هنوز فاطمه را به سوی خانه علی نبرده بودند که صدای مستمندی از پشت در خانه به گوش رسید که میگفت: «لباس بر تن ندارم.» فاطمه نوجوان و نوعروس، خود را در مقابل تقاضای سائل میدید. زهرا در اندیشه شد...
عقیق:منابع روایی، شهادت حضرت فاطمه(س) را 75 روز یا 95 روز بعد از رحلت پیغمبر(ص) بیان کردهاند. دلیل این اختلاف، رایج نبودن نقطه گذاری بر کلمات در زمان صدور روایات است، به همین دلیل «خمسه وسبعون» با «خمسة تسعون» در رسمالخط آن زمان بسیار به هم شباهت دارند.
از سوی دیگر، طبق تقویم ماههای قمری، حداکثر سه ماه 29 روزه و حداکثر چهار ماه 30 روزه میتوانند پشت سر هم قرار گیرند.
در نتیجه، بنا بر روایت 75 روز، روزهای سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأول (۲۳ تا ۲۵ بهمن) ایام فاطمیه اوّل است. بنا بر روایت 95 روز، شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) در یکی از روزهای سوم تا پنجم جمادیالثانی (۱۲ تا ۱۴ اسفند) بوده که فاطمیه دوم نامیده میشود.
به مناسبت حضور در ایام فاطمیه اول، مطلب جالبی از کتاب «شهر گمشده» به قلم محمدحسن زورق منتشر میشود:
فاطمه(س) لباسی نو به تن کرده بود که پیامبر برای عروسی او خریده بود. هنوز فاطمه را به سوی خانه علی نبرده بودند که صدای مستمندی از پشت در خانه به گوش رسید که میگفت: «لباس بر تن ندارم.» فاطمه نوجوان و نوعروس، خود را در مقابل تقاضای سائل میدید. اگرچه بودند افراد دیگری که صدای سائل را شنیدند، ولی فاطمه نبودند. زهرا در اندیشه شد، دو دست لباس داشت، یکی آن که همیشه میپوشید، مندرس و وصلهدار و دیگری آن که پیامبر برای همین شب، شب عروسیاش، خریده بود. اگرچه پیراهنِ گرانقیمتی نبود، ولی نو بود. کدام را بدهد؟ عقل چوبینپای محاسبهگر اشاره به پیراهن مندرس میکرد که: تو عروسی! این یک شب که هزار شب نمیشود. امشب اولین بار است که شوهرت تو را میبیند و تا آخر عمر با همین چشم که امشب تو را دیده، نگاهت خواهد کرد. لباس کهنه از سر آن فقیر هم زیادی است، مگر نباید هرکس طبق شئونش زندگی کند؟ به علاوه تو چه مسئولیتی داری؟ از تو بزرگترها هم هستند که صدای فقیر را شنیدند. لابد کسی به او چیزی خواهد داد. تازه اگر خیلی احساس مسئولیت میکنی و احساساتی هستی، زندگی را فدای احساساتت نکن. همان لباس مندرس را بده... فاطمه نوجوان اندیشید: قرآن چه میگوید؟ و به یاد این آیه افتاد: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» لباس را فورا از تن در آورد و به سائل داد و کهنه را پوشید و علیوار به خانه علی رفت. علی نیز فاطمه را چنین میخواست و میستود.