29 دی 1400 16 جمادی الثانی 1443 - 56 : 02
کد خبر : ۸۶۴۷۶
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۵
قرآن از وضع دوران جاهلیت به «ضَلال مُبیْن» یعنی گمراهى آشکار تعبیر کرده است؛ گمراهی انواع و اقسامى دارد که هر کس مختصر عقل و شعورى داشته باشد، فورى پى به آن مى‌برد.
عقیق:آیت‌الله مکارم شیرازی در جلد اول تفسیر نمونه ذیل آیه 164 سوره مبارکه «آل‌عمران» به بزرگترین تعمت خداوند و اهمیت وجود پیامبر اعظم(ص) اشاره کرد که در ادامه متن آن را می‌خوانیم؛

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛ خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگى بخشید، هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.». (آل‌عمران/ 164)

در این آیه، سخن از بزرگترین نعمت الهى یعنى نعمت «بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)» به  میان آمده است و در حقیقت، پاسخى است به سؤالاتى که در ذهن بعضى از تازه مسلمانان، بعد از جنگ احد خطور مى‌کرد، که: چرا ما این همه گرفتار مشکلات و مصائب شویم؟

قرآن به آنها مى گوید: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى بر انگیخت» (لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً).

بنابراین، اگر در این راه، متحمل خسارتهایى شده‌اید، فراموش نکنید که خداوند، بزرگترین نعمت را در اختیار شما گذاشته، پیامبرى مبعوث کرده که شما را تربیت می‌کند، و از گمراهى‌هاى آشکار باز مى‌دارد. هر اندازه براى حفظ این نعمت بزرگ، تلاش کنید و هر بهایى بپردازید باز هم ناچیز است.

جالب توجه این که: ذکر این نعمت با جمله: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِیْنَ: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد» شروع شده است که شاید در بدو نظر تصور شود نا زیبا است.

ولى هنگامى که به ریشه اصلى لغت «منّت» باز مى گردیم مطلب کاملاً روشن می‌شود.

توضیح این که: همان طور که «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: این کلمه در اصل از «مَنّ» به  معنى سنگ‌هایی است که با آن وزن مى‌کنند، به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهایى را «منّت» مى‌گویند، که اگر جنبه عملى داشته باشد یعنى کسى عملاً نعمت بزرگى به دیگرى بدهد کاملاً زیبا و ارزنده است و اما اگر کسى کار کوچک خود را با سخن، بزرگ کند و به رخ افراد بکشد، کارى است بسیار زشت.

بنابراین، منّتى که نکوهیده است به معنى بزرگ شمردن نعمت‌ها در گفتار است، اما منّتى که زیبنده است همان بخشیدن نعمت‌هاى بزرگ است.

خداوند در آیه فوق مى‌فرماید: پروردگار بر مؤمنان منت گذارد یعنى نعمت بزرگى عملاً در اختیار آنها  نهاد.

اما این که چرا تنها نام مؤمنان برده شده ـ در حالى که بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى هدایت عموم بشر است ـ به خاطر این است که از نظر نتیجه و تأثیر، تنها مؤمنان هستند که از این نعمت بزرگ استفاده مى‌کنند و آن را عملاً به خود اختصاص مى‌دهند.

پس از آن مى ‌فرماید: یکى از مزایاى این پیامبر(صلى الله علیه وآله) این است که: «او از جنس خود آنها و از نوع بشر است» (مِنْ أَنْفُسِهِمْ).

نه از جنس فرشتگان و مانند آنها، تا احتیاجات و نیازمندى‌هاى بشر را دقیقاً درک کنند و دردها و مشکلات و مصائب و مسائل زندگى آنها را لمس نماید و با توجه به آن به تربیت آنها اقدام کند.

به علاوه مهمترین قسمت برنامه تربیتى انبیاء، تبلیغات عملى آنها است به این معنى که اعمال آنها بهترین سرمشق و وسیله تربیت است زیرا با «زبان عمل»، بهتر از هر زبانى مى‌توان تبلیغ کرد و این در صورتى امکان پذیر است که تبلیغ کننده از جنس تبلیغ شونده باشد، با همان خصایص جسمى و با همان غرایز و ساختمان روحى.

اگر پیامبران مثلاً از جنس فرشتگان بودند، این سؤال براى مردم باقى مى‌ماند که اگر آنها گناه نمى‌کنند آیا به خاطر این نیست که شهوت و غضب و نیازها و غرایز گوناگون بشرى ندارند؟ به این ترتیب، برنامه تبلیغات عملى آنها تعطیل مى‌شد، لذا پیامبران از جنس بشر انتخاب شدند با  همان نیازها و غرایز تا بتوانند سرمشقى براى همگان باشند.

سپس مى‌گوید: این پیامبر(صلى الله علیه وآله) سه برنامه مهم را درباره آنها اجرا مى‌کند: «آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد» (یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ).

بنابراین، وظیفه نخست، خواندن آیات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوش‌ها و افکار با این آیات  است و دیگر تعلیم، یعنى وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقى و انسانى. از آنجا که هدف اصلى و نهایی تربیت است، در آیه، قبل از تعلیم ذکر شده، در حالى که از نظر تربیت طبیعى، تعلیم بر تربیت مقدم است.

جمعیتى که از حقایق انسانى به کلى دورند، به آسانى تحت تربیت قرار نمى‌گیرند بلکه باید مدتى گوش‌هاى آنها را با سخنان الهى آشنا ساخت و وحشتى را که قبلاً از آن داشتند از آنها دور کرد، سپس وارد مرحله تعلیم اصولى شد و به دنبال آن محصول تربیتى آن را گرفت.

این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور از تزکیه، پاک ساختن آنها از پلیدى‌هاى شرک، عقائد باطل، خرافى و خوهاى زشت حیوانى بوده زیرا مادام که نهاد آدمى از این آلودگى‌ها پاک نشود، ممکن نیست آماده تعلیم کتاب الهى و حکمت و دانش واقعى شود، همان طور که اگر لوحى را از نقوش زشت، پاک نکنى هرگز آماده پذیرش نقوش زیبا نخواهد شد و به همین جهت تزکیه در آیه فوق بر تعلیم کتاب و حکمت یعنى معارف بلند و عالى اسلامى، مقدم شده است.

اهمیت یک نعمت بزرگ آن گاه روشن مى شود که زمان برخوردارى از آن را با زمان‌هاى قبل مقایسه کنیم و فاصله آن دو را بیابیم، قرآن در جمله فوق مى‌گوید: «هر چند درست است که آنها پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» (وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین).

یعنى نگاهى به دوران قبل از اسلام بکنید و ببینید در چه حال و روزى بودید و از کجا به کجا رسیدید. جالب توجه این که: قرآن از وضع دوران جاهلیت به ضَلال مُبِیْن: «گمراهى آشکار» تعبیر کرده است زیرا: ضلال و گمراهى انواع و اقسامى دارد، بعضى از وسائل گمراهى طورى است که انسان به آسانى نمى‌تواند باطل بودن آنها را بفهمد و گاهى چنان است که هر کس مختصر عقل و شعورى داشته باشد، فورى پى به آن مى‌برد.

مردم دنیا به ویژه مردم جزیرة العرب در زمان بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در ضلالت و  گمراهى روشنى بودند، سیه روزى و بدبختى، جهل و نادانى، و آلودگى‌هاى گوناگون معنوى در آن عصر، تمام نقاط جهان را فرا گرفته بود، و این وضع نا بسامان بر کسى پوشیده نبود.

منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: