عقیق:محمدجواد حاجیبنده از شعرای جوان کشور در ترکیببندی به مدح رئیس مذهب تشیع امام جعفر صادق(ع) پرداخته است.بند اول: آسمان در آسمان خیر فراوان است او از کران تا بیکران رزق است و احسان است او در کنارش صد چو افلاطون تلمذ میکننددر سپهر علم و دانش ماه تابان است او حوزه علمیهاش عصر بلوغ شیعه است بهترین استاد در آرامش جان است او افقه است و اعلم است و اورع است و ازهد است شور شورانگیز در دیوان ایمان است او آیتالله مسلم، آیتالعظمای علم آیتالاسلام ناب کل دوران است او صادق است و فاضل است و طاهر است و صابر است در بیان و گفتوگو شمس خوشالحان است او هیچ آسیبی نخواهد دید اسلام عزیز بر احادیث محمد تا نگهبان است او آن چه بر کل علوم این زمانه فائق است حرفهای حضرت شیرین فضائل صادق (ع) است بند دوم:هر خطیبی که به همراهش سلام آورده است خدمت آن حضرت والا مقاوم آورده است منبریها مست میآیند سمت منبرش چون که واعظ خطبه از شیخالامام آورده استباز مطلب از زراره باز نقلی از جمیل باز راوی هدیه از ابنهشام آورده است نه فقط در قرن دوم بل برای قرنهاست او برای مردم دنیا پیام آورده است فقه، طب، علم نجوم، علم ریاضیات محض فلسفه، علم،حدیث، علم کلام آورده است«توشه راه کاروانیها، مسافرهای شهر»آب بهر مردمان تشنه کام آورده است از شراب عشقبازیهای رب با بندهاش حضرت صادق فقط شرب مدام آورده است هر خطیبی که کلامش نافذ است و ناطق است از کلام حضرت شیرین فضائل صادق (ع) است بند سوم:هر که از آیینهی سِر خدا بیبهره نیست قطعا از تأثیر علم در خفا بیبهره نیست ابنشهرآشوب در وصف کمال تو نوشت: هیچ حکمت، هیچ زهدی از شما بیبهره نیست ابنتغلب سیهزار از حرفهایت را نوشت از تو حتی نکهت باد صبا بیبهره نیست از تو نهصد تن فقط نقل حدیث آوردهاند هیچکس از سفرهات «شمسالضحی» بیبهره نیست ابتدا تا انتهای علم در درس شماست مبتدای علم از آن بیمنتها بیبهره نیست عالمی که عامل است و دم ز تقوا میزند از نگاه صادق آل عبا بیبهره نیستاز تمام خیرهایی که جهان دیده به خوددر حریم مکتبش شاه و گدا بیبهره نیستبشنوید: علمی که در کل جهان بیسابقه استدر نگاه حضرت شیرین فضائل صادق (ع) استبند چهارم:سِحر ساحرها به دستان تو باطل میشودمکر مکاران به دستان تو زائل میشودهر چه غیر از توست در دست فقیهان ناقص استبا تو علم عالمان هر روز کامل میشودشیعه چون اسم تو را حک کرده در قاموس خودهر کجا که پا گذارد شمع محفل میشودمن یقین دارم که با لطف و دعای مادرتشاعر تو عاقبت یک روز دعبل میشودای غریب بن غریب بن غریب بن غریبنیمه شبها که دلم سمت تو مایل میشودبا خودم میگویم آقای تمام خوبهادل اگر افتاد دستت «حضرتا» دل میشودهر گنهکاری که در سوگ تو اشک عشق ریختدر بهشت وصل با ذکر تو داخل میشودآنچه از عطر غزل در دستهای عاشق استخاک کوی حضرت شیرین فضائل صادق (ع) استبند پنجم:ای بقیعت ملجأ و مأوای اهل اشک و آهمیکشد در ماتم تو از درونش آه ... ماهنه چراغی نه کسی نه خادمی نه گریه کننه مزاری، نه ضریحی، نه حریم و بارگاهشصت و اندی سال از عمر شریفت میگذشتتا که بردند عاقبت روزی تو را در قتلهگاهپا برهنه، دست بسته، نه عبا بر دوش، آهمن فدای غربتت ای بیپناه بیگناهزهر انگوری که منصور از جفا آماده کردباعث آن شد که رفت از شانههای دین پناهگاه از سوز عطش میگفت در دل یاحسینهیزم آوردند ... یاد مادرش می کرد گاهای مدینه باز هم در کوچههای خستهاتمردی از ایل و تبار پاکها گم کرد راهآنچه از فعل و رضا در اشکهای خالق استگریههای حضرت شیرین فضائل صادق (ع) استبند ششم:ظلم تا در این جهان زهر جفا را جا گذاشتبر دل رنجور شیعه داغ سختی را گذاشتریخت بر هم شوکت پوچ تبار ظلم رابا چنان آرامشی در بینشان پا تا گذاشتگفت اَحرِسْنی بِعَینِک، باصلابت، باشکوهدر دل آتش خلیلالله گویا پا گذاشتبعد یک عمر آخر پیری جوابت این نبودآه ... از این دنیا که در شَهرَت تو را تنها گذاشتاین که بیعمامه، در کوچه شبانه بردنتدرد جانسوزی به قلب بیقرار ما گذاشتمثل مادر بر زمین افتاد و حرفی هم نزداین جسارتها چه دردی بر دل آقا گذاشتپیرمردی که تمام عمر در راه خداتوشه سبزی برای مردم دنیا گذاشتجعفر است و بر تمام خیرها هم لایق استاو امام بر حق شیعه امام صادق (ع) استمنبع:فارس