25 آبان 1400 11 ربیع الثانی 1443 - 19 : 19
کد خبر : ۸۴۳۷۱
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۹
پیام آیت‌الله جوادی آملی به دومین همایش قرآن و معرفت شناسی
آیت‌الله جوادی آملی گفت: قرآن کریم علم را نور می‌داند و آن را به علم الیقین، عین الیقین و حق‌الیقین تقسیم می‌کند و «علم الیقین»، وقتی «عین الیقین» می‌رسد که وجود خارجی باشد نه وجود ذهنی و «عین الیقین»، وقتی به «حق الیقین» بار می‌یابد که وجود خارجی باشد نه وجود ذهنی.
عقیق:آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، از مراجع عظام تقلید در پیام تصویری به دومین همایش قرآن و معرفت شناسی که پیش از ظهر دیروز(دوشنبه 25 بهمن) در دانشگاه علامه طباطبایی(ره) برگزار شد، گفت: قرآن کریم روی علم و معرفت، خیلی عنایت دارد؛ آنچه که قرآن روی آن عنایت دارد، مسئله علم است، نه وجود ذهنی، گرچه اصطلاح علم به وجود ذهنی به این صورت در قرآن کریم نیامده و در حکمت متعالیه مطرح است؛ اما اساس معرفت علم است، نه وجود ذهنی.

 وی اظهار داشت: وقتی خواستند علم را معنا کنند، گفتند: «العلم هو الصورة الحاصلة من الشئ لدی العقل»، این معلوم است، این علم نیست. این معروف است، معرفت نیست. گاهی علم را به این صورت تعریف می‌کنند، معرفت را به این صورت تعریف می‌کنند؛ می گویند: «حصول صورة شئ فی العقل»، این وجود ذهنی است نه علم، وجود ذهنی یعنی وجود ذهنی، علم یعنی علم؛ بین وجود ذهنی و علم، زمین تا آسمان فاصله است.

این مرجع تقلید ابراز داشت: آنچه که مورد بحث واقع نشده و نمی‌شود و غافل مانده است، علم است و آنچه فراگیر است، وجود ذهنی است و قرآن کریم روی علم تکیه می‌کند نه روی وجود ذهنی. آن که نور است، سازنده انسانیّت انسان است، آن علم است، نه وجود ذهنی. همچنین مرحوم صدر المتألهین تا حدودی موفق شد، بین وجود ذهنی و علم فرق بگذارد.

وی ادامه داد:  هر چه به ذهن آمده، علم نیست. هر چه در درون انسان هست، علم نیست. بخشی از اینها معلوم است و نه علم، بخشی از اینها وجود ذهنی است نه علم. علم وجود خارجی است. وجود ذهنی وجود ذهنی است. ارتباط عمیق علمی بین وجود ذهنی و علم نیست. آن در شعاع علم در صحنه ذهن موجود است؛ لذا می بینیم، ما سخن از علم می‌کنیم؛ ولی از وجود ذهنی یاد می‌کنیم و دلمان می‌خواهد وجود ذهنی، عالمِ عادل بپروراند، این‌طور نیست. « العلم نورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء»؛ آن علم است نه وجود ذهنی، آن علم است نه صورت ذهنی، آن علم است نه حصول صورت.

آیت‌الله جوادی آملی ابراز داشت: قرآن کریم علم را نور می‌داند و آن را به «علم الیقین» و «عین الیقین» و «حق الیقین» تقسیم می‌کند و «علم الیقین»، وقتی «عین الیقین» می‌رسد که وجود خارجی باشد نه وجود ذهنی و «عین الیقین»، وقتی به «حق الیقین» بار می‌یابد که وجود خارجی باشد نه وجود ذهنی. آنچه مغفول مانده است در مسئله معرفت‌شناسی، خود معرفت است.

وی با بیان اینکه انسان روحی دارد ملکوتی، این موجِد خارجی است، این نه زمان دارد، نه مکان، نه متزمّن است، نه متمکّن. این نه تهی و خالی خلق شد، نه عاریتی است، تصریح کرد: آنچه که مربوط به گوهر هستی انسان است، اصل معرفت است که خدا به او داد، فرمود من هیچ انسانی را «ناقص الخلقة» خلق نکردم؛ «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» آن‌گاه با «فاء» فصیحیه این إستوای خلقت و تسویه خلقت نفس را معنا کرد، فرمود: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»، این الهام با  حکمت آمیخته است.

این مرجع تقلید افزود: «فجور نفس و تقوای نفس» مبتنی است بر اینکه خود نفس شناخته شود، آن با علم شهودی شناخته می‌شود، پس خدای سبحان نفس را به خود نفس شناساند. فجور او را و تقوای او را به او شناساند. با این فجور و تقواشناسی الهام‌بخش، فرمود می‌تواند رشد کند، تزکیه بشود و مانند آن.

وی عنوان کرد: خداوند متعال آنچه را که به عنوان حس و تجربه است، آن را در محدوده تجرید بها داده است، وگرنه تجربه بدوین تجرید، تفکر بنی‌اسرائیلی است که؛ «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً» یا «ارِنَا اللَّهَ جَهْرَة» این دو آیه، در دو بخش قرآن کریم، تفکر منحط بنی‌اسرائیل را نشان می‌دهد که ما چیزی را می‌پذیریم که محسوس باشد، در حالی که تمام قوانین تجربی، تکیه‌گاه علمی آنها  به قاعده تجریدی است؛ یعنی ما هر چیزی را بخواهیم یقین پیدا کنیم و ضرورت او را بدانیم، این بدون برهان نمی‌شود و بازگشت آن به جمع بین تناقض است، چون جمع نقیضین محال است، این شیء اگر هست، نبودش محال است، وقتی نیست، بودش ضروری است.

آیت‌الله جوادی آملی گفت: مسئله معرفت کاملاً از مسئله ایمان جداست؛ ما دو تصدیق داریم: یک تصدیق علمی داریم، یک تصدیق عملی. قضیه را قضیه می‌گویند، برای اینکه بین محمول و موضوع داوری و قضا مستقر است. این کار عقل نظری است که مسئول اندیشه است و قرآن از او به عنوان علم یاد می‌کند، تفکّر یاد می‌کند و مانند آن که شما با این تفکّر به آن نتیجه خواهید رسید. عقل حکم می‌کند؛ یعنی می‌فهمد، این محمول با این موضوع رابطه دارد که ما از او به عنوان حکم یاد می‌کنیم، وگرنه حکومت و حاکمیت و امثال آن مطرح نیست، این به درک عقل برمی‌گردد که درک می‌کند این محمول برای این موضوع است. بعد از اینکه این را درک کرد، این علم پیدا شد، نوبت به عقل می‌رسد.

وی اظهار داشت: عقل آن است که محصول کارگاه علم را، به بارگاه عمل برساند: «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَن». عقل محصول کارگاه علم را به جان خود گِره می‌زند، می‌شود ایمان. دو حکم است: یک حکم ثبوت محمول برای موضوع که قرآن از آن به علم یاد می‌کند، دوم  گِره زدنِ عصاره علم به جان است که از آن به ایمان یاد می‌کند و این را کار عقل می‌داند. عقل با اراده و عزم و نیّت و اخلاص هماهنگ است، علم با تصور و تصدیق و جزم هماهنگ است، جزم علمی بدون عزم عملی، از منظر قرآن کریم نافع نیست و عزم غیر عالمانه هم سودآور نیست.

 این مرجع تقلید یادآور شد: یک بیان نورانی از امام صادق(ع) است که مرحوم کلینی آن را در همان جلد اول اصول کافی نقل کرد و آن این است که فرق جاهلیت و عقلانیّت در این است؛ در نظام جاهلی که قرآن خط بطلان روی آن کشید، تصدیق و تکذیب آن مردم به قبول و نکول نیاکانشان وابسته بود، چیزی را باور داشتند که نیاکانشان گفته باشند، می‌گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‏ أُمَّة»؛ چیزی را نفی می‌کردند که نیاکانشان نکول داشته باشند نه قبول، می‌گفتند: «ما سَمِعْنا بِهذا فی‏ آبائِنَا الْأَوَّلین»؛ وقتی قبول و نکول گذشتگان، سند علمی تصدیق و  تکذیب امتی باشد، این نظام می‌شود نظام جاهلی.

 وی خاطرنشان کرد: قرآن در بخش معرفت‌شناسی دو مرز بسته است: مرز تصدیق و مرز تکذیب؛ هم ورود را ممنوع کرد، هم خروج را. فرمود بیگانه اگر بخواهد از مرز تصدیق بیاید، باید برهان دستش باشد، آشنا اگر بخواهد از مرز تکذیب خارج شود، باید برهان دستش داشته باشد. گذرنامه می‌خواهد، ذات اقدس الهی، جامعه جاهلی را خط بطلان  کشید، جامعه عقلانی را تأسیس کرد، دو مرز ورودی و خروجی برای تفکّر و جامعه عقلانی ذکر کرد، بدون گذرنامه هم ورود را ممنوع کرد، هم خروج را، هم تصدیق را ممنوع کرد، هم تکذیب را، هم نفی را ممنوع کرد، هم اثبات را.

آیت‌الله جوادی آملی افزود: کسی که بخواهد به چیزی رأی بدهد، نظر بدهد، باید گذرنامه داشته باشد که وارد شود، بخواهد چیزی را نفی کند، خارج شود، باید گذرنامه داشته باشد، فرمود ذات أقدس الهی در دو آیه جامعه را بست، اگر بخواهند رأی مثبت بدهند، باید برهان داشته باشند، اگر بخواهند رأی منفی بدهند؛ تکذیب بکنند، باید برهان داشته باشند «خَص‏َّعِبَادَهُ بِآیَتَیْنِ مِنْ کِتَابِهِ»، یکی اینکه «أَنْ لَا یَقُولَ عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَق»؛ جز حق نگویند و یکی اینکه جز حق را نپذیرند، به این دو آیه استدلال کرد، فرمود: «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ»؛ یکی هم بخواهد چیزی را نفی کند، تکذیب کند، خارج شود، فرمود: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِه»؛ شما که محقق نیستید، برهان ندارید،  چرا می‌گویید نه!؟ اگر خواستید بگویید نه، باید برهان قطعی داشته باشید، خواستید بگویید آری، باید برهان قطعی داشته باشید.

 وی گفت: این علم را از دو جا ثابت کرده است، فرمود یا از درون علم می‌جوشد، این برای انبیا و اولیا که مکتب نرفته «مسئله آموز صد مدرّس‌اند»، یا از راه برهانی که از معلمان یاد گرفتند، تعبیر  قرآن کریم با یک تنزّل، به این صورت درمی‌آید که اگر مزرعه‌ای، بوستانی بخواهد سرسبز و خرّم باشد و ثمربخش باشد یا از درون خود آن مزرعه باید چشمه بجوشد یا از بیرون استخری داشته باشد که از آن‌جا آب بیاید، قناتی باشد، چشمه‌ای باشد، از بیرون آب بگیرد: «لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ»، که راه وحیانی و مانند آن است، و اگر کسی نه چشمه جوشان در درون او بود، نه گوش شنوا از رهبری رهبران الهی، این می‌خشکد و در قیامت می‌گوید: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِل» و این دو راه «مانعة الخلو» است، جمع را شاید. ممکن است متفکری هم از درون بجوشد، هم از استاد کمک بگیرد.

منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: