جستاری در زندگی و شخصیت علمی و اخلاقی حضرت ابوالفضل العباس(علیهالسلام)
در ترسیم سیمای او، تنها نباید به اندام قوی و قامت رشید و ابروان کشیده و صورت همچون ماهش بسنده کرد؛ فضیلتهای او نیز، که درخشان بود، جزیی از سیمای اباالفضل را تشکیل میداد.
عقیق:در منابع تاریخی نوشته شده است: هم چهره عباس زيبا بود، هم اخلاق و
روحيّاتش. ظاهر و باطن عباس نوراني بود و چشمگير و پر جاذبه. ظاهرش هم
آيينه باطنش بود. سيماي پر فروغ و تابندهاش او را همچون ماه، درخشان نشان
ميداد و در ميان بنيهاشم، كه همه ستارگانِ كمال و جمال بودند، اباالفضل
همچون ماه بود؛ از اين رو او را «قمر بنيهاشم» ميگفتند.
در ترسيم سيماي او، تنها نبايد به اندام قوي و قامت رشيد و ابروان كشيده و
صورت همچون ماهش بسنده كرد؛ فضيلتهاي او نيز، كه درخشان بود، جزيي از
سيماي اباالفضل را تشكيل ميداد. از سويي نيروي تقوا، ديانت و تعهّدش بسيار
بود و از سويي هم از قهرمانان بزرگ اسلام به شمار ميآمد. زيبايي صورت و
سيرت را يكجا داشت. قامتي رشيد و برافراشته، عضلاتي قوي و بازواني ستبر و
توانا و چهرهاي نمكين و دوست داشتني داشت. هم وجيه بود، هم مليح. آنچه
خوبان همه داشتند، او به تنهايي داشت.
وقتي سوار بر اسب مي شد، به خاطر قامت كشيدهاش پاهايش به زمين ميرسيد و
چون پاي در ركاب اسب مينهاد، زانوانش به گوشهاي اسب ميرسيد. شجاعت و
سلحشوري را از پدر به ارث برده بود و در كرامت و بزرگواري و عزّت نفس و
جاذبه سيما و رفتار، يادگاري از همه عظمتها و جاذبههاي بنيهاشم بود. بر
پيشانياش علامت سجود نمايان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاكساري در
برابر «الله» حكايت ميكرد. مبارزي بود خدا دوست و سلحشوري آشنا با راز و
نيازهاي شبانه.
قلبش محكم و استوار بود همچون پاره آهن. فكرش روشن و عقيدهاش استوار و
ايمانش ريشهدار بود. توحيد و محبّت خدا در عمق جانش ريشه داشت. عبادت و
خداپرستي او آن چنان بود كه به تعبير شيخ صدوق: نشان سجود در پيشاني و
سيماي او ديده ميشد.
ايمان و بصيرت و وفاي عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود كه امامان شيعه
پيوسته از آن ياد ميكردند و او را به عنوان يك انسان والا و الگو
ميستودند. امام سجاد(عليهالسلام) روزي به چهره «عبيدالله» فرزند حضرت
اباالفضل(عليهالسلام) نگاه كرد و گريست. آنگاه با يادكردي از صحنه نبرد
اُحد و صحنه كربلا از عموي پيامبر(حمزه سيدالشهدا) و عموي خودش (عباس بن
علي) چنين ياد كرد:
«هيچ روزي براي پيامبر خدا سختتر از روز «اُحد» نگذشت. در آن روز، عمويش
حضرت حمزه كه شير دلاور خدا و رسول بود به شهادت رسيد. بر حسين بن
علي(عليهماالسلام) هم روزي سختتر از عاشورا نگذشت كه در محاصره سي هزار
سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان ميپنداشتند كه با كشتن فرزند رسول خدا به
خداوند نزديك ميشوند و سرانجام، بي آن كه به نصايح و خيرخواهيهاي
سيدالشهدا گوش دهند، او را به شهادت رساندند.»
آنگاه در يادآوري فداكاري و عظمت روحي عباس(عليهالسلام) فرمود:
«خداوند، عمويم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ايثار و فداكاري كرد و
از جان خود گذشت، چنان فداكاري كرد كه دو دستش قلم شد. خداوند نيز به او
همانند جعفربن ابيطالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا كرد كه با
آنها در بهشت با فرشتگان پرواز ميكند. عباس نزد خداوند، مقام و منزلتي
دارد بس بزرگ، كه همه شهيدان در قيامت به مقام والاي او غبطه ميخورند و
رشك ميبرند.»
