05 آبان 1401 2 ربیع الثانی 1444 - 03 : 09
کد خبر : ۸۷۶۰۶
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۱
رجبی دوانی در گفت‌وگوی تفصیلی با تسنیم:
محمدحسین رجبی دوانی گفت: ولایت و تعیین مصداق صاحب ولایت دست مردم نیست، بلکه دست پیغمبر(ص) نیز نیست، چرا که تعیین ولیّ و حاکمیت بر مردم به‌دست خداوند است.
عقیق:حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس‌جمهوری درجریان مراسم دیدار و ضیافت افطار جمعی از پزشکان و اساتید دانشگاه، طی سخنانی درباره شخصیت امیرالمؤمنین علی(ع) با اشاره به روایتی از ایشان گفت: «امیر‏المؤمنین (ع) مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم می‌داند، هر کسی شما او را برگزید به عنوان ولیّ خودتان و رهبر جامعه، من هم اطاعت می‌کنم، من هم می‌شنوم و اجرا می‌کنم». این بخش از اظهارات روحانی در محافل سیاسی - مطبوعاتی بازتاب گسترده‌ای یافته است.

اظهارات رئیس‌جمهوری بهانه‌ای شد تا با «محمدحسین رجبی‌دوانی» به گفت‌وگو بنشینیم. رجبی دوانی دارای دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی از دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) است. کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، تاریخ تحلیلی دوران امامت امیر المومنین علی(ع)، پشتیبانی نظامی در سپاه‌های صدر اسلام، ترجمه و تلخیص و بازنویسی لهوف سید ابن‌طاوس مجموعه‌ای از آثار رجبی دوانی است که به زیور طبع آراسته شده است.

وی در این گفت‌وگو با نقد اظهارات روحانی خواستار پاسخ‌گویی صریح مراجع عظام تقلید شده است.

اظهارات حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور کشور درباره شخصیت امام‌علی (ع) واکنش‌هایی را برانگیخته است،  به نظر شما چنین برداشتی از حدیث مولا علی(ع) توسط رئیس‌جمهور کشور که خود در کسوت روحانیت است، صحیح است؟

رجبی دوانی: متأسفانه رئیس‌جمهور مجدداً با تفسیر به رأی نسبت به سیره و عملکرد و فرمایشات ائمه اطهار (ع) درصدد توجیه اقدامات و طرز تفکر خود برآمده است. جناب روحانی در سخنان اخیر خود در ضیافت افطار با برخی اساتید و پزشکان به بیان نکاتی دربارۀ امیر‏المؤمنین (ع) پرداخت و گفت: «امیر‏المؤمنین (ع) مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم می‌داند و معتقد است هر کسی را مردم انتخاب کنند، حضرت علی (ع) او را به عنوان رهبر جامعه به رسمیت می‌شناسد و از او اطاعت می‌کند». این برداشت رئیس‌جمهور کاملاً خلاف اعتقادات شیعه و تحریف کلام امیر‏المؤمنین (ع) است. طبق اعتقادات شیعه، ولایت و تعیین مصداق صاحب ولایت نه تنها دست مردم نیست، بلکه دست پیغمبر اکرم (ص) نیز نیست، چراکه تعیین ولیّ، صاحب ولایت و حاکمیت بر مردم به دست خداوند است و ولایت امیر‏المؤمنین (ع) را خودِ خداوند تدبیر کرده و پیامبر اکرم (ص) ابلاغ آن را برعهده داشتند. بنابراین طرح چنین موضوعی توسط رئیس‌جمهور کشور آن هم با تقطیع کلامی از امیر‏المؤمنین (ع) که در شرایط خاصی بیان شده، به عنوان اینکه امیر‏المؤمنین (ع) مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم می‌دانند و از هر کسی که آنان تعیین کنند، اطاعت می‌کند،خلاف حقیقت و یک مغلطۀ بزرگ است.

حقیقت این جریان تاریخی چیست؟

رجبی دوانی: جناب روحانی به خطا ولایت و حکومت را به یک معنا گرفته است، این در حالی است که ولایت برابر با حکومت نیست، بلکه یکی از شئون ولایت، حکومت کردن بر مردم است، نه اینکه این دو مقوله مترادف هم باشند. این کلام امیر‏المؤمنین (ع) که آقای روحانی آن را به عنوان یک اصل در توجیه نظرات خویش قرار داده است، مربوط به زمانی است که خلیفۀ سوم بر اثر رخ دادن انقلابی در اعتراض عموم مردم (همان‌ها که با او بیعت کرده بودند) به عملکرد ناصواب وی به هلاکت رسید و مردم به امیر‏المؤمنین (ع) روی آوردند و خواهان خلافت و رهبری آن حضرت شدند. امیر‏المؤمنین (ع) در ابتدا حاضر نبودند که خلافت را بپذیرند و فرمودند: «دعونی و التمسوا غیری» یعنی مرا رها کنید و از کسی دیگر بخواهید رهبری شما را بر عهده بگیرد، این دقیقاً در مقابل آن برداشت غلط رئیس‌جمهور است. مردم  به حضرت روی آورده‌اند و اصرار می‌کنند که رهبری جامعه را بپذیرد، اما آن حضرت در ابتدا نمی‌پذیرند و حتی عقب عقب می‌روند و مردم هجوم می‌آورند.

عدم پذیرش رهبری جامعه از سوی امیر‏المؤمنین (ع) بدین جهت بود که آن حضرت قبلاً مردم را نسبت عواقب عملشان مبنی بر کنار گذاشتن ولایت خود و پذیرش رهبری عثمان آگاه کرده بود و چنین روزی را برای آنان پیش‌بینی می‌کردند، اما انتخاب و بیعت غلط مردم و عدم همراهی آنان با امام (ع) موجب شد تا چنین بلایی به سر آنان بیاید که عوامل خلیفه خون آنان را بریزند و حق و حقوقشان از بیت المال را چپاول کنند و شماری از وابستگان خلیفه به حقوق های نجومی (مثل حالا) برسند. در نتیجه خودشان انقلابی بپا کردند و خلیفۀ سوم را به هلاکت رساندند.

در ادامه امیر‏المؤمنین (ع) می‌فرماید: « اِعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ اَلْقَائِلِ وَ عَتْبِ اَلْعَاتِبِ»،  «بدانید که اگر من درخواست شما را اجابت کنم و رهبری شما را بپذیرم، بر اساس آنچه که خود می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و هرگز به گفتار و درخواست‌های این و آن و سرزنش کنندگان توجه نخواهم کرد، اگر مرا رها کنید و نخواهید که من رهبری جامعه را بر عهده بگیرم، من هم یکی مانند شما خواهم بود». حضرت در ادامه می‌فرماید: «و لعلی اسمعکم و اطوعکم لمن ولَیتُموه اَمرکَم»، در صورتی که یکی مانند شما باشم، (شاید) نسبت به کسی که شما به عنوان رهبر خود انتخاب کردید و حاکمیت خود را به او سپردید، شنواتر و مطیع‌تر باشم، این (شایدی) که حضرت در اینجا مطرح کردند، بدین معناست که اگر او درست عمل کند، چنین خواهم بود، همچنان که دیدیم امیر‏المؤمنین (ع) گرچه با سه خلیفۀ پیش از خود به ناچار بیعت کرد، اما اینگونه نیست مطیع آنان باشد و بر تمام عملکردهای آنان صِحه بگذارد، این در حالی است که بارها در برابر عملکردهای خلاف آنان اعتراض و موضع‌گیری کردند و حاضر به پذیرش بدعت‌های آنان نشدند. حضرت در ادامه باز هم می‌فرماید: «و أنا لکم وزیر خیرلکم منی امیرا»، اگر من برای شما به عنوان یک مشاور باشم، بهتر از این است که رهبری شما را به دست بگیرم». این مطلب نشان دهندۀ این است که امیر‏المؤمنین (ع) حاضر نیست درخواست مردمی که او را بعد از پیغمبر اکرم (ص) از جایگاه الهی‌اش کنار زدند و در نتیجه دچار انحرافات گسترده‌ای شدند، بپذیرد.

