افلاطون که معتقد است اخلاق از مقوله زیبایى است، میگوید اگر انسان مجموع استعدادهایى را که خداوند متعال به او عنایت کرده است به طور متناسب و متعادل و متوازن، بدون افراط و تفریط پرورش بدهد که هر قوّهاى را در حد خودش و به اندازه خودش- و این اندازه را از خود متن خلقت انسان میشود دریافت کرد- و آن مقدار پرورش بدهد که باید و نه بیشتر و نه کمتر، آنوقت ما انسانى میشویم از نظر روحى و روانى زیبا.
چرا شما به بعضى افراد ارادت پیدا میکنید؟ ارادت چیست؟ شما میبینید مثلًا یک جوان 25 سالهاى که آن شور جوانیاش است و از نظر سن وقتى است که دنبال کارهاى شهوانى خودش برود، مرید یک پیرمرد 90 ساله میشود که از نگاه کردن به صورت او لذت میبرد. مرحوم آقاى بروجردى رضوان اللَّه علیه را همه دیده بودند. واقعاً یک مردى بود که انسان وقتى نگاهش میکرد لذت میبرد. یک پیرمرد 90 ساله بود. آن جاذبهاى که در یک پیرمرد 90 ساله، یک جوان 25 ساله را به دنبال خودش میکشاند چیست؟ تشخیص نوعى زیبایى در روح اوست که این کشش را ایجاد میکند. خود پیغمبر اکرم چگونه بود؟ او جمع کرده بود میان زیبایى ظاهرى و معنوى، و حد اعلاى زیبایى معنوى را داشت. ابن ابى الحدید نقل میکند که کفار قریش در مکه مسلمین را «صُباة» میگفتند. صباة از ماده صَبْوَة به معنى عشق است، یعنى والهها.
میگفتند اینها عاشق این مرد هستند. اینقدر مرید و مجذوب پیغمبر اکرم بودند که اینها را صُباة مینامیدند. آن چیست؟ یک چیزى در او هست غیر از مسئله جسم [که انسان] مجذوب او میشود.