دئوبند با تلفظ هندی دئوبند و با تلفظ اردو دِوبند است که معمولاً دیوبند گفته میشود. این شهر بافاصلهای در حدود 150 کیلومتری در شمال شرق دهلی واقعشده است. در اوایل تأسیس آن بسیار کوچک و کمجمعیت بود ولی با شکلگیری دارالعلم دئوبند در این شهر، کمکم روبهپیشرفت و ترقی گذاشت. بر اساس آمارهای رسمی،حدود 60 درصد جمعیت این شهر مسلمان هستند که پیرو حنفی و وابسته به مکتب دئوبندیه میباشند. تأسیس دارالعلوم دئوبند مرتبط با نهضت مسلمانان هند علیه استعمار انگلیس در 1274 ق است ، چراکه کسانی که بعدها در این دارالعلم به مقامات عالی رسیدند بهشدت متأثر از رهبران قیام و مبارزه هند علیه استعمار انگلیس بودند.
بر اساس منابع موجود، مؤسس این مدرسه مولانا محمدقاسم نانوتوی است که خودش هم سرپرستی این مدرسه را عهدهدار بود. این مدرسه یا دارالعلم، بعد از تأسیس هم برای اداره و هم برای پذیرش طلاب شروطی مقرر کرده بود. ازجمله اینکه مدرسه هیچ کمکی از مقامات انگلیسی دریافت نکند، مکالمه انگلیسی ممنوع است. در عوض زبان عربی و اردو باید زبان رسمی باشد و..
اولین دانشجو یا به عبارت مرسوم زمان، طلبهای که وارد این دارالعلم شد، مولانا محمود حسن دئوبندی بوده که بعداً خودش از بزرگان این مکتب میشود و درواقع لقب شیخ الهند را دریافت میکند و بهعنوان یکی از رهبران مبارزات آزادی خواهانه هند خودش را مطرح میکند.
مدرسه متفاوتی در هند:
از نکات بارز این مدرسه، روحیه انقلابی و مجاهدانه بود که بشدت از سوی بانیان و مدرسان این دارالعلم پیگیری میشد که این رویکرد و مجاهدت بهزودی تبدیل به یک الگو در کل هند میشود و دارالعلم ها و مدرسههای بسیاری در هند شکل میگیرند. ازنظر اعتقادی مؤسسان این مدرسه و ادامهدهندگان راه آنها ازنظر فقهی حنفیانی متعصب بودند و به پیروی از فقه امام ابوحنیفه و مشایخ حنفیه اصرار میورزیدند و ازنظر کلامی هم اشعری و ماتریدی هستند و تحت تأثیر تعالیم شاه ولیالله دهلوی و شاه عبدالعزیز دهلوی و اخلاف آنها بودند.
ارتباط دئوبندیه با طریقت شاه ولیالله دهلوی و شاه عبدالعزیز دهلوی ازآنجهت برای ما قابل اهمیت است که گرایش به سلف و اهل حدیث و گرایش به ضدیت شدید با شیعه میراثی است که از شاه عبدالعزیز دهلوی به دئوبندیه رسیده است.
در بعد اندیشهای هم باید بدانیم که تصوف در اندیشه دئوبندی بسیار اهمیت دارد و فرقههایی مانند سهروردیه و مثل قادریه و نقشبندیه و بهویژه چشتیه همواره در دارالعلوم و در سطح اساتید و مشایخش نفوذ داشتند، اما هرچه جلوتر می آییم وجه سلفی گری و گرایش به اندیشههای سلفی در بین اینها قویتر و قویتر میشود که اوجش در دوره امروز هست.
آنچه امروزه در دنیای اسلام در بعد سلفیت بیش از همه تفکرات، جولان میدهد تفکرات وهابی است، اما جالب است که بدانیم در این مدرسه با قرائت وهابی از سلفی گری همیشه مخالفت میشد و سلفی گری را آن چیزی که وهابیها تعریف میکنند و مبلغ آن هستند نمیدانستند و رسماً حتی بر وهابیها رد مینوشتند که نمونههای زیادی در این خصوص وجود دارد.
وجه اختلاف با وهابیت:
برای نمونه از نوع اختلافات در این تفکرات دئوبندی و وهابی که هر دو با مبدأ و منشأ سلفی به موجودیت رسیدند این است که در اندیشه دئوبند، بنای قبور ، توسل ، برگزاری جشن مولد پیامبر(ص)، تماماً ازنظر دئوبندیه مجاز و مشروع است بلکه به عموم توصیه میشود و بین آنها برقرار است و تعریفی که اینها از سلفی گری دارند نوعی بازگشت به متون هست یعنی برخلاف تأکیدی که روی مکتب حنفی دارند، سعی دارند فقه حنفی را با احادیث جمع کنند که این گرایش رایجی بین حنفیان از همان قرون اولیه بوده است.
بااینحال، وجوه دیگری نیز هست که بین وهابیت و دئوبندیه در سلفی گری مشترک است و آن بحث، ایمان در برابر علم است، یعنی اینکه با علوم جدید اینها مخالفت میکنند یا با مکتب معاصرشان مکتب سر سید احمدخان در علیگر که سعی داشت تمام معجزات قرآن را توجیه عقلی و با علوم جدید تطبیق بدهد دئوبندی ها بهشدت مخالفت میکنند و عقلگرایی سید احمدخان را محکوم میکنند و تنها راه نجات را مراجعه به اصول سنتی و احیای اسلام اصیل، سنت نبوی و قرآن کریم و به تعبیر خودشان اسلام سلف میدانند که شامل ائمه اربعه اهل سنت هم میشود.
پس میبینیم از وجه علم در برابر ایمان، با وهابیت نزدیکی دارند، اما نکته مهمتر این است که اینها، دایره را بهاندازه وهابیان تنگ نگرفتند و به آن شکل که آنها فقط خودشان را مسلمانان میدانند و دیگران را تکفیر میکنند در دئوبندیه دیده نمیشود. این مسئله هرگز نباید کم موردتوجه قرار بگیرد، چراکه از گذشته تا امروز، حجم زیادی از کمکهای مادی این مدرسه از سوی آل سعود تأمین میشود و در این راستا دو هدف عمده را دنبال میکنند؛
اول: تقویت اندیشههای افراطی سلفی:
آل سعود امروزه با هزینههای هنگفت در دنیای اسلام و جهان تلاش میکند که اندیشههای افراطی سلفی را بخصوص در کشورهای اسلامی تقویت کند. آل سعود اگرچه در این مسیر به خواستههای خود نرسیده، ولی بااینحال نمیتوان از نقشههای شوم آنها غافل شد، ازجمله تلاش آل سعود در این خصوص در تزریق منابع مالی به درالعلم دئوبندیه است که در حکومت طالبان خود را نشان داد. طالبانی که بسیاری از آنها فارغالتحصیل این مدرسه و یا مدارس مشابه این دارالعلم بودند. به نظر میرسد که باید از اقدامات طالبان بهعنوان خونینترین ثمره اندیشه دئوبندی یادکرد.
در کنار مبارزات انقلابی و جهادی این تفکر علیه شیعه، دئوبندیه تحت حمایت وهابیت، در حوزه اندیشه نیز وارد مقابله و مواجهه با مکتب تشیع شده است؛ آثار خیلی جدی علیه شیعه در کل هند توسط دئوبندیه و مشایخ دئوبندیه و تأثیرگذاران بر دئوبندیه نوشتهشده و این هم درواقع، میتوانسته وجه دیگری برای نزدیکی دئوبندی ها با وهابیت باشد.
دوم:مبارزه با تفکرات مکتب تشیع بخصوص انقلاب اسلامی ایران
از وهابیت، ما نباید بهعنوان یک خط سخن بگوییم، بلکه باید بهعنوان یک جریان صحبت کنیم، جریانی که غافل شدن از آن صدمات غیرقابل جبرانی برای ما و جهان اسلام در بر خواهد داشت، امری که در خصوص دئوبندیه برای ما اتفاق افتاده است. امروز هرچه جلوتر میآییم، تیغ تیز دئوبندیه علیه شیعه تیزتر میشود، صیقل داده میشود و آن تیغ تیز علیه وهابیان درواقع کندتر و سست میشود که این نشان میدهد که این جریانها دارند برنامهریزی و کار میکنند. هدف و روش دارند و بهصورت اتفاقی این مسائل رخ نمیدهد. در اینها درواقع درسهایی برای ما هست که ما میتوانیم همچنین راهبردهایی را داشته باشیم.
چراکه درزمانی نهچندان دور، همین پیکان تیز علیه شیعه در دورههایی به همین جدیت علیه وهابیان وجود داشته است؛ برای نمونه اگر بخواهیم مثال بزنیم رشید احمد گنگوهی« ایشان دومین رئیس دارالعلوم دئوبند» رسالهای دارند به نام زبده المناسک فی فضل زیاره المدینه المنوره در اثبات جواز زیارت و به وهابیت اعتراض میکنند. در نسلهای بعدی علمای دئوبندیه معمولاً از وهابیها با الفاظی چون بدعتگذار برخی اوقات مشرک و در مواردی با صراحت با تکفیر وهابیها مواجه میشویم.
در جمعبندی از مباحثی که گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که، دارالعلم دئوبند و تفکرات آن امروز در هند به یک جریان بسیار مهم و تأثیرگذار فرهنگی و اجتماعی تبدیلشده است.جریانی که یکبعدی نیست، جریانی التقاطی است که بیشترین توجهش بهسوی کسانی است که تغذیهاش کنند و مراد از تغذیه تنها سرازیر کردن منابع مالی نیست، بلکه تغذیه اندیشه و ایدئولوژیک و فرهنگی است. همانگونه که عربستان روی وجه سلفی گری اینها سرمایهگذاری کرده و آنها را به سمت قرابت بیشتر با وهابیت سوق داده است ما هم میتوانیم روی وجه تصوف، و اندیشههای متعالی مکتب اهلبیت(ع) در خصوص رویکردهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی انقلابی و جهادی که برگرفته از اسلام ناب است آشنا کنیم و آنها را از غوطهور شدن در اندیشه افراطی و تفکیری دور سازیم و نسبت به حب اهلبیت بیشتر توجه دهیم و ازاینجهت به شیعه نزدیک کنیم.امری که در تفکرات این جریان ریشه دوانیده است و با مبانی آن آشنا هستند.