«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّينَ/ اى خدا مرا در اين روز محب دوستانت و عدو دشمنانت قرار ده و در راه و روش به طريقه و سنت خاتم پيغمبرانت بدار اى عصمت بخش دلهاى پيغمبران».
بنده روزه دار در این روز سه درخواست از خداوند متعال دارد.
در بند نخست از این دعا آمده است: ««اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ/ اى خدا مرا در اين روز محب دوستانت قرار ده».
در بند اول چند نکته قابل توجه است؛
*اهمیت محبت در معارف دینی
نکته نخست آنکه دعای اول و دوم در این دعا، تجلی از دو اصل «تولی» و «تبری» است؛ نکته دوم آنکه اهمیت محبت در معارف دینی باید مورد توجه قرار گیرد؛ محبت کاری قلبی است و فقه، مشتمل بر وظایفی است که توسط اعضاء و جوارح بدن انسان انجام می گیرد؛ اما محبت، آنقدر مهم است که روح تمامی عمل به احکام فقهی است و حقیقت دین شاید چیزی جز محبت قلبی نباشد؛ چراکه در روایت آمده است: «هل الدین الا الحب/ آیا دین چیزى غیر از دوستى است؟»
*محبت به خدا از نشانه های مومنان است
نکته سوم آنکه قرآن کریم یکی از نشانه های مهم مؤمنان را محبت شدید به خدا می داند که ما از محبت شدید، تعبیر به عشق می کنیم؛ در آیه 165 سوره بقره آمده است: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ/ بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.)».
*نقش محبت خدا و پیامبران در سعادت انسان
نکته چهارم اینکه چرا خداوند در قرآن کریم و پیامبر(ص) در روایات بر محبت و مودت تأکید کرده اند؟ محبت خدا و پیامبران چه نقشی در سعادت انسان دارد؟ پاسخ این است که محبت قلبی مانند چشمه ای است که مولد تبعیت و اطاعت انسان از خدا و پیامبران است؛ انسان زمانی که خداوند متعال را دوست داشته باشد، به دستوراتش عمل می کند؛ در آیه 31 سوره آل عمران آمده است: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ/ بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است».
نکته دیگر آنکه مردم همه جزو اولیاء هستند؛ اما گروهی اولیاء خدا و گروهی اولیاء شیطان می باشند.
خداوند هر دو گروه را مورد داوری قرار داده است: حضرت حق درباره اولیاء الهی در آیات 62 تا 64 سوره یونس می فرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذينَ آمَنُوا وَ کانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْري فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ/ آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند! * همانها که ایمان آوردند ، و ( از مخالفت فرمان خدا ) پرهیز می کردند * در زندگی دنیا و در آخرت ، شاد (و مسرور) ند وعده های الهی تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگاری بزرگ!».
اما اولیاء شیطان کسانی هستند که ولایت شیطان را پذیرفته و شیطان زمام و افسار آنان را گرفته و وارد جهنم می کند.
سخن دیگر آن است که گاه قرآن از محبت، تعبیر به ولایت کرده و دستور می دهد که مؤمنان باید نسبت به اولیاء الهی ولایت داشته و ولایت آنان را بپذیرند.
اصولا ولایت همان محبت شدیده است که در دسته اول، میان مؤمنین نسبت به یکدیگر وجود داشته و در دسته دوم، نسبت به گروه های فداکار و مجاهد این ولایت را بیشتر ابراز کرده و در دسته سوم، نسبت به نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه(ع) ولایت تامه را می پذیرند.
قرآن راجع به دسته اول در آیه 71 سوره توبه می فرماید: « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَکيمٌ/ مردان و زنان باایمان ، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف ، و نهی از منکر می کنند نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد خداوند توانا و حکیم است!».
درباره دسته دوم قرآن در سوره حشر آیه 9 می فرماید: « وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ/ و برای کسانی است که در این سرا [سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدّم می دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند!».
در بند دوم از این دعا می خوانیم: «وَ مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ/ و مرا دشمن دشمنانت قرار ده».
*آیا قرآن راجع به دشمنی با دشمنان دین خدا آیاتی دارد؟
دو سخن در این دعا قابل توجه است؛ سخن اول آنکه ما در برابر دشمنان دین و خدا باید دشمن باشیم؛ آیا قرآن راجع به این وظیفه دشمنی ما آیاتی دارد؟
سه دسته آیات در این زمینه در کتاب آسمانی مسلمانان وجود دارد؛
دسته اول، آیاتی که واژه برائت دارند؛ دسته دوم، آیاتی که واژه کفر به طاغوت دارند و دسته سوم، آیاتی که عدم محبت را نسبت به دشمنان خدا تأکید می کنند؛ بنابراین علاقمندان می توانند با مراجعه به آیات قرآن، آن را پیدا نمایند.
سخن دوم آنکه راجع به کفر به طاغوت و دشمنی نسبت به آن، دو آیه شریفه قابل توجه است:
1. در سوره بقره آیه 256 آمده است: « لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ/ در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست».
2. در سوره نساء آیه 60 می خوانیم: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا/ آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولی میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان میخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههای دور دستی بیفکند».
*آیات متعددی نیز راجع به صریح تبری
در سوره برائت آیه اول و دوم آمده است: « بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ * فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْکافِرينَ/ (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او ، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید! * با این حال، چهار ماه ( مهلت دارید که آزادانه ) در زمین سیر کنید (و هر جا می خواهید بروید ، و بیندیشید) ! و بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید ، ( و از قدرت او فرار کنید! و بدانید ) خداوند خوارکننده کافران است!».
سوره انعام آیه 19 می خوانیم: « قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۚ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ ۚ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ ۚ قُلْ لَا أَشْهَدُ ۚ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ/ بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمیدهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرارمیدهید، بیزارم!».
در بند سوم از این دعا می خوانیم: «مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ/ و در راه و روش به طريقه و سنت خاتم پيغمبرانت بدار».
دو سخن در این بند از دعا قابل توجه است؛ سخن اول آنکه در این دعا از کلمه «استنان» استفاده شده و قرآن نیز تعبیرات گوناگون دیگری را در این موضوع آوده که کلمات «تأسی و اسوه» و «اتباع و پیروی» می باشد.
در آیه 20 سوره احزاب آمده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا/ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
در آیه 157 سوره اعراف می خوانیم: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ/ همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند».
همچنین در آیه 80 سوره نساء آمده است: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَنْ تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا/ کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛ و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسؤول نیستی)».
سخن پایانی در مسئله سنت خاتم انبیاء آن است که ما مسلمانان همچنان که باید از ایشان الگو بگیریم، بعد از ایشان باید از سیره عملی اهل بیت(ع) پیروی نماییم؛
*چرا انبیاء الهی از خدا درخواست اجر نکردند؟
انبیاء الهی هیچکدام اجری از خدا درخواست نکردند؛ زیرا اجر همیشه پاداشی است که با عمل خیر انسان برابری می کند؛ پس مزد و اجر باید برابری با عمل فرد داشته باشد؛ اما تبلیغ انبیاء الهی دارای ارزش بالا بوده و هیچ اجری در این دنیا نمی تواند در مقابل آن قرار گیرد؛ به همین دلیل اجر دنیوی نخواسته و فقط مزد از حضرت حق طلب کرده اند.
در آیه 23 سوره شوری می خوانیم: « الاذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ/ این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است».
سوال این است که چرا پیامبران دیگری که خدمات معمولی داشتند، اجر دنیوی نخواستند؛ اما خاتم انبیاء اجر دنیوی درخواست کرده است؟ پاسخ این مسئله در آیه 47 سوره سبا آمده است: «قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ/ بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواستهام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!».
سوال بعدی آنکه مگر مودت ذی القربی چه نفعی برای مسلمانان دارد؟ در پاسخ این سوال باید به آیه 57 سوره فرقان رجوع کنیم که می فرماید: « قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا/ بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمیطلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)».