14 فروردين 1401 2 رمضان 1443 - 50 : 06
کد خبر : ۸۴۳۵۷
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۲
پرسش و پاسخ دینی
«تقیّه» ایمان قلبی به حق و اظهار نمودن خلاف آن به زبان است به خلاف «نفاق» که ایمان به باطل و اظهار حق کردن به زبان است. تقیّه در مواردی است که ضرورتی عقلی و یا مصلحت شرعی ایجاب بکند و گرنه جایز نیست.
عقیق:بخش عظیمی از دین مبین اسلام را فروع و درس‌های زندگی‌ساز آن تشکیل داده است و شکی نیست که بیشتر افراد جامعه، مجتهد و فقیه نیستند تا خود بتوانند احکام الهی را از منابع غنی آن به دست آورده،‌ دیگران را نیز از باران رحمت احکام خداوندی بهره‌مند سازد و وظیفه تقلید از فقهای جامع‌الشرایط را در زمان غیبت کبری دارد.

همچنین احکامی که به همت سفیران نور از کلام نورانی الهی و سنت پرنور معصومین (ع) استخراج شده و در کتاب‌های فارسی و عربی در اختیار مقلدان و پیروان آنها قرار گرفته دربرگیرنده اصطلاحات خاص و لغات متناسب با هر بحث است که فهم آن را برای عموم مردم مشکل کرده است.

از طرفی چراها و پرسش‌های فراوانی در ارتباط با احکام مختلف مطرح است که پاسخ آنها در کتاب‌های گوناگون و به مناسبت بحث از آن موضوع مطرح شده که دسترسی توده مردم به آنها سخت است.

حجت‌الاسلام محمد وحیدی استاد حوزه علمیه قم در کتابی با عنوان «فلسفه و اسرار احکام» به بیان برخی از فلسفه احکام دین اسلام از جمله فلسفه «تقیّه» پرداخته است که در ادامه می‌آید:

 

می‌گویند شیعه منافق است؛ زیرا آنچه در باطن دارد ظاهر نمی‌سازد و قائل به «تقیّه»‌است. آیا این مطلب صحیح است؟

برای روشن شدن تقیه باید چند بحث مورد توجه قرار گیرد.

اول: معنای تقیّه: خلاصه معنای تقیه آن است که انسان در مواردی که جان یا مال و یا ناموس او در خطر است و اظهار حق، هیچگونه نتیجه و فایده‌ای ندارد موقتاً از آن خودداری کرده و به وظیفه خود به طور پنهانی عمل نماید.

دوم:‌اقسام تقیه: از نظر حکم، تقیه دارای احکام پنجگانه زیر است:

1.تقیه واجب: هرگاه اظهار حق خطر جانی یا مالی یا ناموسی داشته باشد و در مقابل، هیچگونه فایده‌ای نداشته باشد در اینجا تقیه (عدم اظهار حق) واجب است، و اگر در این صورت تقیه نکند و ضرر جانی و یا مالی یا ناموسی متوجه او شود مسئول خواهد بود، بسان کسی که تنها در بیابان عبور می‌کند و از تصمیم چند نفری که در آنجا عبور می‌کنند آگاه هست که اگر به زبان نگوید من بت پرست هستم همانجا خونش را می‌ریزند.

2. تقیه حرام: هرگاه تقیه موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم و تقویت ظلم و ستم شود در آنجا تقیه، حرام است و باید در این راه از هرگونه خطری، استقبال کرد، مخالفین برای این که چهره شیعه را مشوّه و زشت نشان دهند به شیعه تهمت می‌زنند. که آنها تقیه را در تمام موارد جایز می‌دانند حتی در مواردی که انجامش در شریعت مقدسه حرام است. مانند ریختن خون افراد و یا آبروی انسانهای محترم و...

و ما به خاطر دفع این اتهام گوشه‌ای از مواردی که تقیه در نزد شیعه حرام است بیان می‌داریم تا دروغگو رسوا شود:

تقیه در ریختن خون دیگران

کشتن مؤمن در مواردی که مستحق کشتن نباشد قطعاً حرام است و تقیه در آن راه ندارد.

تقیه در قضاوت

قضاوت تقیه‌ای که سبب کشتن مسلمانی شود قطعاً حرام است و همچنین اگر قاضی بخواهد شرّی را از خودش دفع کند که لازمه‌اش ظلم به دیگری باشد که این هم حرام است.

تقیه در مواردی که موجب فساد در دین بشود

اگر تقیه موجب فساد و تباهی دین شود حرام است و بهترین نمونه‌اش نهضت خونین حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (ع) است و کتاب «شهداء الفضیلة» که سرگذشت علمای شهید شیعه است گویای همین است که شیعه مواردی را که تقیه موجب فساد در دین باشد حرام دانسته و تا پای جان از دین و ارزش‌های آن دفاع نموده است و همچنین انقلاب اسلامی ایران و قیام جانانه‌ امام خمینی (ره) در برابر طاغوت گویای همین مسئله است.

تقیه در شرب خمر

در مورد شرب خمر تا زمانی که به خطر جانی نرسیده است نباید اقدام نماید.

3 و 4. تقیه مکروه و مستحب

آنجا که تقیه کردن بهتر است تقیه مستحب است و اگر به عکس است تقیه مکروه است مانند انجام دادن کاری که نزد مخالفین مستحب است ولی در واقع مکروه است.

5. تقیه مباح

هرگاه ترک تقیه، یک نوع دفاع و تقویت از حق باشد در اینجا انسان می‌تواند فداکاری کند و جان خود را بر سر این کار بگذارد، همانطوری که حق دارد از این صرف‌نظر کرده و جان خویش را حفظ نماید مانند قضیه عمار که با پدر و مادرش (یاسر و سمیه) در چنگال شکنجه بت‌پرستان گرفتار شدند و پدر و مادرش تقیه نکردند و کشته شدند؛ ولی عمار آنچه آنها می‌خواستند اظهار داشت، سپس گریه‌کنان از ترس خدای بزرگ به خدمت پیامبر (ص) شتافت و جریان را به عرض رسانید. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «ای عادوا لک فعد لهم؛ اگر باز هم گرفتار شدی همین کار را بکن» در این موقع این آیه شریفه نازل شد:

«مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»؛ هر آن کس بعد از آنکه خدا ایمان آورده باز کافر شد نه آنکه به زبان از روی اجبار کافر شود و دلش در ایمان ثابت ثابت باشد (مانند عمار یاسر) بلکه به اختیار کافر شد و با رضا و رغبت و هوای نفس، دلش آکنده به ظلمت کفر گشت بر آنها خشم و غضب خداوند و عذاب سخت دوزخ خواهد بود.

سوم: اقسام تقیه از نظر هدف

1. تقیه خوفی یا اکراهی: تقیه‌ای است که هدف از آن دفع ضرر است چه ضرر شخصی باشد یا ضرر نوعی مانند قصه عمار

2.تقیه کتمانی: تقیه‌ای است که هدف از آن حفظ دین است در زمان دولت باطل در زمانی که اهل حق کم‌اند مانند تقیه پیامبر اکرم (ص) در سه سال اول بعثت شریف و تأکید اهل بیت (ع) بر فاش نکردن سراسر آنان برای مخالفین

3. تقیه تحبیبی (جلب محبت): تقیه‌ای است که برای حفظش وحدت مسلمین و پرهیز از اختلاف ظاهری به کار گرفته می‌شود مانند نماز خواندن در جماعت مخالفین

4. تقیه مداراتی: تقیه‌ای است که نسبت به افراد بداخلاق اعمال می‌گردد

چهارم: ادلّه‌ تقیِّه از قرآن کریم

1. تقیّه اصحاب کهف در سوره مبارک کهف آیات 18 و 19 و به تفسیر کبیر فخر رازی ذیل آیات نیز مراجعه شود.

2. تقیّه مؤمن آل فرعون در سوره مبارکه غافر آیه 28

3. تقیّه عمار و پدر و مادرش در آیه شریفه 106 سوره مبارکه نحل

4. موالات و دوستی کفار به صورت تقیه در سوره مبارکه آل عمران آیه 28

5. آیه تبلیغ: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» که حتی بعضی از علمای اهل سنت نیز بحث کتمان ولایت را به خاطر عدم آمادگی مردم متذکر شده‌اند و مانند تقیّه از بیان اصل اسلام در سه سال اول بعثت.

پنجم: بعضی از ادله‌های تقیّه در کتب اهل سنّت

1. بخاری در صحیحش از ابی الدرداء نقل کرده است که گفت: «ما ممکن است در روی برخی از مردم بخندیم و تبسم کنیم ولی قلوب ما لعنتشان کند.»

2. عروة بن زبیر نقل می‌کند که عایشه به او خبر داد که شخصی از حضرت رسول (ص)‌ اذن خواست که بر او وارد شود حضرت فرمود:‌ اجازه دهید بیاید، او چه فرزند بدی است برای عشیره‌اش! یا او چه برادر بدی برای عشیره‌اش است ولی وقتی وارد شد، حضرت با زبان خوش و آرام با او سخن گفت من عرض کردم: یا رسول‌الله، قبل از این که بیاید آنطور فرمودی و حالا اینقدر نرم با او سخن می‌گویی؟ پیامبر (ص) فرمود: ای عایشه! بدترین مردم در نزد خداوند کسی است که مردم او را رها کنند یا از او دوری جویند و از زبانش و دشنامش «تقیّه» کنند.

3. هنگامی که پیامبر (ص) شهر خیبر را فتح کرد، حجاج بن علاط به او گفت: یا رسول‌الله من در مکه خویشان  و اموال دارم و می‌خواهم به آنجا بروم پس آیا اجازه می‌دهید که در صورت ضرورت از شما بدگویی کنم و چیزی بگویم؟ پیامبر (ص)‌به او اجازه دادند که هرچه می‌خواهد به زبان بگوید.

4. غزالی در احیاء العلوم می‌گوید: کذب و دروغ گناه است مگر دروغی که برای مسلمانان نافع باشد یا از او دفع ضرر کند.»

5. در صحیح بخاری نقل شده است که ابوهریره گفته است که از پیامبر (ص) دو دسته روایات را حفظ دارم یک دسته را در میان مردم نشر دادم و دسته دیگر را اگر نشر بدهم گردنم را خواهند زد.

6. تقیّه جابربن عبدالله انصاری از بُسر ب ابی‌ارطاة

7. تقیّه حذیفه بن یمان.

8. تقیّه زید‌بن ارغم و زهری نسبت به حدیث غدیر

9. تقیّه ابوحنفیه از منصور عباسی

10. تقیه مالک بن انس از اموی‌ها و عباسی‌ها

ششم: تفاوت‌های میان تقیّه و نفاق

1. تقیّه، ایمان قلبی به حق و اظهار نمودن خلاف آن به زبان است به خلاف نفاق که ایمان به باطل و اظهار حق کردن به زبان است.

2. تقیّه در مواردی است که ضرورتی عقلی و یا مصلحت شرعی ایجاب بکند و گرنه جایز نیست و اما نفاق یک نوع مرضی است که در دل منافقین است.

3. در قرآن و سنت حرج، سختی، شدت و ضرر از امت برداشته شده است و تمام این موارد در بحث تقیّه جاری است به خلاف نفاق که قرآن و سنت‌ بدی‌های نفاق را بیان نموده‌اند.

4. همان گونه که در بحث ادلّه تقیّه از قرآن و سنت بیان شده، جواز آن در مواردی در شریعت ثابت می‌شود و حرام بودن نفاق نیز از ادله فراوانی از قرآن و سنت استفاده می‌شود و اگر گفته شود تقیّه همان نفاق است، پس جای تقیّه جایز به کجاست؟

5. تقیّه در موارد وجوب، استحباب و جواز یکی از فضایل اخلاقی است و حال آنکه نفاق یکی از رذایل اخلاقی است و چگونه می‌شود فضیلت را رذیله نامید.

منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: