مرد یهودی گفت که اوصاف محمدبن عبدالله را در تورات چنین خواندهام: نه تندخوست و نه خشن و نه داد و بیداد راه میاندازد و نه زبانش را به ناسزا میآلاید.
عقیق: یک یهودی از پیامبر اسلام (ص) چند دینار، طلبکار بود و آنها را مطالبه کرد پیامبر (ص) فرمود: «ای مرد یهودی! فعلاً چیزی ندارم که به تو بدهم» او گفت: ای محمد! رهایت نمیکنم تا طلبم را بپردازی.
پیامبر خدا فرمود: «پس، من هم با تو مینشینم» و در کنار او آنقدر نشست که در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح را خواند. اصحاب پیامبر خدا، آن مرد را تهدید میکردند پیامبر (ص) به آنان نگاه کرد و فرمود: «با او چه میکنید؟!» گفتند: ای پیامبر خدا! یک نفر یهودی، شمار نگه دارد؟! فرمود: «پروردگارم عز و جل مرا مبعوث نکرده است که به معاهد و غیر معاهد ستم کنم.»
چون روز بالا آمد، مرد یهودی گفت: گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله نیست و گواهی میدهم که محمد، بنده و فرستاده اوست، نصف مالم را در راه خدا دادم، به خدا سوگند، این کار را با تو نکردم، مگر برای این که اوصافی را که از تو در تورات آمده است، امتحان کنم، من، اوصاف تو را در تورات، چنین خواندهام، محمدبنعبدالله زادگاهش مکه است و هجرتگاهش طیبه، نه تندخوست و نه خشن و نه داد و بیداد راه میاندازد و نه زبانش را به فحش و ناسزا میآلاید.
اکنون من گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله نیست و تو فرستاده خدا هستی و اینک، اموال من در اختیار شماست و هرگونه که خداوند دستور داده، درباره آن حکم فرما.