21 فروردين 1401 9 رمضان 1443 - 27 : 13
کد خبر : ۸۸۹۴
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۰
برش هایی کوتاه از گفته های اخلاقی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
تمام گفتارها و رفتارهای انسان های وارسته، نقشۀ راهی است برای آن ها که می خواهند در مسیر الهی قدم بردارند. به توفیق الهی، زین پس گفتارهایی کوتاه از دروس اخلاقی مرحوم مجتبی تهرانی را برای استفاده علاقه مندان منتشر خواهیم کرد.

عقیق: استاد فقید اخلاق تهران، مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی در سلسله جلسات شرح احادیث معصومین(ع) و در ایام میلاد مبارک سید و سالار شهیدان، حضرت امام حسین(ع) دو حدیث نورانی از این امام همام را شرح کرده است:

روی عن حسین بن علی علیهما السلام فی دعائه: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ.» در دعایی از امام حسین«صلوات‌الله‌علیه» منقول است که حضرت ‌فرمودند: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ»، خدایا! من را با احسان کردن آزمایش نکن. روش خدا این است که با اعطای نعمت و احسان، بندگان را امتحان می‌کند. خدا این‌طوری است که هم وقتی نعمت می‌دهد و هم هنگامی‌که نعمت را می‌گیرد، در حال امتحان است. در هر دو خدا امتحان می‌کند. یکی از معانی استدراج همین است.

در روایتی از امام زین العابدین«صلوات‌الله‌علیه» منقول است که حضرت در را بطه با استدراج فرمودند: اگر خداوند نعمتی را بدهد و تو شکر نعمتش را فراموش کنی، برای مرتبة دوم به تو نعمت می‌دهد و امتحانت می‌کند تا ببیند آیا شکرش می‌کنی یا باز هم فراموش می‌کنی. اگر باز هم سپاس نگویی، برای مرتبة سوم، یک نعمت دیگر می‌دهد. اگر شکر نکردی یکی دیگر می‌دهد. عجب امتحانی است! خدا این‌طوری امتحان می‌کند. این استدراج این‌گونه است: نعمت دادن، فراموشی و غفلت از شکر.

خدایا مرا با استدراج امتحان نکن

در این دعایی امام حسین«ع» می‌فرمایند: خدایا من را با استدراج امتحان نکن؛ یعنی خدایا! نعمتی را که از شکرش غفلت خواهم کرد ‌نمی‌خواهم. این دعا خیلی مهم است! نعمتی که همراهش غفلت از شکر است را نمی‌خواهم. بخش دوم دعا: «وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ»، اگر از امتحان به اصطلاح رفوزه درآمدی، خدا باید با تو چه ‌کار کند؟ اگر بچّه کار اشتباهی کند با او چه می‌کنند؟ ادبش می‌کنند. باید گوشش را بگیری بمالی. حضرت می‌فرمایند: خدایا، من را با بلا ادب نکن! اگر من خطا کردم، من را این‌طوری ادب نکن! چون تحمّل بلای تو بسیار مشکل است.(1)

قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلَیه السَّلامُ: مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ مُنفِقاً فَلا تُنفِقهُ بَعدَکَ فَیَکُن ذخیرَهً لِغَیرِکَ وَ تَکُونُ اَنتَ المُطالَبَ بِهِ، اَلمَأخُوذَ بِحِسابِهِ اِعلَم اَنَّکَ لاتَبقی لَهُ وَ لایَبقی عَلَیکَ فَکُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ؛ ترجمه حدیث: حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: مال و اموال تو اگر برای تو و به نفع تو نباشد، باید آن را انفاق کنی؛ چون آن اموال را بعد از مرگ خودت نمی­توانی انفاق کنی و برای دیگران می­شود؛ در نتیجه در رابطه با آن مال و آن کسی که آن مال را برای او گذاشته‌ای از تو حساب می­کشند و مطالبه می­کنند. بدان که تو به خاطر اموالت نمی­مانی و اموال تو هم برای تو نمی­ماند، پس قبل از آن که مال تو، تو را بخورد تو آن را بخور.

مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی

شرح حدیث: اگر مال انسان به نفع انسان نباشد، باید آن را از خودش جدا کند؛ یعنی انفاق کند. اگر نفع و سود، جنبه مالی داشته باشد، بهره­گیری از امور مادی لازم است مانند خوراک، پوشاک، مسکن و... که تمام اینها ابزاری است برای رسیدن انسان به خداوند. اما اگر نمی توانی بهره و سود واقعی ببری یعنی بعد از مرگ تو و در مسیر برزخ و قیامت برایت کارسازی ندارد، انفاق کن. آن هم در راه خداوند، زیرا ذخیره می‌شود برای تو و اگراین کار را نکردی، ذخیره می‌شود برای بعد از تو و دیگر از اختیارت خارج می شود. وارثان و دیگران از آن بهره می برند ولی تو درباره­ آن مسئول هستی و مورد سؤال قرار می­گیری که مال را از کجا آوردی؟ نه چه مقدار آورده ای؟ در چه راهی خرج کردی؟ و برای چه کسانی گذاشتی؟

ممکن است به خاطر آن مال تو را عذاب کنند و لی ورثه تو را به خاطر خرج درست و انفاق همان مال به بهشت ببرند و تو پشیمان ترین افراد خواهی بود. اگر انسان می داند ورثه او نااهل بوده و ممکن است مالی را که برای او به ارث گذاشته است در راه غیرالهی و ناثواب خرج کند بداند که حساب آن مال را از او خواهند کشید. حالا چه باید کرد؟ مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی. آن امور مادی که در دنیا بهره­ای از آن ندارم باید فدای من شود نه من فدای او بشوم. منظور این نیست که انسان مال نداشته باشد، بلکه نحوه بهره گیری مهم است که مال را فدای ایمان، اعتقاد و... خود بکن.(2)


پی نوشت ها:

1_(بحارالانوار ج75 ص127)

2_(بحار الانوار، جلد 75 ، صفحه 128)

منبع:ابنا

211008


گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: