از عالم، از نعمتها، از پدر و مادر، از اقوام و از مردم، بهعهده من است، نمیتوان به دیگری گفت این حقوق را تو به جای من ادا کن، من مستقلاً مکلف هستم.
انجام تکالیف الهی موجب کمال و رشد انسان است
تکلیف یعنی ارائه یک سلسله مسائلی که به خیر دنیا و آخرت بوده و ضامن سعادت ابدی ماست، از طرف پروردگار و پیغمبر اسلام(ص) و ائمه طاهرین(ع). انجام بخشی از این تکالیف واجب و بخشی از آن خیر است و موجب کمال و رشد می شود؛ بههمین خاطر هم هست که پروردگار عالم، قبول تکالیف از خودش، از پیغمبرش(ص) و از ائمه طاهرین(ع) را بر ما واجب کرده است: «أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکمْ».
رسیدن به تکلیف به معنای ورود به عالم انسانیت و الهی است
تکلیف که با تمامشدن پانزدهسالگی پسر و به فتوای اکثر فقهای شیعه، با تمامشدن نهسالگی دختر و به فتوای گروه دیگر، با تمامشدن سیزدهسالگی دختر شروع میشود، بهمعنای ورود به عالم انسانیت و عالم الهی است؛ این توضیحی است که از وجود مبارک سید بن طاووس نقل شده که در قرن هفتم میزیسته و از علمای بزرگ شیعه است. احتمالاً هم اولین جشن تکلیف را سید بن طاووس در سن پانزده سالگی برای خودش گرفته، او لحظه ورود به تکلیف، گفت: من تاکنون جزء انسانها و آدمیزادها نبودم و ارزشی نداشتم. یک موجود زندهای بودم که کارم استراحت، خوردن، آشامیدن، حرکات و افعال معمولی بوده است و خیلی قبل از تکلیفم مورد توجه پروردگار مهربان عالم نبودهام؛ حال که مکلف شدهام، مورد احترام پروردگار قرار گرفتهام که تکالیف خود را به من ارائه میکند و میگوید: «من تو را لایق میبینم که قرآنم را به تو ارائه کنم، لایق میبینم نبوت را به تو ارائه کنم، لایق میبینم که قرآن و نبوت و امامت را به تو ارائه کنم، لایق میبینم که عبادات را به تو ارائه کنم؛ تو از این به بعد مورد تکریم و احترام من هستی، تو دارای ارزش هستی» بنابراین شایسته است جشن بگیرم که من را خدا بهعنوان آدم، انسان، مکلف و مسئول پذیرفته است. این حرف سید بن طاووس است و کاملاً صحیح است و فکر هم میکنم این مطلب را مرحوم سید از قرآن کریم برداشت کرده است.
در قرآن مجید آیاتی درباره کسانی داریم که تکالیف الهیه را قبول نمیکنند، مسئولیتپذیر، اهل عبادت و اهل رعایت حقوق پروردگار و نعمتها و مردم نیستند، درِ دل را به روی پروردگار عالم بستهاند، درِ گوش را به روی دعوت خدا و پیغمبر(ص) بستهاند، درِ چشم را هم به روی تماشای حقایقی بستهاند که انسان را به یک سلسله نتایج مثبت میرساند.
عدهای نگاه خود به سوی حقایق را بستهاند و یاد خدا نمیافتند
متأسفانه عدهای نگاه خود به سوی حقایق را بستهاند لذا خدا را پیدا نمیکنند، یاد خدا هم نمیافتند و دنبال خدا هم نمیگردند؛ اما کسانی که دیدشان برای تماشای حقایق هستی باز است، خدا را راحت پیدا میکنند. ایشان از دقت در خلقت یک مورچه و طاووسی که در خطبههای امیرالمؤمنین(ع) است یا از دقت در پدیدآمدن عوالم که در خطبه اول نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) ذکر شده است، حقایق هستی را می بینند.
خداوند درباره کسانی که درِ دل را به روی خدا بسته اند، درِ گوش را به روی صدا و دعوت خدا و انبیاء بستهاند، درِ چشم را برای تماشای حقایق بستهاند و تا هشتاد-نودسالگی وارد تکلیف نشدهاند، می فرماید: «لهم قلوب لا یفقهون بها»، درِ قلبشان را که بستهاند و هیچچیزی متوجه نیستند فقط مواد مربوط به شکم و امور مربوط به شهوت را می فهمند، اما این امورات را حیوانات هم می فهمند لذا امتیازی نیست. حضرت نوح(ع) خطاب به پروردگار می فرماید: خدایا! من تا میخواهم اینها را برای شناخت تو، برای سعادتشان، برای تکالیف و برای حلال و حرام دعوت کنم، لباسشان را روی صورتشان میکشند، «و یجعلون اصابعهم فی اذانهم»، انگشتهایشان را در گوششان فرو میکنند که چشمشان من را نبیند، گوششان هم صدای من را نشنود «و لهم اعین لا یبصرون بها».
بیخردانِ دلبسته، چشم و گوش بسته هیچ سودی در این عالم ندارند
عده ای در طول هفتاد – هشتاد سال عمر خود ماشین پانصد میلیون تومانی دارند، خانه چهارمیلیارد تومانی دارند، مهمانی برای فرزندانشان میگیرند، عروسی میگیرند که یکمیلیارد تومان میشود، سفرهای خارجی میروند و بیدریغ خرج میکنند؛ پروردگار به کسانی که چنین هویتی دارند، می فرماید: «اولئک کالانعام»، آنان مانند خران، گاوان، شتران و گوسفندان هستند، «بل هم اضل»، البته این حیوانات سودی برای مردم دارند، گاو و شتر شیر میدهد، پوستشان را برای کفش و شاخشان را برای دسته چاقو استفاده می کنند، گوشتشان را می خورند، ولی این بیخردان دلبسته، گوشبسته، چشمبسته چه سودی در این عالم دارند؟!
وقتی انسان وارد تکلیف در پیشگاه پروردگار نشود، یک حیوان است و هیچچیز دیگری نیست، پروردگار می فرماید: «مثله کمثل الکلب»، داستان زندگی کسانی که وارد تکلیف نمی شوند، مانند داستان زندگی سگ است و مقداری که پستتر برود، میگوید: داستان زندگیاش داستان الاغ است، «مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْرٰاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهٰا کمَثَلِ اَلْحِمٰارِ یحْمِلُ أَسْفٰاراً.
همه ارزش ما به این است که حوزه تکلیف و مسئولیت را غنیمت بدانیم، تکالیف الهیه را قبول کنیم و مسئولیتهایی را که پروردگار عالم برای زندگی ما مقرر فرموده، بپذیریم، قرآن مجید می فرماید: تکالیف را تکه پاره نکن، وقتی تکلیف مالی به شما می رسد، نگویید از اینجا به بعد دیگر با خدا کاری ندارم، زکات نمیدهم و کاری هم به حکم خدا ندارم؛ من خمس نمیدهم و کاری هم به آیه خمس در سوره انفال ندارم؛ من نمیتوانم پانزده ساعت گرسنه بمانم و روزه بگیرم؛ خدا را دوست دارم، اما تکالیف مالی از جمله زکات و خمس را دوست ندارم؛ روزه چون در مرداد و تیر سخت است، دوست ندارم و در زمستان روزه می گیرم؛ نماز هم چون سبک، ساده، آرام، دورکعتی و سهرکعتی و چهاررکعتی است، میخوانم! این دین و تکلیف کامل و جامع نیست. پروردگار خطاب به چنین انسان هایی می فرماید: «و لاتتفرقوا»، دینم را تکهتکه نکنید! اگر دینم را تکهتکه کنید، شما مسلمانها هم مثل مسیحیها و یهودیها میشوید که آیین موسی و عیسی را قطعهقطعه کردند؛ آنجایی که آسان بود را عمل کردند و آنجایی که برایشان سخت بود را دور انداختند. این دین نیست بلکه بازی با دین است.
تکالیف را با شوق قبول کنیم و به «لقاء الله»، «رضایت الله» و «جنت الله» برسیم
نباید با دین بازی کرد، کل تکالیف را با شوق، با ارادت و با عشق قبول کنیم، در این صورت بر طبق آیات قرآن به سه سعادت می رسیم، یکی لقای الهی است که اگر منظور از «لقاء الله» قیامت نباشد، یک مقام بسیار بالایی است، چون بعضیها گفتهاند که منظور از لقای رب، یعنی ورود به قیامت، ولی برخی به این مسأله معتقد نیستند.
ما با انجام تکالیف به «لقاء الله» و «رضایت الله» میرسیم و عاقلانه نیست تکالیف را بهخاطر دو روز شهوات، فساد، شکم و بدن تعطیل کنیم و از این همه فیوضات الهیه بی بهره شویم؛ یعنی به جای رسیدن به «لقاء الله»، «رضایت الله» و «جنت الله»، به جهنم برسیم؛ آنجا دیگر «جهنم الله» ندارد و اصلاً جهنم با کلمه الله در آیات قرآن نیامده است. بهشت با پروردگار در قرآن مجید آمده، چون خدا مهماندار ابدی در بهشت است و مهمان ابدی انسانی است که به تکالیفش عمل کرده و سفرهای هم که برایش پهن میکنند، پایانناپذیر است.
«علمت ان عملی لا یعمله غیری فاجتهدت»، می دانستم هیچکس به جای من مکلف نیست، لذا من به همه تکالیف بدنی، مالی، عقلی، اخلاقی و حقوقی خود پیش از مرگ عمل کردم.
منبع:فارس