به گفته شهید مطهری تاریخ اسلام یک تاریخ مذکّر- مؤنّث است اما مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. پیغمبر صلی الله علیه و آله یاران مذکّری دارد و یاران مؤنّثی؛ هم راوی زن دارد و هم راوی مرد.
روایات زیادی داریم که راوی آنها زن بوده است. کتابی است به نام «بلاغات النّساء» یعنی خطبه ها و خطابه های بلیغی که توسط زنها ایراد شده است. این کتاب از ابن طیفور بغدادی است که در حدود سال 250 هجری یعنی در زمان امام عسکری علیه السلام می زیسته است (چنانکه می دانید حضرت امام عسکری علیه السلام در سنه ی 260 وفات کردند) . از جمله خطبه هایی که بغدادی در کتابش ذکر کرده است، خطبه ی حضرت زینب در مسجد یزید و خطبه ی ایشان در مجلس ابن زیاد و خطبه ی حضرت زهرا علیها السلام در اوایل خلافت أبو بکر است.
روایتی وجود دارد که راویها همه زن هستند تا روایت به پیغمبر اکرم میرسد که اسم همهی آنها نیز فاطمه است (حدود چهل فاطمه) : روایت کرده فاطمه دختر. . . از فاطمه دختر. . . تا می رسد به فاطمه دختر موسی بن جعفرتا ادامه پیدا میکند تا فاطمه دختر حسین بن علی بن أبی طالب و در آخر میرسد به فاطمه دختر پیغمبر. معنای این روایت این است که شرکت زنان در مراکز علمی رایج بوده و علم آموزی جنسیت مطرح نبوده است اما هیچگاه اختلاط نبوده است. بسیاری از راویان بودند که روایت حدیث می کردند و زنها میآمدند استماع میکردند اما زنها در کناری مینشستند و مردها در کناری، مردها در اتاقی بودند و زنها در اتاقی.
به عقیده شهید مطهری که بر اساس مبانی اسلامی است تحصیل مذکر مؤنث نمیشناسد اما اینکه بخواهند به اسم تحصیل صندلی پسر و دختر را کنار هم بگذارند و مخالفت با آن را مخالفت با تحصیل زن قلمداد کنند که خانمها هم حق تحصیل علم دارند! این، مشخص است که ظاهرش یک چیز است و باطنش چیز دیگر. اسلام با علم آموزی مخالف نیست بلکه آن را فریضهای برای مردان و زنان میداند اما اسلام مخالف شهوترانی و حقّه بازی است.
حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از ازدواجشان می خواستند کارهای خانه را بین یکدیگر تقسیم کنند، ولی دوست داشتند که پیغمبر در این کار دخالت کند چون لذت می بردند. به ایشان گفتند: یا رسول اللّه! دلمان می خواهد بگویید که در این خانه چه کارهایی را علی بکند و چه کارهایی را فاطمه! پیغمبر کارهای بیرون را به علی واگذار کرد و کارهای درون خانه را به فاطمه. حضرت زهرا بسیار خوشحال شد که پدر کار بیرون را از دوشش برداشت و این به معنای این نیست که حضرت زهرا علم و استعداد را نخواست که داشته باشد همانگونه که از خطابه اش علم و بلاغتش آشکار است. حضرت زهرا علیها السلام در جوانی از دنیا رفته است و از بس در آن زمان دشمنانش زیاد بودند، از آثار ایشان کم مانده است. ولی خوشبختانه یک خطابه ی مفصل بسیار طولانی (از ایشان در سن هجده سالگی (حد اکثر گفته اند بیست و هفت سالگی) باقی مانده که این خطابه را تنها شیعه روایت نمی کند، و بغدادی نیز آن را در قرن سوم نقل کرده است. همین یک خطابه کافی است که نشان بدهد زن مسلمان در عین اینکه حریم خودش را با مرد حفظ می کند و خودش را به اصطلاح برای ارائه ی به مردان درست نمی کند، معلوماتش چقدر است، ورود در اجتماع تا چه حد است.
خطبه ی حضرت زهرا علیه السلام توحید دارد در سطح توحید نهج البلاغه، یعنی در سطحی که دست فلاسفه به آن نمی رسد. وقتی که درباره ی ذات حق و صفات حق صحبت می کند، گویی در سطح بزرگترین فیلسوفان جهان است. از بوعلی سینا ساخته نیست که این طور خطبه بخواند. یک دفعه وارد در فلسفه ی احکام می شود: خدا نماز را برای این واجب کرد، روزه را برای این واجب کرد، حج را برای این واجب کرد، امر به
به گفته شهید مطهری تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه ی مذکّر- مؤنّث است. حادثه ای است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه ی اسلام اینهاست، می خواهد دنیای امروز بپذیرد، می خواهد- به جهنم- نپذیرد، آینده خواهد پذیرفت. أبا عبد اللّه اهل بیت خودش را حرکت می دهد برای اینکه در این تاریخ عظیم رسالتی را انجام دهند، برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند با قافله سالاری زینب، بدون آنکه از مدار خودشان خارج بشوند.
** مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 404 الی 406