02 آذر 1400 18 ربیع الثانی 1443 - 51 : 15
کد خبر : ۸۵۲۷
تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۰
راهب مسیحی به امام علی(ع) گفت: مردى از امت پیامبر جزیرة العرب از كنار فرات عبور مي كند، او امر به معروف و نهى از منكر مى‏ نمايد و به عدالت رفتار مى‏ كند، دنيا براى او از خاكستر بى‏ ارزش‏تر است و مرگ برايش از نوشيدن آب آسان‏تر در پنهانى از خدا مى‏ ترسد و آشكارا به خاطر او مردم را اندرز مى‏ دهد.

عقیق:  امام علی(ع) در خطبه 48 نهج البلاغه می فرمایند: «ستايش مخصوص خداست در هر لحظه كه شب فرا رسد و پرده تاريكى آن فرو افتد. ستايش ويژه پروردگار است هر زمان كه ستاره‏ اى طلوع و غروب نمايد. حمد مخصوص ذاتى است كه نعمتهايش پايان نپذيرد و بخشش هاى او را جبران‏ نتوان كرد. اما بعد: پيشتازان لشكرم را از جلو فرستادم و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند تا فرمان من به آنها برسد، تصميم گرفته‏ ام از آب فرات بگذرم و به سوى جمعيتى از شما كه در اطراف دجله مسكن گزيده‏ اند رهسپار گردم و آنها را با شما به سوى دشمن بسيج كنم و از آنها براى شما و تقويت‏ شما كمك بگيرم.»

اين خطبه را امام(ع) در لشكرگاه‏ «نخيله‏» بيرون شهر كوفه‏ هنگام حركت‏ براى جنگ صفين در 20 شوال سال‏37 هجرى قمرى ايراد فرموده‏ است.(1) همچنین اين خطبه را جماعتى از تاريخ نويسان از جمله‏ «نصر بن مزاحم‏» نقل كرده‏ اند.

جريانات راه صفين: در اين سفر امام به شهر «انبار» رسيد، دهقانان و سرشناسان اين شهر به‏ استقبال آمدند و اظهار داشتند قاطرهایى را براى شما به هديه آورده‏ ايم و غذا براى‏ مسلمانان فراهم ساخته‏ ايم و علف فراوانى براى مركبهايتان تهيه كرده‏ ايم. امام(ع) فرمود: اما مركبها، حاضريم از شما بگيريم و از خراجتان كسر كنيم و غذاها را اگر قيمتش معين نشود نخواهيم خورد. گفتند: خود قيمت مى‏ گذاريم و بهاى آنرا حساب مى‏ كنيم. امام(ع) فرمود: شما قيمت‏ حقيقى آنرا معين نخواهيد ساخت. گفتند ما در بين لشكر شما آشنايان و دوستانى داريم، آيا مانعى دارد به آنها اهدا كنيم؟

امام(ع) فرمود: همه دوستان شمايند و هيچ كدام از مسلمانان نبايد هديه شما را بپذيرند، سپس اضافه كرد، اگر در سربازان كسى چيزى را از شما غصب كرد به ما اعلام‏ كنيد. آنها در پذيرفتن هديه اصرار كردند. امام(ع) فرمود:ما از شما بى‏ نيازتريم و به اين ترتيب نهايت‏ بزرگوارى و بى‏ نظرى خود را اثبات فرمود. امام(ع) در حقيقت‏ با اين عمل جلوى هر گونه تجاوزى را كه امكان داشت‏ از ناحيه سپاه به وجود آيد و تحت عنوان هديه مورد سوء استفاده قرار گيرد، بست.

در اين راه هنگامى كه به سرزمينى بنام‏ «رقه‏» رسيد، در كنار فرات در محلى بنام‏ «بليخ‏» فرود آمد. در اينجا بود كه راهبى از صومعه بيرون آمد و به خدمت امام(ع) رسيد، اظهارداشت: ما كتابى از پدران خود به ارث برده‏ ايم كه اصحاب‏ «عيسى بن مريم(ع)» آنرا نوشته‏ اند سپس آنرا قرائت كرد كه در آن آمده بود: خداوند پيامبرى را در ميان مردم جزيرة العرب مبعوث مى ‏سازد تا كتاب و حكمت به آنان بياموزد و راه خدا را به آنان نشان دهد، خشونت در وجودش راه‏ ندارد، عفو می ‏كند و مى‏ بخشد. امتش مردمانى هستند كه خدا را تسبيح مى‏ گويند و پس از وفاتش پراكندگى ميان آنها ايجاد مى‏ شود. مردى از امتش از كنار فرات عبور مي كند، او امر به معروف و نهى از منكر مى‏ نمايد و به عدالت رفتار مى‏ كند، دنيا براى او از خاكستر بى‏ ارزش‏تر است و مرگ برايش از نوشيدن آب آسان‏تر در پنهانى از خدا مى‏ ترسد و آشكارا به خاطر او مردم را اندرز مى‏ دهد.» هر كس آن پيامبر(ص) را درك كند و ايمان آورد رضوان خدا را خواهد يافت و كسى كه آن بنده صالح را بيابد، بايد ياريش كند زيرا كشته شدن با او شهادت است. امام(ع) گريه كرد و خداى را سپاس گفت‏. راهب گفت: من از شما جدا نخواهم شد و شبانه روز با اميرمؤمنان(ع) بود تا در صفين شهيد گرديد. امام(ع) بر او نماز خواند و بارها برايش طلب آمرزش فرمود.(2)

پيشگويي راهب درباره ولادت حضرت علي(ع)

در زمان حضرت ابوطالب(ع) راهبي زندگي مي کرد بنام مثرم بن دعيت بن شيتقام. اين مرد در عبادت معروف بود و صد و نود سال خداوند را عبادت کرده بود و هرگز حاجتي از خداوند نخواسته بود تا اينکه از خدا خواست، خداوندا! يکي از اولياء خود را به من نشان ده؛ خداوند حضرت ابوطالب را نزد او فرستاد تا چشم مثرم به حضرت افتاد از جا برخاست و سر او را بوسيد و او را در مقابل خود نشانيد و گفت: خدا تو را رحمت کند، تو کيستي؟ حضرت فرمود: مردي از منطقه تهامه. پرسيد از کدام طايفه عبدمناف؟ فرمود: از بني هاشم. راهب بار ديگر برخاست و سر حضرت ابوطالب(ع) را بوسيد و گفت: خدا را شکر که خواسته مرا اعطا کرد و مرا نمي راند تا ولي خود را به من نشان داد. سپس گفت: تو را بشارت باد! خداوند به من الهام نموده که آن مژده اي به توست.حضرت ابوطالب(ع) پرسيد آن بشارت چيست؟ گفت: فرزندي از صلب تو بوجود مي آيد که ولي الله است. اوست ولي خدا و امام متقين و وصي رسول رب العالمين.

اگر آن فرزند را ملاقات کردي از من به او سلام برسان و از من به او بگو: مثرم به تو سلام مي گويد: و شهادت مي دهد که خدايي جز الله نيست، يگانه است و شريکي ندارد و محمد بنده و فرستاده خداست و تو جانشين بر حق او هستي. نبوت با محمد و وصايت با تو کامل مي شود. در اينجا حضرت ابوطالب(ع) گريه کرد و فرمود: نام اين فرزند چيست؟ او گفت: نامش علي است. 

تشنگی لشکر و راهب مسیحی

لشکر امیرالمؤمنین(ع) در راه صفین دچار عطش شد، ذخیره آب آنها پایان یافته بود و هر چه در چپ و راست مسیر خود تلاش کردند از آب اثری نیافتند. حضرت امیر(ع) لشکر را اندکی از جاده منحرف کرد اندکی راه پیمود تا آنکه دیری در وسط بیابان نمایان شد، حضرت به طرف دیر آمد و به اصحاب فرمود: ساکنین آنرا صدا بزنید، مردم صدا کردند، راهبی سر خود را از دیر بیرون آورد، حضرت به او فرمود: آیا نزدیک شما آبی هست که این جمعیت را چاره سازد؟ راهب گفت: اصلا، میان من و آب بیش از دو فرسخ فاصله است، من نیز اگر ذخیره یک ماه را برایم نیاورند از تشنگی هلاک می‏ شوم. حضرت به اصحاب فرمود: آیا سخن این راهب را شنیدید؟ گفتند: آری! آیا اکنون که نیرویی داریم دستور می‏ دهی که به آنجا (دو فرسخی) رویم شاید به آب دست یابیم؟ حضرت فرمود: نه شما نیازی به این کار ندارید! سپس حضرت گردن استر خود را به طرف قبله منحرف کرد و به مکانی نزدیک دیر اشاره نمودند و فرمود: اینجا را حفر کنید، عده‏ای با کلنگ زمین را کندند تا اینکه سنگی بزرگ و درخشان (سفید) ظاهر شد (به گونه ‏ای که قابل حفر نبود) به حضرت عرض کردند: یا علی کلنگ در این سنگ اثر نمی‏ کند. حضرت فرمود: آب در زیر این سنگ است، اگر سنگ را از جای خود حرکت دهید به آب خواهید رسید، تلاش کنید تا سنگ را از جا برکنید.

مسیحی معاصر و امام علی(ع)

جرج جرداق، نویسنده‌ مسیحی و از پژوهشگران بنام لبنان با نگارش کتاب وزین «الامام علی صوت‌العداله الانسانیه» عشق و علاقه‌ خود را به شخصیت این امام و زندگی و اندیشه‌ او ابراز کرده است. وی در این کتاب پنج جلدی که هادی خسروشاهی، از ایران آنرا در سال ‪ ۱۳۴۴‬با عنوان «امام علی (ع) صدای عدالت انسانی» ترجمه و چاپ کرده است، عاشقانه به تفکر انسانی و دوران زمامداری نخستین امام شیعیان پرداخته است.

علی و حقوق بشر، علی و انقلاب فرانسه، علی و سقراط، علی و عصر او، علی و ملیت عرب ، پنج جلد کتاب «صوت العداله الانسانیه» است که جرج جرداق مسیحی، بهترین سال‌های جوانی‌اش را صرف تحقیق و نگارش آن کرده است. جرداق که متولد سال ‪ ۱۹۲۶‬در شهرک مرجعیون در جنوب لبنان است می گوید:  ابتدا برادرم «فواد جرداق» از شاعران معروف عرب کتاب نهج‌البلاغه را به من داد و به مطالعه‌ی عمیق آن تشویقم کرد. به تعبیر وی  نهج‌البلاغه که خواندم عاشق و گرفتار ادبیات، حالات، شخصیت و اندیشه‌ی امام علی(ع) شدم و پس از آن به تحقیق و مطالعه‌ی هر کتابی از نویسندگان اهل سنت و شیعه پرداختم که درباره ی ایشان نوشته بودند.

پژوهشگر مسیحی می‌گوید که «با مطالعه‌ این کتاب‌ها مجذوب انسانیت امام علی (ع) و توجه و اعتنای او به حقوق انسان شدم و تصمیم گرفتم کتاب صوت العداله الانسانیه را بنویسم. جرج جرداق که در دانشگاه‌های بیروت ادبیات عرب و فلسفه تحصیل و تدریس کرده است خاطرنشان می‌کند که اول، مسیحیان کتاب یاد شده را چاپ کردند و میخاییل نعیمه از نویسندگان معروف مسیحی در بررسی و نقد کتاب صوت العداله الانسانیه، امام علی(ع) را بزرگ ترین مرد عرب پس از پیامبر(ص) خوانده است. این نویسنده‌ مسیحی که پدرش سنگ تراش و خطاط بوده می‌گوید که وی روزی سنگی را بر سر در خانه‌مان در مرجعیون آویخت که بر روی آن این عبارت عمیق و دقیق نوشته بود: لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار.


پی نوشت ها:

1_(شرح ابن ابى الحديد، جلد 3، صفحه 201)

2_ (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 3، صفحه 204 و 205)

منبع:جام دینی
211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: