بازخوانی خطبه 224 نهج البلاغه؛
تمام همت امام در زندگی خویش این بود که به کسی ستم نکند و مردم را به راه حق دعوت کند.
عقیق:امیرالمومنین علی(ع)در خطبه 224 کتاب
شریف نهج البلاغه در خصوص ستم نکردن به دیگران می فرماید:سوگند به خدا اگر
تمام شب را روی خارهای سعدان به سرببرم و یا با غل و زنجیر به این طرف و آن
طرف کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و و پیامبرش را در روز قیامت با حالی
ملاقات کنم که به بعضی بندگان ستم و چیزی از اموال عمومی را غصب نمایم.
سپس امام ادامه می دهد:چگونه بر کسی ستم کنم که به سوی کهنگی و پوسیده شدن می رودو در خاک زمانی طولانی اقامت می کند؟
همچنین
امام عدالت خواه شیعیان در این خطبه که در شهر کوفه ایراد فرمود، به موضوع
پرهیز از امتیاز خواهی اطرافیان اشاره دارد و می فرماید:به خدا سوگند
برادرم عقیل را دیدم که بسیار تهیدست شده و از من درخواست داشت تا مقداری
گندم از بیت المال را به او ببخشم.کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای
موهای ژولیده و رنگشان تیره شده است و گویا با نیل رنگ شده بودند.پی در پی
مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می کرد.چون به گفته وی گوش دادم پنداشت
که دین خود را به او واگذار می کنم و به دلخواه او رفتار و از راه رسم
عادلانه خود دست برمی دارم.
امام
در ادامه می افزاید:روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او
را بیازمایم.پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن
بسوزد.به او گفتم ای عقیل گریه کنندگان بر تو بگریند و از حرارت آهنی می
نالی که انسانی به بازیچه، آن را گرم ساخته است؟اما مرا به آتش دوزخی می
خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است؟تو از حرارت ناچیز می
نالی و من از حرارت جهنم ننالم؟ و از این حادثه شگفت آور تر اینکه شب هنگام
کسی به دیدار ما آمد و ظرفی سرپوشیده پر از حلوا داشت.معجونی در آن ظرف
بود چنان از آن متنفر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمی، یاقی کرده آن
مخلوط کردند.
امام
به این مرد که اشعث بن قیس بود فرمود:هدیه است؟ یا زکات و یا صدقه؟ که این
دو برای ما اهل بیت پیامبر (ص)حرام است.گفت:نه، نه زکات است و نه صدقه،
بلکه هدیه است.گفتم زنان بچه مرده بر تو بگریند، آیا از راه دین وارد شدی
که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جت زده شدی؟ و یا هذیان می گویی؟
سپس
امام در انتهای این خطبه می فرماید:به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه
در زیر آسمان ها است به من بدهندتا خدا را نافرمانی کنم و پوست جوی از را
از دهان مورچه ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد.همانا این دنیای آلوده شما
نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است.علی را با نعمت اای فناپذیر و
لذت های ناپایدار چکار؟ به خدا پناه می بریم از خفتن عقل و زشتی لغزش ها و
از او یاری می جویم.
منبع:باشگاه خبرنگاران