امیر‏المؤمنین (ع) به سبب شرایطی که در زمان خلیفۀ سوم پیش آمد و بسیاری از مردم در شرایط نابسامانی بودند و در فقر به سر می‌بردند و از طرف دیگر، معدود افرادی که در آن دوران از بیت المال دریافتی‌های نامشروع داشتند ـ مثل برخی اشخاص در همین دولت که از حقوق‌های نجومی برخوردار هستند ـ معتقد بودند که این دریافتی‌های نامشروع باید از این رانت‌خواران پس گرفته شود و به صاحبان اصلی و بیت المال بازگردانده شود، حتی اگر این اختلاس‌ها را مهر زنان خود کرده باشند.

نقد شدید خلفای پیشین توسط امیرالمؤمنین(ع)

اگر امیر‏المؤمنین (ع) ـ به گمان رئیس جمهور ـ مبنای نظرش در امر ولایت و حاکمیت بر مردم، نظر و انتخاب خود مردم باشد، پس چرا در خطبۀ شقشقیه خلفای پیش از خود را که مردم با آنها بیعت کرده و خلافت آنها را پذیرفته بودند، به شدت نقد می‌کند و خلافت آنان را باعث ضعف و انحطاط جامعۀ اسلامی تلقی کرده است؟! امیر‏المؤمنین (ع) بعد از خیانتی که در جریان سقیفه صورت گرفت و آن وجود مقدس را از جایگاه الهی خود محروم کردند و خلافت پیامبر اکرم (ص) غصب شد، نفرمود که چون مردم با خلیفۀ اول بیعت کردند، من نیز تابع نظر آنان هستم و از خلیفۀ اول اطاعت می‌کنم، بلکه بر اساس آنچه در منابع شیعه و سنی نقل شده است، امیر‏المؤمنین (ع) درصدد قیام و انقلاب بود، آن حضرت همراه با حضرت زهراء (س) و حسنین به درِ خانۀ اصحاب پیامبر اکرم (ص)، آنهایی که در جنگ‌های بدر و اُحد حضور داشتند، رفتند و سفارش‌های پیغمبر (ص) دربارۀ ولایت خویش را مجدداً مطرح کردند و مردم را نسبت به کار خلافی که صورت دادند، متنّبه کردند، یعنی جایگاه رهبری جامعه را از خاندان پیامبر اکرم (ص) بر خلاف دستور خدا و رسول او بیرون کردند.

منطق امیر‏المؤمنین (ع) و حضرت زهراء (س) آنچنان محکم بود که آن مردم در برابر فرمایشات آن دو بزرگوار تسلیم شدند و حق را به امیر‏المؤمنین (ع) دادند و حتی قرار بر قیام گذاشتند، اما متأستفانه باز هم به حضرت خیانت کردند و جز اصحاب خاص و برگزیدۀ پیامبر اکرم (ص) به عهد وفا نکردند و برای قیام حاضر نشدند. بر اساس منابع اهل تسنن این قضیه یکبار اتفاق افتاد و بر اساس منابع شیعه حداقل سه بار امیر‏المؤمنین (ع) اقدام به مقابله با غاصبان کرد، اما با عدم همراهی و یاری مردم مواجه شد و در نتیجه چون از حضرت دفاع نکردند، آن حضرت نیز دیگر تکلیفی برای مقابله با غاصبان نداشت. امیر‏المؤمنین (ع) در یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه می‌فرماید: «من در کار خود اندیشیدم، دیدم آیا بدون داشتن یک یار و یاور قیام کنم؟ دیدم این کار به صلاح نیست»، در جایی دیگر می‌فرماید: «خوش نداشتم همان معدود نزدیکان و افرادی را با من که همراهی کردند به خطر بیاندازم، لذا خار در چشم و استخوان در گلو میراث الهی خویش را تاراج رفته می‌دیدم».

