وی در ادامه با تأکید بر نقش عقل در هدایت انسان و اینکه عواملی از قبیل غرور و خودخواهی باعث ظلالت عقل شده بیان داشت: یکی از آن بیانات نورانی وجود مبارک امام صادق(ع) این است که حجّت خدا بر مردم، پیغمبر است حجّت بین خدا و بین خَلق، عقل است این عقل را که ذات اقدس الهی به انسان مرحمت کرد با این عقل، احتجاج میکند که خدای سبحان میفرماید تو که عقل داشتی، عقل به تو دادم، این چراغ را به تو دادم، کاری نکن که فیتیله این چراغ بیاید پایین و خاموش شود؛ اما چند چیز است که فتیله این چراغ را پایین میآورد و این را خاموش میکند خدای ناکرده، مستی جوانی، مستی عمر، مستی غرور، این مستی تنها مستی به وسیله شراب و اینها نیست کسی که مَستی جوانی دارد، مستی غرور دارد، مستی مقام دارد، مستی شهرت دارد این مثل آن است که چرا مَست، عاقل نیست؟ برای اینکه این ماه را، این آفتاب را گاهی ظل میگیرد این ظل میگیرد یعنی چه؟ یعنی این ماه بین ما و بین آفتاب فاصله است آن ماه یک کُره است این طرفش که روبروی آفتاب است این طرفش روشن است، نور میدهد چون کُره است سایهاش روی زمین میافتد، در حقیقت ما را ظل گرفته، میگوییم آفتاب را ظل گرفته، ما در سایه ماه قرار میگیریم بنابراین آفتاب را نمیبینیم. پس گاهی آفتاب را ظل میگیرد گاهی ماه را ظل میگیرد، گاهی عقل را ظل میگیرد، یعنی دیگر نمیگذارد نور بدهد.
ایشان در ادامه با تأکید بر عزّت انسان و اینکه انسان نباید کاری انجام دهد که باعث ذلّت و خواری او گردد اظهار داشت: هوس، هوا، غرور، مقام، ثروت اینها عقل را تاریک میکند لذا آدم کارِ بیعقلی انجام میدهد، تمام تلاش و کوشش او این است که چیزی تهیه کند و بگذارد و با دست خالی برود، از این بیعقلی بدتر چیست؟! حضرت فرمود حجّت بین خلق و خالق، عقل است. وجود مبارک صادق(ع) فرمود ذات اقدس الهی انسانها را آزاد آفرید همه کارها را در اختیارش قرار داد اما در اختیارش قرار نداد که خود را ذلیل کند، عرض کردند چطوری آدم خودش را ذلیل میکند؟ فرمود همین که وارد کاری میشود که نمیتواند بیرون بیاید. آدم وارد کاری بشود که اول خروجیاش را فکر کند، کاری وارد شود که خروجیاش را نداند مثل این کِرم ابریشم است، کِرم ابریشم چرا خفه میشود؟ برای اینکه دور خودش میتَند و آن وسط خفه میشود.ما الآن در حوزه علمیه هستیم حدّ ما مشخص است که وارد چه علمی بشویم آن علمی که مربوط به ما نیست و نمیتوانیم آن را درک کنیم که برای ائمه(ع) است و برای بزرگان، آن را وارد نمیشویم دیگری که حوزه علمیه نیست در کارهای آزاد است یا وارد کاری میشود که میتواند بیرون بیاید، خوب اداره کند. کاری که آدم نمیتواند اداره کند میماند، این باعث ذلّت خود آدم است و حضرت فرمود خدا این کار را اجازه نداده است.
وی در پایان سخنانشان به لزوم اعتماد و اطمینان به قول افراد در جامعه اسلامی اشاره کرد: امام صادق(ع) فرمود جامعه را زندان و فشار اینها اداره نمیکند، فرمود شما شیعیان ما هستید، طرزی جامعه شیعه باید زندگی کند که قولِ او از رهن او قویتر باشد؛ این یعنی چه؟ اگر ما به کسی بدهکاریم، چک دادیم یا قول دادیم که در فلان فرصت من این دِین را ادا میکنم ولی این به من اطمینان ندارد تا خانه یا زمین مرا رهن نگیرد اطمینان پیدا نمیکند، حضرت فرمود جامعهای که آن رهن از این قول بالاتر است این جامعه، جامعه شیعه نیست و من از آن بیزارم. ما باید طرزی زندگی کنیم که قول ما از رهن ما قویتر باشد؛ یعنی وقتی بدهکاریم، به شخصی گفتیم فلان زمان میدهیم، در همان زمان مقرر دین خود را ادا کنیم. این طور نباشد که او به حرف ما اعتماد نکند نیاز به رهن داشته باشد و چیزی از ما گِرو بگیرد.