در جلسه گذشته گفته شد عوامل تدارک خطا عبارتند از: 1ـ تعظیم حقّ 2ـ معرفت النفس 3ـ تصدیق الوعید وگفته شد که تعظیم عظیم با تحقیر حقیر، ارتباط دارد همانطور که تعظیم حقیر با تحقیر عظیم، مرتبط است. به عنوان مثال، اگر کسی خدا برایش بزرگ و مهم باشد، دنیا در نگاه او کوچک و بیاهمیت خواهد بود. پس هر کس دوست دارد خدا در چشم و نظرش بزرگ آید، باید کاری کند که دنیا در نظرش کوچک آید و تنها راه آن بخشش است. و اما ادامه بحث:
*عامل دوم) معرفت النفس
در قرآن آیات متعددی در باب معرفت النفس میباشد یکی از آن آیات، آیه ذیل میباشد:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: «چرا، گواهى داديم» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.
نکات مهم آیه:
نکته اول: خداوند میفرماید: که ذریه بنی آدم را جمع کردیم. ذریّه از ذرّه است. و معنای آیه این چنین میباشد که خداوند در عالم ذرّ از ذرّیه آدم که ذراتی بودند اعتراف گرفت. و آنچه در این نکته بدست میآید آدمیان در آغاز به صورت ذرّاتی بودند.
نکته دوم: (نکته محوری): «أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ» یعنی چه؟ دو معنی در تفاسیر آمده است:
*معنای اول این است که خداوند کاری کرد که آنها شاهد و گواه خود شدند. (گویا انسانها در آن عالم بر اعمال همدیگر شاهد بودند).
*امّا معنای دوم که در تفسیر المیزان، فخر و کشف الاسرار آمده است. «اشهدهم» به معنای شهود کردن است. این معنا اشاره است به معنای عرفانی کشف و شهود، معنای آیه این چنین میشود که خداوند کاری کرد که انسانها توانستند حقیقت خویش را بدون پرده و حجاب بیابند؛ یعنی فهمیدند که «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ؛ یعنی انسانها دیدند حقیقت خود را که چیزی جز نیاز نیستند. به تعبیری انسانها فقط مالک نیازهای خود هستند.
نکته سوم: در باب «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» دو مطلب قابل ذکر است:
مطلب اول: روایتی از امام جعفر صادق(ع) است. خداوند در این آیه نفرمود «ألیس لکم ربٌ» بلکه فرمود: «اَلَستُ بِرَّبکُم». یعنی همگان خدا را دیدند، و هو الحضور. یعنی ای انسانها! سرها بالا، مرا ببینید.
مطلب دوم: شهود نیاز، عین شهود تأمین کننده نیاز است و فقط کسی که کارش ربوبیت است میتواند نیاز را برطرف نماید؛ یعنی، خدا.
نکته چهارم: چرا هیچ کس روز «الست» را به یاد ندارد، با وجود این که این معرفت، حضوری بوده است؟
پاسخ اینکه: اتفاقاً خداوند بارها و بارها به آن اشاره کرده است. آنجا که انسانها را خطاب قرار میدهد. دلالت بر غفلت انسان، انسانها را «ناس» اطلاق میکند و در جانب مثبت «ذکر»، «مذکّر» و آن اشاره به یادآوری دارد.
راز پنهان آیه و تمام روایات این جمله است؛ «راه نیل به حقیقت از درون میگذرد نه از بیرون و مسیر کمال، رشد و قرب الی الله از درون قلب است البته به مدد عقل و وسایل بیرونی».
نکته پنجم: چرا آیه، اتمام حجت میکند؟ خداوند در این عالم، امر و نهیهایی داشته است، از این رو، خود را به همگان شناساند تا بعداً کسی مدعی عدم شناخت نشود.
حاصل آن که یکی از مبانی قرآنی احادیث معرفت النفس آیه 172، سوره اعراف است.