آن ايثار و جانبازي عظيم اباالفضل، پيوسته الهامبخش فداكاريهاي بزرگ در
راه عقيده و دين بوده است و جانبازان بسياري اگر دستي در راه دوست فدا
كردهاند، خود را رهپوي آن الگوي فداكاري ميدانند و اسوه ايثارشان جعفر
طيّار و عباس بن علي بوده است:
چون اقتدا به جعفر طيّار كردهايم پرواز ماست با پرِ جان در فضاي دوست
در پيروي ز خطّ علمدار كربلاست دستي كه دادهايم به راه رضاي دوست
بصيرت و شناخت عميق و پايبندي استوار به حق و ولايت و راه خدا از ويژگيهاي
آن حضرت بود. در ستايشي كه امام صادق(عليهالسلام) از ايشان كرده است بر
اين اوصاف او انگشت نهاده و به عنوان ارزشهاي متبلور در وجود عبّاس، ياد
كرده است:
«كان عمُّنا العبّاسُ نافذ البصيرةِ صُلب الايمانِ، جاهد مع
ابيعبدالله(عليهالسلام) وابْلي' بلاءاً حسناً و مضي شهيداً؛ عموي ما
عباس، داراي بصيرتي نافذ و ايماني استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد كرد و
آزمايش خوبي داد و به شهادت رسيد.»
و در يكي از زيارتنامههاي آن حضرت نيز بر اين «بصيرت» و اقتدا به
شايستگان اشاره شده است: «شهادت ميدهم كه تو با بصيرت در كار و راه خويش
رفتي و شهيد شدي و به صالحان اقتدا كردي.»
بصيرت و بينش نافذ و قوي كه امام در وصف او به كار برده است، سندي
افتخارآفرين براي اوست. اين ويژگيهاي والاست كه سيماي عباس بن علي را
درخشان و جاودان ساخته است. وي تنها به عنوان يك قهرمانِ رشيد و علمدارِ
شجاع مطرح نبود، فضايل علمي و تقوايي او و سطح رفيع دانش او كه از خردسالي
از سرچشمه علوم الهي سيراب و اشباع شده بود، نيز درخور توجه است. تعبير
«زُقّ العِلْم زقّاً» كه در برخي نقلها آمده است، اشاره به اين حقيقت دارد
كه تغذيه علمي او از همان كودكي بوده است.
مقام فقاهتي او بالا بود و نزد راويان، مورد وثوق به شمار ميرفت و داراي
پارسايي فوقالعادهاي بود. تعبير برخي بزرگان درباره او چنين است:
«عباس از فقيهان و دين شناسانِ اولاد ائمّه بود و عادل، ثقه، با تقوا و پاك بود.»
و به تعبير مرحوم قايني: «عباس از بزرگان و فاضلانِ فقهاي اهل بيت بود، بلكه او داناي استاد نديده بود.»
اين سردار رشيد و شهيد، علاوه بر آن كه خود به لحاظ قرب و منزلتي كه نزد
پروردگار دارد در قيامت از مقام شفاعت برخوردار است، وسيله شفاعت حضرت
زهرا(عليهاالسلام) نيز خواهد بود. در روايت است:
در روز رستاخيز، آنگاه كه كار سخت و دشوار گردد، پيامبر خدا، حضرت علي را
نزد فاطمه خواهد فرستاد تا در جايگاه شفاعت حاضر شود. اميرمؤمنان به
فاطمه(عليهماالسلام) ميگويد: از اسباب شفاعت چه نزد خود داري و براي امروز
كه روز بيتابي و نيازمندي است چه ذخيره كردهاي؟ فاطمه زهرا
(عليهاالسلام) ميگويد: يا علي، براي اين جايگاه، دستهاي بريده فرزندم
عباس بس است.
افتخار بزرگ عباس بن علي اين بود كه در همه عمر، در خدمتِ امامت و ولايت و
اهلبيت عصمت بود، به خصوص نسبت به اباعبدالله الحسين(عليهالسلام) نقش
حمايتي ويژهاي داشت و بازو و پشتوانه و تكيهگاه برادرش سيدالشهدا بود و
نسبت به آن حضرت، همان جايگاه را داشت كه حضرت امير نسبت به پيامبر خدا
داشت. در اين زمينه به مقايسه يكي از نويسندگان درباره اين پدر و پسر توجه
كنيد:
«حضرت عباس در بسياري از امور اجتماعي مانند پدر قد مردانگي برافراخت و
ابراز فعاليت و شجاعت نمود. عباس، پشت و پناه حسين بود مانند پدرش كه پشت و
پناه حضرت رسول الله بود. عباس در جنگها همان استقامت، پافشاري، شجاعت،
قوّت بازو، ايمان و اراده، پشت نكردن به دشمن، فريب دادن و بيم نداشتن از
عظمت حريف و انبوهي دشمن را كه پدرش در جنگهاي اُحد، بدر، خندق، خيبر و
غيره نشان داد، در كربلا ابراز داشت.
عباس، همانطور كه حضرت علي(عليهالسلام) هميان(کيسه) نان و خرما به دوش
ميگرفت و براي ايتام و مساكين ميبرد، او به اتفاق و امر برادر، بسياري از
گرسنگان مكه و مدينه را به همين ترتيب اطعام مينمود. عباس، مانند
علي(عليهالسلام) كه باب حوايج دربار پيغمبر بود و هر كس روي به ساحت او
ميكرد، اول علي را ميخواند، باب حوايج در استان امام حسين(عليهالسلام)
بود و هر كس براي رفع حوايج به دربار حسين(عليهالسلام) ميشتافت، عباس را
ميخواند.
عباس مانند پدر كه در بستر پيغمبر خوابيد و فداكاري كرد در راه پيغمبر، در
روز عاشورا براي اطفال و آب آوردن فداكاري كرد. عباس مانند پدر كه در حضور
پيغمبر شمشير ميزد، در حضور برادر شمشير زد تا از پاي درآمد. عباس،
همانطور كه پدرش به تنهايي به دعوت دشمن رفت، به تنهايي براي مهلت به طرف
خيل دشمن حركت فرموده و مهلت گرفت.» گزارش های تاریخی از ویژگی های جسمی و
روحی حضرت عباس(س)
حضرت عباس (ع) دارای زیبایی ویژه ای بود و چهره دلربایش، هر بیننده ای را به تحسین وامی داشت.
او چون ماه تمام، در میان هاشمیان می درخشید. جدّ او، عبد مناف را «ماه
مکه» و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (ص)را «ماه حرم» می خواندند. حضرت عباس
(ع) نیز «ماه بنی هاشم» لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او
باشد. گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارش های تاریخی در راستای ویژگی های
جسمی حضرت عباس (ع) آمده است:
«کانَ العَبَّاسُ (ع) رَجُلاً وَسِیماً جَسِیماً جَمِیلاً وَ یَرْکَبُ
الفَرَسَ المُطَّهَمَ وَ رِجْلاهُ تَخُطَّانِ فِی الأرِض؛ عباس (ع) مردی
زیبا، تنومند و آراسته بود که هر گاه بر اسب تناوری سوار می شد پاهایش به
زمین می رسید».1
هم چنین ورزیدگی اندام و تناسب اعضای او، بیانگر توان جسمی بالای او بود که
از پدر به ارث برده بود. دلیل دیگر قدرت جسمی او، افزون بر فرآیند ارثی،
این بود که حضرت عباس (ع) از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. مشهور است
امام علی (ع)، از همان سنین کودکی، فنون رزمی مانند: کشتی، شمشیرزنی،
تیراندازی و سوارکاری را به او می آموخته و گاه خود با او به ورزش می
پرداخته است.
از جمله بازی های دوران کودکی عباس (ع)، بازی «مداحی» بوده که تا اندازه ای
شبیه به ورزش گُلْف است و در ایرانْ زمین، به چوگان معروف بوده است. در
این بازی دو طرف می کوشند گویی (توپی) را با کمک چوبی به چاله ای بیاندازند
که متعلق به طرف مقابل است. این گونه سرگرمی ها، به ورزیدگی روزافزون
کودکان می انجامید.2
ویژگی های روحی و اخلاقی
1. جنگ آوری و شجاعت
همان گونه که گذشت، حضرت عباس (ع) مردی درشت اندام و تنومند بود و از
کودکی، با ورزش و کارهای سخت و طاقت فرسا انس داشت. نوشته اند روزی امام
علی (ع) در مسجد نشسته بود و با مردم صحبت میکرد که مردی اعرابی وارد مسجد
شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای
پیشوای من! پیش کشی برای شما آورده ام».
آن گاه در صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون
آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام، حضرت عباس (ع) که نوجوانی رشید
بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشه ای نشست. نگاهش در برق شمشیر
گره خورد. حضرت علی (ع) متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس (ع) شد و از او
پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟» عباس (ع) پاسخ داد: «آری،
پدر!». حضرت برخاست و با دست خود، شمشیر را بر قامت استوار او، حمایل کرد.
سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر
محاسنش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیر المؤمنین (ع)! چرا گریه می
کنید؟» حضرت فرمود:
«روزی را می بینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می کند و بی امان بر آنان می تازد و سرانجام به شهادت می رسد».3
آری، عباس (ع) شمشیر و شجاعت را از پدر به ارث می برد و مثنوی بلند مقاومت و
ایثار را در شعر شانه و شمشیر می سراید و دشمن را از بیم برق شمشیرش،
هراسان می سازد. دشمنان در کربلا، دست به نیرنگ می آلایند و برای او امان
نامه می فرستند ولی ناامید می شوند. گروهی به او حمله می کنند و پشیمان می
شوند. سرانجام به دسیسه ای دیگر روی می آورند و ناجوانمردانه در خونش می
کشانند. امام حسین (ع) نیز با دیدن بدن غرقه به خون او، بهوسیله جملهای
کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس ارائه میدهد و در سروده ای منسوب به خود
می فرماید:
«اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ
وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا؛
چشم هایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت».4
درخشش او در جنگ های گوناگون به ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه
علی (ع) است. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، به نام های «مارد بن صدیف»،
«صفوان بن ابطح» و «عبداللّه بن عقبه غَنَوی» قهرمانانه می جنگد و آنها را
به هلاکت رسانده و یا فراری می نماید.5 در این باره سروده اند:
«عَبَسْت وُجوهُ القَومِ خَوْفَ الموْتِ
وَ الْعَباسُ (ع) فیهم ضاحِکٌ یَتَبَسَّمٌ
لَوْلا القَضا لَمَحَا الوُجوُدَ بِسَیْفِهِ
وَ اللَّهُ یَقْضی ما یَشاءُ وَ یُحْکِمُ؛6
چهره دشمن از ترس مرگ در هم کشیده شده بود، در حالی که عباس (ع) در میان
آنان خندان بود و لبخند به چهره داشت. اگر قضای الهی نبود، هستی را با
شمشیرش نابود می کرد، اما هر آن چه پروردگار بخواهد و فرمان دهد، همان
خواهد شد».
2. دانش و بینش
حضرت عباس (ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجسته ای است. او وجودی
سرشار از درک پاک و عمیقی است که از منشأ علم الهی حضرت علی (ع) سرچشمه
گرفته و جریان یافته است. در باره دانش او گفته شده است:
«وَ قَدْ کانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الائمّه؛ عباس (ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان علیهم السلام است».7
در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم، علیهم السلام، شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم می فرماید:
«اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ (ع) زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ به درستی که عباس
بن علی (ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است، نوشیدنی!»8 در این سخن ارزشمند،
همانند سازی لطیفی در واژه زُقَّ نهفته است. عرب، این فعل را درباره کبوتر
به کار می برد؛ آن هنگام که غذا را برچیده و نرم می سازد تا به جوجه اش
بخوراند. این همانند سازی در حدیث، گویای دانش اندوزی ایشان از آموزگار
توانای دانش ها، و چشمه سار حقیقت و معرفت، امام علی (ع) است و این گونه
بیان می دارد که حضرت عباس (ع) توشه دانش خود را از والاگهرترین گنجینه
دانش، امام علی (ع) برچیده است.
این تعبیر زیبا، در جایی دیگر نیز درباره این خاندان به کار می رفته، ولی
نه از زبان دوست، بلکه از زبان دشمن زبون! وقتی امام سجاد(ع) در بند اسارت
بود و به سبب خواهش مردم از یزید، برای دادن اجازه سخنرانی به ایشان، بالای
منبر مسجد اموی رفت و داد سخن سر داد، یزید از فرط ناراحتی، زیر لب غرید و
گفت:
«اِنَّهُ مِنْ اَهلِ بَیتٍ زَقُّوا العِلْمَ زَقَّاً؛ آخر او از خانواده ای است که از دانش سیراب اند».9
حضرت عباس (ع) زلال معرفت را جرعه جرعه از دست ساقی کوثر، علی (ع)، نوشیده و
به بینشی ژرف رسیده بود. هنگامی که پنج بهار را بیشتر به خود ندیده بود،
روزی بر زانوی پدر نشسته، درس معرفت می گرفت. پدر به او شماردن را می آموزد
و می فرماید: «فرزندم! بگو یک». عباس (ع) می شمارد. پدر می فرماید: «بگو
دو!» پاسخ عباس (ع) از مفهوم شمارش، بسیار عمیق تر است. در پاسخ می گوید:
«إِنِّی أَسْتَحیِی أنْ أَقُولَ اثْنَینِ بِاللِّسَانِ الَّذِی قُلتُ بِهِ
وَاحِدٌ؛ پدر خجالت می کشم با زبانی که یکتایی پروردگارم را ستوده ام و او
را یکتا شمرده ام، بگویم دو!» پدر دست تحسین بر سر کودک خود می کشد و چشمان
او را می بوسد.10
این گونه است که امام صادق (ع) فرمود:
«کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَه؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است».11
3. ادب و فروتنی
یکی از ارزش های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی نسبت به افرادی است که در مقایسه با انسان، دارای برتری باشند.
امیر المؤمنین (ع) به این ارزش والا، بسیار سفارش می کرد و میفرمود: «لا
مِیراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ میراثی گرانبهاتر از ادب نیست.»12 آن بزرگوار،
همواره پاسداری از این میراث گرانبها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت می
کرد: «فرزندم! هیچ گاه در برخوردهایت، کسی را تحقیر مکن؛ زیرا او یا بزرگ
تر از تو است که جای پدرت به شمار می رود، یا همانند توست که جای برادرت
است، یا کوچک تر از توست که جای فرزندت خواهد بود».13
حضرت عباس (ع) که پرورش یافته این مکتب درخشان است، سفارش های پدر بزرگوار
خود را به بهترین صورت عملی کرد و تا آن جا پیش رفت که نام او در دیباچه
دفتر ادب و فروتنی نقش شد. هم اکنون نام گرامی او در بین عامه مردم یادآور
این ارزش گران قدر اسلامی است. در تاریخ، نمونه های گویایی از این ویژگی
ایشان به چشم می خورد. وی هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین (ع) نمی نشست و
پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه - به صورت دو زانو - در گوشه ای می
نشست.14
آن بزرگوار در طول عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب
«برادرم!» صدا نمی زد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر
خداصلی الله علیه وآله!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را
پاس می داشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان
را مورد خطاب قرار می داد.15
4. ایمان و بصیرت
ایمان و خدامحوری، رمز پیروزی بزرگ مردان جهان، در رویارویی با دشمنان خدا
به شمار می رود و تنها نیرویی است که با تکیه بر آن، کاخ های ستمکاری و
دشمنی با دین، فرو می ریزد.
امام صادق (ع) در آغاز زیارت نامه حضرت عباس (ع)، او را با صفت ایمان و
خداباوری خوانده و در پایان، بر ایمان محض و بصیرت والای ایشان گواهی داده
است و می فرماید:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی
بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی می دهم که تو لحظه ای از خود سستی نشان ندادی و
برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».16
حضرت عباس (ع)، معصوم نبود و به رهبری امام خویش نیاز واقعی داشت. البته
ایمان وی سبب پیدایش عصمت عملی بدون تشریع از ناحیه خداوند شده بود و مانند
پیشوایان معصوم خویش از گناه دوری می کرد.
«سید عبدالرزاق مقرم» تاریخ نویس معاصر شعری از علامه میرزا محمد علی اردوبادی بدین مضمون نقل می کند:
«عباس (ع) که عالم به قرآن، آگاه به طریق هدایت، علم و دین و منسوب به خمسه
طیّبه علیهم السلام است، شأنش را بسی والاتر از آن می دانم که تیری پرتاب
کند و به هدف ننشیند یا کرداری از او سر زند و به گناه آلوده شود. ما عصمت
را در او، همانند زاده رسول خدا(ص)شرط نمی دانیم، ولی چنین نیست که بگوییم
گناهی از او سر زده باشد».17
هم چنین به نقل از عالم بزرگ، شیخ محمد طه نجف می نویسد:
«او مقامش بلندتر از آن است که در این مقال از او یاد شود، بلکه مناسب است
از او هنگام ذکر ائمه معصومین علیهم السلام که درود خداوند بر آنان باد،
سخن رانده شود».18
بهترین دلیل بر ایمان والای حضرت عباس (ع)، سخن امام صادق (ع) درباره ایشان
است که در زیارت نامه حضرت آمده است که می فرماید: «خداوند لعنت کند مردمی
را که مقام والای تو را نشناختند و حرمت این جایگاه بزرگ را شکستند».19
5 . عبادت
حقیقت پرستش، فروتنی روح و جسم انسان در برابر پروردگار است و از ایمان او
سرچشمه می گیرد. هر چه درجه ایمان و شناخت بیشتر باشد، بندگی عمیق تر می
شود. پرستش گران راستین در دنیا و آخرت به خوبی شناخته می شوند. اینان در
آخرت با رویی درخشان و تابناک محشور می شوند و در دنیا نیز آثار بندگی و
پرستش در سیمایشان پدیدار است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ
السُّجُودِ؛ علامتِ آنان، اثر سجده در چهره هایشان است.20
حضرت عباس (ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانه های عبادت در
سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجده های طولانی بر پیشانی اش نقش بسته بود
تا آن جا که قاتل او می گوید: «وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی اش
اثر سجده می درخشید».21
او در آخرین شب زندگانی خویش، به همراه دیگر یاران باوفای امام حسین (ع)
سرگرم راز و نیاز می شود و با توسن نیایش، به کرانه های روشن بندگی می
شتابد. آن شب، خیمه ها در روشنی فرو می رود و جاده های سبز قنوت در امتداد
دست ها به آسمان کشیده می شود. زمزمه های عاشقانه در نسیم گرم کربلا می
پیچد و فضا را دل نشین می سازد تا آن جا که برخی نگاشته اند: دشمنان در
همان شب، از نیایش آنان دگرگون می شوند و سی و دو نفر از آنها به خیل
عاشوراییان می پیوندند.22
پی نوشت:
جلاء العیون، محمد باقر المجلسی، قم، انتشارات سرور، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص
678 ؛ مقاتل الطالبیین، ص 56 ؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 39 ؛ اعیان الشیعة، ج
7، ص 430 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 341 ؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 128 ؛ وسیله
الدارین، ص 265
نگرشی تحلیلی به زندگانی امام حسین (ع)، عباس محمود عقّاد، برگردان مسعود انصاری، تهران، نشر پردیس، 1380 ه . ش، ص 57 .
ابو القربه، مجید زجاجی کاشانی، تهران، انتشارات سبحان، چاپ دوم، 1379 ه . ش، ص 34.
معالی السبطین، ج 1، ص 443 ؛ وسیلة الدارین، ص 270.
کبریت الأحمر، ص 387.
معالی السبطین، ج 1، ص 437.
تنقیح المقال، ج 2، ص 128.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1378 ه .
ق، ج 19، ص 393 ؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 137 ؛ مقتل الحسین)ع( بحر العلوم،
ص 312.
بحار الأنوار، ج 45، ص 138.
مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث،
چاپ دوم، 1408 ه . ق، 1988 م، ج 15، ص 215 ؛ مقتل الحسین)ع( للخوارزمی، ج
1، ص 122 ؛ مقتل الحسین)ع( بحر العلوم، ص 312 ؛ کبریت الأحمر، ص 406 ؛
ریاحین الشریعة، ص 3، ج 54
اعیان الشیعه، ج 7، ص 430.
نهج البلاغه، حکمت 51 .
کنز العُمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، بیروت، مؤسسة الرساله، بی تا، ج 16، ص 217.
معالی السبطین، ج 1، ص 443.
بطل العلقمی، ج 2، ص 443 و 444.
المزار، محمد بن محمد بن النعمان الشیخ المفید، بی جا، المؤتمر العالمی
لألفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413 ه . ق، ج 5 - 3، ص 126 - 121 ؛ کامل
الزیارات، ابن قولویه قمی، برگردان محمد جواد ذهنی تهرانی، تهران، انتشارات
پیام حق، چاپ اول، 1377ه . ش، ص 786 ؛ بحار الأنوار، ج 98، صص 217 - 206 ؛
مصباح المجتهد، الشیخ الطوسی، تصحیح اسماعیل الانصاری الزنجانی، بی تا، بی
نا، ص 668 - 670 ؛ مصباح الزائر، ص 214 - 217 .
العباس(ع)، ص 132
همان.
المزار، ج 5 - 3، ص 126 - 121 ؛ بحار الأنوار، ج 98، ص 217 - 206 ؛ مصباح
المجتهد، ص 668 - 670 ؛ مصباح الزائر، ص 214 - 217 ؛ کامل الزیارات، ص 786.
فتح: 29.
مقاتل الطالبیین، ص 32.
نفس المهموم، ص 118 ؛ بحار الأنوار، ج 44، ص 394.
منبع:خبرانلاین