قرآن کریم از دو نوع حجاب و شیوه پوشش زن سخن به میان آورده است: «خمار» و «جلباب»؛ از خمار در آیه سوره نور سخن گفته شده است: «وَلیضرِبنَ بِخُمُرِ هِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ»؛ (سوره نور، آیه 30) «خمارهای خود را بر گریبان های خویش بیفکنید.» که این قسمت آیه بیانگر کیفیت پوشش است که زن باید آن را بپوشاند.
«خمر»، جمع خمار است و در کتب لغت آمده است: «الخمار ثوب تغطی به المرأه أسما»؛ (راغب اصفهانی، 1992 م: 298) «خمار لباسی است که زن سر خود را با آن می پوشاند.» آقای مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن می نویسد: «خمر و خمار به معنی ستر و پوشش است. شراب را خمر گویند؛ زیرا حواس ظاهری و باطنی را می پوشاند. به روسری زن نیز خمار گویند؛ زیرا به وسیله آن سرش را می پوشاند. »(مصطفوی، 1360، چ 3: 129) ابن عباس در تفسیر این بخش از آیه ی شریفه می گوید: «تغط شعرها و صدرها و ترائبها و سوالصفا»؛ (طبرسی، 1380، چ 7: 185) «زن موی سر، سینه و دور گردن و زیرگلوی خود را بپوشاند.»«آنچه می تواند به این فرمان الهی جامه ی عمل بپوشاند، مقنعه یا روسری بلندی است که علاوه بر پوشش کامل سر، بر روی گردن و سینه افتد.» (بیرقی اکبری، 1377: 38) و شهید مطهری معتقد است: «ترکیب لغوی «ضَرَب علی» در لغت عرب این معنا را می سازد که چیزی را بر روی چیز دیگر قرار دهند، به طوری که مانع و حاجبی برای او شمرده شود. »(مطهری، 1353: 138)
براساس آیه شریفه و تفسیر ابن عباس، این پوشش سرهر چه که هست، اعم
از شال، روسری، مقنعه باید مو، سینه، دورگردن و زیرگلوی زن را بپوشاند. «در
زمان جاهلیت و صدر اسلام زنان عرب غیرمسلمان لباس های بلند و گشاد می
پوشیدند، برسر یا شانه خود عبا می انداختند و پوششی کوتاه و کوتاه تر از
جلباب روی سرشان می بستند. شهید مطهری به نقل از تفاسیر معتبر از جمله
تفسیر کشاف بیان می کنند که زنان عرب معمولاً پیراهن هایی می پوشیدند که
گریبان های شان باز بود، دور گردن و سینه را نمی پوشاند و روسری هایی هم که
روی سر خود می انداختند از پشت سر می آویختند، قهراً گوش ها و بناگوش ها و
گوشواره ها و جلوی سینه و گردن نمایان می شد. این آیه دستور می دهد که
باید قسمت آویخته ی همان روسری ها از دو طرف روی سینه و گریبان خود
بیافکنند تا قسمت های یاد شده پوشیده گردد.» (همان: 136 و 137)
در ذیل این آیه محمدبن یعقوب کلینی در کافی به سند خود از محمدبن
یحیی، از احمد بن محمد بن حکم از سیف بن عمیره از سعد اسکاف از ابی جعفر
علیه السلام چنین روایت می کند که فرمودند: «استقبل شابُ من انصار
امراه بالمدینه و کان النساء یتفلعن خلف آذانهّن فنظر المیعاد مقبلد فلمّا
جازت نظر المیعاد و دخل فی زقاق قد سماه ببنی فلان فجعل ینظر خلفها و اعترض
وجهه عظم فی الحائط أو زجاجه فشقّ وجهه فلمّا مفت الامرأه نظر فاذا الدماء
تسیل علی صدره و ثوبه؛ فقال، والله و آتین رسول الله (ص) و لأخبرنّه قال:
فأتاه فلمّا رآه رسول الله (ص) قال له ما هذا. فأخبره. فهبط جبرئیل علیه
السلام بهذه الآیه اقُل لِلمُؤمِنینَ یغُضُّوا مِن اَبصارِهِم وَ یحفَظوا
فُرُوجَهُم ذلک أَزکی لَهُم إنَّ اللهَ خَبیر بما یصنَعونَ.» (کلینی، 1413 هـ. ق، ج 5: 520)
«یکی از جوانان انصار با زنی از اهالی مدینه روبه رو شد در آن زمان،
زنان مقنعه خود را پشت گوش می بستند.جوان به زن، که از رو به رو می آمد،
آن قدر نگاه کرد که زن از مقابل او گذشت و رفت. جوان درحالی که هم چنان از
پشت سر، آن زن را نگاه می کرد، وارد کوچه بنی فلان شد که ناگاه استخوان یا
شیشه ای که در دیوار بود، صورت او را درید. وقتی زن رفت، ناگاه جوان متوجه
شد که خون روی لباس و سینه اش ریخته است؛ با خود گفت: به خدا حتماً نزد
رسول الله (ص) می روم و ماجرا را توضیح می دهم. جوان نزد پیامبر (ص) آمد.
وقتی که رسول خدا (ص) او را دید پرسید: این چیست؟ جوان ماجرا را توضیح داد.
جبرئیل در این هنگام بر پیامبر چنین خواند: «به مردان بگو که چشمان خویش
را ببندند و شرمگاه خود را نگاه دارند، این برای شان پاکیزه تر است؛ زیرا
خدا به کارهایی که می کنند آگاه است.»(سوره نور، آیه 30)