باز با نگاهی به دیگر موضع‌گیری امیر‏المؤمنین (ع) در برابر غصب خلافت (که به زعم آقای روحانی با نظر، انتخاب و بیعت مردم روی کار آمده بودند) می‌بینیم که آن حضرت حاضر نیست نظر غلط، غیر شرعی و غیر قانونی مردم بی بصیرت و فریب خورده را بپذیرد، لذا بر خلاف نظر رئیس‌جمهور، امیر‏المؤمنین (ع) برای روشنگری مردم و نشان دادن خطا بودن انتخاب و بیعتشان با وجود از دست رفتن مجدد حق خود حقایقی را بیان می‌کند، آنجا که پس از ترور خلیفۀ دوم، وی پیش از مرگ، شورایی برای تعیین خلیفۀ سوم تعیین کرد.  

وقتی مردم شایستگی امیرالمؤمنین(ع) دیدند، اما او را یاری نکردند

از ضوابطی که خلیفۀ دوم برای تعیین خلیفۀ سوم مشخص کرده بود، کاملاً معلوم بود که نتیجۀ این شورا خلافت عثمان و بعد از عبدالرحمن بن عوف می‌شود. امیر‏المؤمنین (ع) بعد از اینکه در این شورا عثمان به عنوان خلیفه اعلام شد، در مسجد النبی (ص) در حضور همان اعضای شورا حاضر شدند و طبق نقل منابع شیعه، 40 مورد و به نقل برخی منابع اهل تسنن 30 مورد فضیلت‌های بی مانند خویش را مطرح کرد و برای هر کدام از حاضران سوگند جلاله در تصدیق خود گرفت. تمام این فضیلت‌های بیان شده از سوی امیر‏المؤمنین (ع) دلالت بر شایستگی و بر حق بودن بی چون و چرای ایشان برای رهبری جامعه داشت. آن حضرت فرمود اگر آنچه می‌گویم راست است، تصدیق کنید و اگر دروغ است، تکذیب کنید، جالب اینجاست که مردم در هر مورد با سخن جلاله سخن حضرت را تصدیق کردند، چون بیان این فضیلت‌ها با تعبیر «اُنشِدُکُم الله» آغاز می‌شد، این حدیث به عنوان حدیث مُناشده معروف شده است.

حضرت در ادامه فرمود: شما با علم بر اینکه می‌دانید من شایسته‌ترین فرد برای خلافت و رهبری جامعه هستم، برای سومین بار از جایگاهی که خداوند برایم معین کرده است، محروم کردید، تا زمانی که فقط به من ظلم می‌شود و شما خودتان به چنین شرایطی راضی هستید و مرا کنار می‌گذارید، من هم سکوت می‌کنم و ادعایی ندارم. پس این کلام حضرت آن هم در چنین شرایط خاصی به معنای این نیست که هر کسی را شما انتخاب کنید، از او اطاعت می‌کنم. این در حالی است که حضرت علی (ع) سی یا چهل مرتبه جهنم را در مقابل این افراد به تصویر کشید که شما می‌دانید حق چیست و با چه کسی است، اما آن را رها می‌کنید و از باطل پیروی می‌کنید. حال که عالمانه از حق روی گرداندید و حاضر به همراهی و یاری با آن نیستید و خودتان حاضر به روی کار آمدن چنین افرادی که شایستگی این امر را ندارند، می‌شوید، من هم سکوت می‌کنم. این رفتار دقیقاً بر خلاف آن چیزی است رئیس‌جمهور می‌خواست آن را در راستای دیدگاه‌های خویش به کار گیرد و سیاست‌های خود را توجیه کند.

حجت‌الاسلام روحانی در بخش دیگری از سخنان خود که بازتاب بسیاری نیز در فضای مجازی داشته است، گفت: «انتخابات ما پیروی از تفکر غرب نیست و رأی و نظر مردم هدیۀ غرب بعد از رنسانس نیست». آیا عملکرد رئیس‌جمهوری  این نکته را تصدیق می‌کند؟

تلاش برای جلب آرای معاندان نظام جمهوری اسلامی و نادیده گرفتن منافع ملی

رجبی دوانی: این حرف اگرچه صحیح است، اما متأسفانه خود شخص رئیس‌جمهور در همین جریان انتخابات اخیر نشان داد که روشی را در پیش گرفته است که حتی در برخی کشورهای غربی هم سابقه نداشته است، یعنی برای جلب آرای حتی اشخاص معاند نظام جمهوری اسلامی حاضر می‌شود اصول اساسی را نادیده بگیرد و منافع ملی را چوب حراج بزند و با زیر سؤال بردن تاریخ پرافتخار سی و هشت سالۀ انقلاب اسلامی در پی کسب آرای مخالفان هم بر آید، چیزی که حتی در رژیم‌های غربی هم سابقه نداشته است. در رژیم صهیونیستی نیز به هنگام انتخابات دو حزب مطرح «لیکود» و «کارگر» برای رأی جمع کردن، کاندیداهای یکدیگر را به چالش و رسوایی می‌کشند و فسادهای اخلاقی و مالی یکدیگر را افشا می‌کنند، اما وقتی مصالح ملی آنان مطرح است، هیچ کدام جنایات رقیب خود در حق مردم مظلم لبنان، یمن و فلسطین را افشا نمی‌کنند، اما می‌بینیم که شخص رئیس‌جمهور حاضر می‌شود از کسانی که جنایات فراوانی کردند و خون‌های 17 هزار انسان بی گناه را به جرم انقلابی بودن ریختند، حمایت کند و با بهانه دادن به دست دشمنان نظام که می‌خواهند بعد از قضیۀ هسته‌ای، مسائل حقوق بشر را علیه ما علم کنند، درصدد کسب آراء بر می‌آید. «انتخابات ما پیروی از روش غرب نیست»؛ این حرف درست است، اما روش و عملکرد رئیس‌جمهور بدتر از روش غرب را نشان می‌دهد.

بنده گرچه از نظر شخصیت حقیقی و حقوقی کسی نیستم، اما به عنوان یک محب و شیعه امیر‏المؤمنین (ع)، در برابر این تحریف‌ها به تنهایی خواهم ایستاد و در برابر اینگونه نسبت‌های ناروا به ساحت قدسی حضرات معصومین (ع) و تحریف سخنان آن ذوات مقدس و دروغ بستن به آن بزرگواران تا پای جان مقابله خواهم کرد. بنده از علما و مراجع عظام تقلید می‌خواهم تا اجازه ندهند این تفسیر به رأی‌ها، برداشت‌های ناروا و نسبت‌های دروغ به ساحت مقدس اهل‌بیت (ع) مثل توجیهی که دربارۀ مذاکرات عبرت‌آموز خودشان و بی حاصل، با دشمنان داشتند مبنی بر اینکه امام حسین (ع) اهل مذاکره بود. اگر در برابر چنین برداشت‌های ناروا موضع‌گیری نشود، ترس از آن دارم که در آینده کار به جایی برسد که ولایت امیر‏المؤمنین (ع) نیز به چالش کشیده شود، لذا باید در برابر چنین تحریف‌هایی هوشیار باشیم و ایستادگی کنیم و مانع تخریب سیرۀ پاک اهل‌بیت (ع) در جهت اهداف دنیایی برخی آقایان باشیم.

به نظر شما هدف  از طرح چنین مباحثی چیست؟

به نظر اینجانب ایشان به اتکای رأیی که در انتخابات اخیر آورده است، می‌خواهد به اعتبار این رأی، برای پیش‌برد اهداف خویش که در بسیاری مواقع نشان داده در مغایرت و تضاد با  ارزش‌های دینی و سیرۀ اهل‌بیت (ع) است، دلسوزی‌های دلسوزان انقلاب را به عنوان کسانی که در برابر رأی و نظر مردم ایستادند، به چالش بکشد و جرأت مخالفت و انتقادهای آنان را بگیرد تا در صورت ناکامی در وعده‌های داده شده در ایام انتخابات، باردیگر نقدهای منتقدان را برنتابد و آنها را به بدتر از جهنم حواله دهد.


منبع:تسنیم
گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: