12 دی 1400 29 جمادی الاول 1443 - 24 : 20
کد خبر : ۸۷۲۵۵
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۲۵
حجت‌الاسلام سیداحمد دارستانی باجناق و دوست شهید تقوی در گفت‌وگو با عقیق:
حال و هوای او حال و هوای جنگ و شهادت بود. به حق به این وصال رسید؛ به گونه‌ای که وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدم برای من تعجب آور نبود که ایشان شهید شده است چون واقعاً سزاوار شهادت بود.

عقیق- ماه مبارک رمضان روزهای خودش را سپری می‌کرد و سیدمهدی تقوی هم مثل همیشه اخلاق می‌گفت و علاوه بر مشاوره به نماینده مردم شاهین‌شهر، برخوار و میمه در مجلس  ، رسالت طلبگی خودش را هم دنبال می کرد.  به تعبیر حجت الاسلام سیداحمد دارستانی آن‌قدر فهم و بینش دینی او بالا بود که در مباحثه احادیث و تاریخ بسیاری نزد او حرفی برای گفتن نداشتند. به معنای واقعی معرفت در رفاقت و دوستی واقعی را می شد از سیدمهدی آموخت؛ روزها می‌گذرد از آن زمانی که برای اولین بار سیدمهدی را در مدرسه معصومیه قم دیدم.روحیه رزمندگی و شهادت طلبی که همیشه از خودش بروز می‌داد شهره خاص و عام بود. به روضه خانگی در زمانی که در قم برپایی هیئت هنوز رسم نشده بود اهمیت می‌داد و همه می‌دانستند پانزدهم شوال باید به خانه سیدمهدی تقوی بروند؛ چراکه او تنها کسی است که برای حضرت حمزه (ع) مراسم می‌گیرد. و بالاخره در روز دوازدهم رمضان به به آرزویی که همیشه در دل داشت رسید.

 مجاهد جانباز شهید حجت‌الاسلام سیدمهدی تقوی در جریان حمله تروریستی به ساختمان مجلس وقتی به عنوان مشاور فرهنگی نماینده مردم شاهین‌شهر، برخوار و میمه مجلس شورای اسلامی مشغول خدمت بود در دوازدهمین روز ماه مبارک رمضان به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او را بسیاری از فعالان قرآنی و دانشگاهی به عنوان رئیس پیشین سازمان فعالیت‌های قرآنی دانشگاهیان کشور و مدیرعامل خبرگزاری ایکنا می‌شناسند.

در ادامه گفت‌وگوی عقیق با حجت‌الاسلام سیداحمد دارستانی واعظ برجسته کشور که دوست و باجناق این شهید بزرگوار است را می‌خوانید.

*در ابتدا به ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی شهید حجت‌الاسلام تقوی بپردازیم؛ از آن مراودات و دوستی‌هایتان بگویید؟

یادم می‌آید سال 68 طلبه مدرسه معصومیه در شهر قم شدند ما آنجا دو سه حجره با هم فاصله داشتیم. ایشان از رزمندگان گردان تخریب لشکر 27 محمدرسول الله بودند و افتخار می‌کردند ایشان را تحت عنوان یک رزمنده نام ببریم. ما با هم رفیق بودیم و جلسات روضه و هیئت داشتیم تا اینکه ایشان نزد حاج‌آقای عقیقی واسطه شدند تا بنده داماد این خانواده بشوم. بعدها من هم واسطه شدم ایشان آمدند باجناق بنده شدند. من از روزی که با ایشان آشنا شدم همواره معرفت و سادگی در رفاقت و دوستی را در وجود ایشان دیدم. به واقع آن خصوصیات و اخلاق‌های ویژه‌ای را که یک بچه جنگ و جبهه با خودش به یدک می‌کشید سیدمهدی با خودش به همراه داشت. حال و هوای او حال و هوای جنگ و شهادت بود. به حق به این وصال رسید؛ به گونه‌ای که وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدم برای من تعجب آور نبود که ایشان شهید شده است چون واقعاً برای شهادت سزاوار بود.

الان هیئتهای زیادی در کشور فعالیت می‌کنند اما سال 67، 68 ما گاهی در کل شهر قم را می‌گشتیم یک جلسه روضه و هیئت پیدا نمی‌کردیم ولی ایشان همیشه در منزل خودشان هیئت می‌گرفتند و غذای ساده‌ای هم به عنوان اطعام می‌دادند. اولین نفری که در شهادت حضرت حمزه(ع)- پانزدهم شوال مجلس روضه گرفت، ایشان بود. همه می‌دانستند هر سال 15 شوال منزل سیدمهدی روضه هست. فهم دینی ایشان بسیار بالا بود وقتی با هم مباحثه می‌کردیم مخصوصاً در مسائل احادیث و تاریخ اهل‌بیت خیلی ذهن ایشان فعال بود و حرف‌ها و روایاتی را متوجه می‌شد که باید خیلی بیشتر دقت می‌کردیم تا به این نکات برسیم.

*حمله تروریستی که در تهران انجام شد و دشمن تکفیری تلاش کرد ساعاتی امنیت کشور را زیر سوال ببرد . نظر شما درباره این اتفاق و ناامنی که ایجاد شد، چیست؟

من فکر می کنم که شاید لازم بود ملت ایران قدر این امنیتی که دارند را بدانند. یک مقداری امروز ناامنی شد همه متوجه شدیم این کشور چقدر آرامش دارد. از سال 68 تا به امروز این اولین اتفاقی بود که یک مقداری مردم را به التهاب انداخت. شهدای هسته‌ای را ترور کردند این کشور دچار این‌همه اضطرار نشد. لازم بود ما بهتر این امنیتی را که داریم باور کنیم و بدانیم این آسایش و امنیت مرهون خون شهدا و مدافعان حرم است. همیشه بالای منابر گفته‌ایم واقعاً اگر این جوانان سلحشور به سوریه نمی‌رفتند و نمی‌جنگیدند ما امروز باید در خود ایران با داعش می‌جنگیدیم.

*هیئتی‌ها، مبلغین و واعظین باید در قبال این نوع اتفاقات چه واکنشی داشته باشند؟

اولاً شهادت که آرزوی همه ماست. آرزوی اول و آخر ما این است که یک روز خون ما نثار دین پیامبر خدا و اهل‌بیت شود. حالا ما هرچه قدر آرزو کنیم باید نگران باشیم که آیا خداوند این آرزوی ما را تحقق می‌دهد یا نمی‌دهد. واقعیت امر این است که در طول تاریخ خیلی‌ها آرزوی شهادت داشتند ولی توفیق شهادت پیدا نکردند. در ماجرای کربلا و شهادت سیدالشهداء و شهادت علی اکبر و علی اصغر(ع) همه تصورشان بر این بود که چشم و دل خدا سیر شد اما حداقل این است که بعد از حادثه کربلا راضی نمی‌شود هر پدری شبیه سیدالشهداء و هر مادری مثل ام لیلا و هر جوانی شبیه علی اکبر(ع) بشود خیلی باید زحمت بکشیم تا نان شهادت بخوریم. شهادت نهایت آرزوی همه اولیاء حتی در جنگ احد که امیرالمومنین(ع) بین کشته‌های احد ضجه و ناله می‌زد پیامبر خدا آمدند که علی جان! چرا این طور بی‌تابی می‌کنی آقا فرمودند من کی شهید می‌شوم؟  آنجا پیامبر خدا وعده شهادت به امیرالمومنین(ع) داد. آن زمانی که حضرت ضربه به فرق‌شان خورد فرمودند من مردم کوفه را تحمل نکردم مگر به آن وعده‌ای که رسول خدا به من داد که یک روز محاسنت به خون فرقت آغشته خواهد شد.

  گفت و گو : مجتبی برزگر

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: