26 آبان 1400 12 ربیع الثانی 1443 - 11 : 17
کد خبر : ۸۶۲۹۲
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۶:۲۱
یادداشت/
برخی با دست‌آویز قراردادن ماجرای بعثت سعی کردند با احادیث قابل تأمل تشخص و شأن پیامبر(ص) را کوچک کنند تا جایی که حضرت را متهم به فراموشی و ترس کردند؛ عدم‌ارائه مناسب فضایل اهل‌بیت(ع) این زمینه را در جامعه گسترش می‌دهد.
عقیق: سعید شیری

بعثت رسول گرامی اسلام(ص) که از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ خلقت است، نقطه آغازی برای دریافت عظیم‌ترین مفاهیم الهی برای جهانیان و به‌دنبال آن حرکت به‌سوی بهترین ارزش‌ها و مقصدها در پرتو نزول آیات قرآن بود، آیاتی که همواره چراغ راه مردان الهی و انسان‌های پاک‌طینت بوده است، مردانی که در پرتو آموزه‌های وحیانی هم خود و هم جامعه را به رشد و رفعت رساندند و توطئه‌های دشمنان را خاموش کردند.

اما دشمنان بشریت که همواره در مسیر خداوند سد و انحراف ایجاد می‌کنند، این بار هم بیکار ننشستند و سعی کردند ماجرای عظیم بعثت پیامبر(ص) را زیر سایه یک‌سری مسائل منفی و ساختگی قرار دهند که از جمله آنها جعل‌کنندگان روایات بودند. این دسته از جاعلان حدیث با دست‌آویز قرار دادن ماجرای بعثت، سعی کردند با احادیث متعدد شأن رسول گرامی اسلام(ص) را کوچک جلوه دهند تا جایی که ایشان را متهم به فراموشی و ترس کردند.

نمونه‌ای از جعلیات مشهوری که درباره ماجرای بعثت رسول گرامی اسلام(ص) وضع شده است به‌قرار زیر است:

1ــ پیامبر(ص) زمانی که در غار حرا بود وقتی جبرئیل به ایشان نازل شد تا پیام بعثت را دهد، حضرت بر خود لرزید و روبه‌روی جبرئیل زانو زد. بعد از آن پیامبر(ص) بر خدیجه(س) وارد شد و گفت "مرا بپوشان" و بعد از آن ترس حضرت ریخت.

در ادامه این روایت مشهور که متأسفانه عده‌ای از شیعیان آن را نقل می‌کنند، بهتر است بدانیم آمده است:

جبرئیل، باز نزد من آمد و گفت "ای محمد! تو رسول خدا هستی". تصمیم گرفتم خود را از بالای کوه، به پایین بیندازم، در این فکر بودم که جبرئیل برایم آشکار شد و گفت "ای محمدا! منم جبرئیل و تو رسول الله هستی" و سپس گفت: «اقرأ باسم ربک...» پس خواندم، نزد خدیجه برگشتم و به او گفتم: «لقد اشفقت علی نفسی» یعنی بر خویشتن خویش اندیشناکم و خدیجه را از ماجرا مطلع ساختم. خدیجه گفت: "مژده باد، به‌خدا قسم، خداوند تو را خوار نمی‏‌سازد که تو صله رحم‌کننده، راستگو، امانت‏دار، حامی ضعیفان، مهمان‌نواز، و دستیار گرفتاران هستی." خدیجه نزد ورقة‌بن نوفل‌بن اسد آمد و گفت "راجع به برادرزاده‌‏ات بشنو که چه بر سرش آمده است"، آن‌گاه جریان را برای وی شرح داد.
ورقةبن نوفل گفت: "این همان ناموس اکبر است که بر موسی‌بن عمران نازل شده است، ای‌کاش من به‌روزگار او جوان می‌‏بودم و آن هنگام که خویشاوندان تو (پیامبر) تو را از مکه بیرون می‌‏کنند، من زنده می‏‌بودم".

اول اینکه نسبت ترس و وحشت دادن به پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهل‌بیت(ع) در معارف شیعه اصلاً جایگاه ندارد. بدتر از آن، نسبت دادنِ تصمیم بر خودکشی کردن پیامبر(ص) به‌قدری زشت است که فرد مؤمن حتی جرأت بیان آن را ندارد چه رسد به اینکه پذیرش هم کند.

دوم اینکه راویان این روایت زهری، از عروة‌بن زبیر، از عائشه است.

عروه و زهریدونفره در مسجد مدینه می‏‌نشستند و به علی(ع) ناسزا می‌‏گفتند، این خبر به گوش امام سجاد علی‌بن حسین(ع) رسید، آمد بر بالای سر ایشان ایستاد و فرمود: اما تو ای عروه! پدرم با پدر تو نزد خدا درباره‏‌شان حکم شد و پدر من حاکم گردید و اما تو ای زهری، اگر در مکه بودیم کرامت پدر تو را نشان می‌‏دادم که چیست؟ (بحار الانوار، ج 46، ص 143)
احمدبن سنان گفت: یحیی‌بن سعید ارسال زهری و قتاده را معتبر نمی‏‌دانست و می‌‏گفت آن، همچون باد است. (ابن‌حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 9، ص 448)
زهری در دربار عبدالملک مروان و سپس هشام‌بن عبدالملک مروان و سپس هشام‌بن عبدالملک و یزیدبن عبد‌الملک همواره حضور داشت و از درباریان نزدیک محسوب می‌‏شد و به پست قضاوت رسیده است، هم سابقه درخشانی در اسلام ندارند، جد او عبدالله‌بن شهاب در غزوه بدر، با مشرکین بود و او از جمله کسانی است که قرار گذاشته بودند اگر رسول الله(ص) را ببینند وی را به قتل برسانند و یا کشته شوند. (14-ابوالعباس احمدبن محمد، معروف به ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج 4، ص 178)

عروة‌بن زبیر نیز وضعی بهتر از او ندارد، ابن‌ابی‌الحدید می‌‏نویسد: معاویه تعدادی از صحابه و تابعین را خریده بود که احادیث دروغی در مذمت علی‌بن ابی‌طالب(ع) نقل کنند و برای این عمل زشت، دستمزد می‌‏پرداخت و از آن جمله بوده همین عروة‌بن زبیر.

نقد علما:

علامه عسکری در نقد داستان می‌نویسد: سند این روایات، به کسانی منتهی یا حداقل منسوب گشته، که تاریخ گواهی می‌دهد هیچ کدام از این افراد در عصر حادثه حضور نداشته‌اند (مانند ام‌المؤمنین عائشه، عبدالله‌بن عباس و...) بنابراین اولین ناقلین حادثه، هیچ یک در عصر وقوع آن متولد نشده بودند، در حالی که می‌دانیم، یک حادثه را جز با حضور در آن و یا شنیدن از حاضران و شاهدان عینی آن نمی‌توان نقل کرد (علامه عسکری، نقش ائمه در احیاء دین، ج1، ص314).

علامه جعفر مرتضی عاملی نیز در نقد این داستان بی‌اساس می‌گوید: ارسال پیامبری که خود به نبوتش ناآگاه و جاهل است و برای تحقیق و تثبیت، نیازمند کمک یک زن یا یک نصرانی است، چگونه ممکن است؟ آیا آن زن یا آن مرد نصرانی از این مرد ترسو و مردد سزاوار به مقام نبوت نبوده‌اند؟!

علامه اضافه می‌کند که مضمون این افسانه با آیات قرآن که نزول وحی را عامل و باعث آرامش روحی و اطمینان قلب پیامبر می‌داند در تنافی و تعارض آشکار است، مانند «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا.» (مرتضی عاملی، همان، ص122)

آیت‌الله معرفت نیز می‌گوید: تردیدی نیست که موضوع ترس و فزع پیامبر به این صورت ناهنجار، یک افسانه خرافی است، چرا که پیامبر در پیشگاه خداوند برتر از آن است که در چنین موقع حساسی او را در حال ترس و فزع قرار دهد.... آیا محمد در پیشگاه خداوند برتر از ابراهیم و موسی و دیگر انبیاء (علیهم السلام) نیست که خداوند آنان را در مواقع سخت رها نکرد تا به کسی غیر او پناه نبرند؟ آیا رؤیاهای صادقی که پیش از بعثت برای پیامبر رخ داده و سلام کردن فرشته‌ای که بر وی نازل می‌شده و او را به‌عنوان رسول الله خطاب می‌کرده و همچنین شناخت ذاتی پیامبر که در مدت خلوت غار حراء به حد کمال و عمق خود رسیده است هیچ یک موجب تعیین و اطمینان او نشده، تا اینکه بانویی و یا مردی نصرانی او را مطمئن کنند؟ (آیت الله معرفت، التمهید، 81 تا 83)

ورود احادیث جعلی در فرهنگ شیعه
این تنها گزیده‌ای از جعلیاتِ مبعث رسول اکرم(ص) بود و از مابقی آن منصرف شدیم. متأسفانه تعدد این روایات که عموماً در منابع اهل سنت است باعث شده در فرهنگ شیعیان هم رسوخ کند تا جایی که در برخی مجالس به ذکر برخی از این روایات جعلی می‌پردازند.

اما در بیان علت پذیرش این روایات باید گفت: سوای از اینکه علمای زیادی تمام راویان این دست روایات را مورد بررسی قرار داده‌اند و دشمنی سابقه‌دار آنها با اهل‌بیت(ع) را به اثبات رسانده‌اند و عمده آنها را دست‌پروردگان معاویه یافتند، باید به این سؤال پاسخ داد که چرا در برخورد با این‌گونه روایات شبهه‌انگیز مردم قدرت تشخیص صحت یا عدم صحت ندارند، یعنی به‌گونه‌ای شده است که کوچک‌ترین شبهه اگر به عصمت اهل‌بیت(ع) وارد شود، حساسیت خاصی را از سوی مردم مشاهده نمی‌کنیم؟

آسیبِ عدم‌ارائه صحیح معارف عترت(ع) به جامعه
شاید یکی از اصلی‌ترین علت این معضلات، عدم ارائه مناسب فضایل و مناقب اهل‌بیت(ع) و به‌خصوص ارائه چهره قرآنی این بزرگواران باشد، به‌عنوان مثال وقتی رسول گرامی اسلام(ص) در روایتی می‌فرماید "ما اهل‌بیت(ع) اولین مخلوقات بودیم و خداوند ما را نوری در کنار عرش خود قرار داد و ما فرشتگان را تعلیم دادیم و به آنها تسبیح، تحمید و تهلیل (الله اکبر) آموختیم"، مگر می‌شود چنین شخصیتی از فرشته وحی یعنی جبرئیل(ع) بیم داشته باشد؟ پیامبری که وقتی در ماجرای معراج تا جایی می‌رسد که جبرئیل می‌گوید "از این به بعد اگر وارد شوم بال‌هایم می‌سوزد و نمی‌تواند با رسول گرامی اسلام(ص) همراهی کند"، مگر می‌شود جلوی چنین فرشته‌ای زانو بزند؟! پیامبری که می‌فرماید:

«به آن خدایی که جانم در دست قدرت اوست آدم(ع) مستحق بخشش خداوند قرار نگرفت و توبه او قبول نشد مگر به‌واسطه اقرار به نبوت من و ولایت علی‌بن ابی‌طالب(ع) پس از من. به خدایی که جانم در دست اوست، ابراهیم(ع) ملکوت آسمان‌ها و زمین را ندید و خلیل حضرت حق نشد مگر بهواسطه اقرار به پیغمبری من و جانشینی علی(ع) پس از من، و به آن خدایی که جانم در دست اوست موسی(ع) مستحق تکلم و سخن گفتن با خداوند نشد و عیسی(ع) مایه عبرت و پیغمبری نشد مگر به‌واسطه اقرار به نبوت من و ولایت علی(ع). به خدا قسم هیچ یک از پیغمبران به مقام پیغمبری نرسیدند مگر پس از اعتراف و شناسایی نبوت من و اقرار به ولایت علی‌بن ابی‌طالب(ع) و یازده فرزند از نسل مبارک او به‌عنوان وصی و جانشینان من (تفسیر جامع جلد 1 صفحه 88).

به پیامبری که به‌تصریح قرآن و روایات متعدد تمام پیامبران و رسولان به آمدن او بشارت داده‌اند و خود را جیره‌خوار او معرفی کرده‌اند، مگر می‌شود نسبت‌های ناروا داد، پیامبری که حضرت ابراهیم(ع) آمدن او را از خداوند درخواست می‌کند و می‌فرماید: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ پروردگارا میان آنان فرستاده‏‌اى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و تزکیه‌شان کند زیرا که تو خود شکست‏ ‌ناپذیر حکیمى»؛ و خداوند هم در آیه دوم سوره جمعه خواسته ایشان را ــ با جابه‌جایی برخی مفاهیم ــ اجابت می‌کند؟

اهل‌بیت(ع) را تا حد روضه‌خوانی و مولودی پایین آوردیم
متأسفانه به‌قدری سطح معارف جامعه نسبت به جایگاه معرفتی اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) پایین آمده است که با کوچک‌ترین شبهات مورد جدی‌ترین آسیب‌ها قرار می‌گیرد و جامعه را تا مرز انکار جلو می‌برد. نسبت دادن نسیان و فراموشی، نسبتِ بی‌سوادی، نسبتِ عدم‌مدیریت جامع و... به پیامبر اعظم(ص) از جمله دیگر این مسائل است. اینها به‌دلیل این است که اهل‌بیت(ع) را در حد مجالس روضه و مولودی پایین آوردیم و از فضایل آنها غفلت کرده‌ایم.

کتاب «مدینةالمعاجز» منبعی برای معرفی فضایل عترت(ع)
بنابراین نیاز است جامعه شیعی ما با عالی‌ترین معارف و مفاهیم اهل‌بیت(ع) مخصوصاً چهره قرآنی این بزرگواران آشنا شود و بخش عمده‌ای از سخنرانی‌ها به این موضوع اختصاص پیدا کند و کتاب‌های متعددی در این زمینه نگاشته شود. علمای بزرگ اسلام مانند شیخ حر عامِلی از عالمانی است که سال‌ها قبل کتاب «مدینةالمعاجز» و «اثبات‌الهدی فی النصوص و المعجزات» را نوشت و در این کتاب فضایل عترت(ع) را جمع‌آوری کرد؛ متأسفانه باید گفت کمتر کسی از شیعیان حتی با یک روایت از این کتب آشنایی دارند که البته می‌تواند منبع خوبی برای مطالعه فضایل عترت(ع) باشد.


منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: