عقیق:سی و هفتمین دعا از صحیفه سجادیه، در 16 فراز، اعترافی به کوتاهی در ادای شکرگزاری به پیشگاه خداوند است.
در این گزارش می خوانیم که:
*
بنده هرچه در فرمانبرداری از خداوند کوشش کند، به سرانجامی نمیرسد و به
آن مرتبه از طاعت که خدا به سبب فضل و احسانش سزاوار آن است، دست نمییابد.
* شاکرترین بندگان خدا از سپاس او و عابدترین آنان از عبادت الهی فرو ماندهاند.
* هیچکس شایستگی این را ندارد که خدا او را بیامرزد، بلکه خداوند از سر احسانش بندگان را میبخشد.
* خداوند در ازای کار اندک بندگان، جزای فراوان میبخشد و در برابر طاعت ناچیز، پاداش میدهد.
* خداوند پاداش بندگان را فراهم کرده، پیش از آنکه او را اطاعت کنند.
* همه معترفاند اگر خدا کسی را عقوبت کند، بر او ستم نکرده است.
* شگفت آن است که خدا از بندهاش که روزی الهی را خورده و بر اطاعت توانا شده، بهایی طلب نکرده است.
* خدا در عقوبت معصیتکار شتاب نمیکند، تا فرد از معصیتش دست بکشد.
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اعْتَرَفَ بِالتَّقْصِيرِ عَنْ تَأْدِيَةِ الشُّكْرِ:
و از دعای آن حضرت (ع) در اعتراف به تقصیر از ادای شکر:
اللَّهُمَّ
إِنَّ أَحَداً لَا يَبْلُغُ مِنْ شُكْرِكَ غَايَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَيْهِ
مِنْ إِحْسَانِكَ مَا يُلْزِمُهُ شُكْراً. وَ لَا يَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ
طَاعَتِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلَّا كَانَ مُقَصِّراً دُونَ
اسْتِحْقَاقِكَ بِفَضْلِكَ
خداوندا
کسی در مسئله شکر به حدّی نمیرسد مگر آنکه احسان دیگرِ تو او را به شکری
دیگر ملزم میکند و از طاعتت بهاندازهای دست نمییابد، گرچه بکوشد، جز
اینکه در برابر آنچه شایسته فضل توست مقصّر است،
اللَّهُمَّ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا نَفْعَ هَذِهِ
السَّحَائِبِ وَ بَرَكَتَهَا، وَ اصْرِفْ عَنَّا أَذَاهَا وَ مَضَرَّتَهَا،
وَ لَا تُصِبْنَا فِيهَا بِآفَةٍ، وَ لَا تُرْسِلْ عَلَى مَعَايِشِنَا
عَاهَةً.
بار الها
بر محمد و آلش درود فرست، و فایده و برکت این ابرها را بر ما سرازیر کن، و
آزار و زیانش را از ما بگردان، و به آن بر ما آفتی مرسان و بر معیشتمان
آسیبی نفرست.
فَأَشْكَرُ
عِبَادِكَ عَاجِزٌ عَنْ شُكْرِكَ، وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ
طَاعَتِكَ لَا يَجِبُ لِأَحَدٍ أَنْ تَغْفِرَ لَهُ بِاسْتِحْقَاقِهِ، وَ
لَا أَنْ تَرْضَى عَنْهُ بِاسْتِيجَابِهِ فَمَنْ غَفَرْتَ لَهُ
فَبِطَوْلِكَ، وَ مَنْ رَضِيتَ عَنْهُ فَبِفَضْلِكَ
بنابراین
شاکرترین بندگانت از شکر تو ناتوان، و عابدترین بندگانت از طاعتت مقصّر
است، کسی مستوجب آن نیست که از باب استحقاق او را مورد مغفرت قرار دهی، یا
بر اساس سزاواری از او خشنود باشی، پس هر که را بیامرزی از احسان توست، و
از هر که خشنود شوی در اثر تفضل توست،
تَشْكُرُ
يَسِيرَ مَا شَكَرْتَهُ، وَ تُثِيبُ عَلَى قَلِيلِ مَا تُطَاعُ فِيهِ
حَتَّى كَأَنَّ شُكْرَ عِبَادِكَ الَّذِي أَوْجَبْتَ عَلَيْهِ ثَوَابَهُمْ
وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَكُوا اسْتِطَاعَةَ
الِامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَكَ فَكَافَيْتَهُمْ، أَوْ لَمْ يَكُنْ سَبَبُهُ
بِيَدِكَ فَجَازَيْتَهُمْ!
عمل
اندک را که بپذیری از باب فضل پذیرفتهای، و طاعت مختصر را مزد میدهی، تا
آنجا که گویی شکر بندگانت که بدان سبب پاداششان را واجب ساختهای و اجرشان
را از آن رو بزرگ ساختهای مسئلهای است که در برابر تو قدرت روی برتافتن
از آن را داشتهاند و از این جهت پاداششان دادی، یا گویی سبب آن شکر به دست
تو نبوده و بدین خاطر به ایشان اجر بخشیدی،
بَلْ
مَلَكْتَ،يَا إِلَهِي، أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَنْ يَمْلِكُوا عِبَادَتَكَ، وَ
أَعْدَدْتَ ثَوَابَهُمْ قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا فِي طَاعَتِكَ، وَ ذَلِكَ
أَنَّ سُنَّتَكَ الْإِفْضَالُ، وَ عَادَتَكَ الْإِحْسَانُ، وَ سَبِيلَكَ
الْعَفْوُ فَكُلُّ الْبَرِيَّةِ مُعْتَرِفَةٌ بِأَنَّكَ غَيْرُ ظَالِمٍ
لِمَنْ عَاقَبْتَ، وَ شَاهِدَةٌ بِأَنَّكَ مُتَفَضَّلٌ عَلَى مَنْ
عَافَيْتَ، وَ كُلٌّ مُقِرٌّ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّقْصِيرِ عَمَّا
اسْتَوْجَبْتَ
بلکه
ای خدای من مالک امر ایشان بودهای پیش از آنکه ایشان مالک عبادت تو شوند،
و مزدشان را پیش از اینکه به طاعتت اقدام کنند آماده کردهای، زیرا که
آئینت انعام، و عادتت احسان، و راهت عفو و بخشش است. از این رو همه
آفریدگان معترفاند که تو درباره هر که عقوبتش کنی ستم نکردهای، و شاهدند
که هر که را ببخشی در حقّش تفضل فرمودهای، و همگان درباره خویش به تقصیر
نسبت به آنچه سزاوار آنی معترفند.
فَلَوْ
لَا أَنَّ الشَّيْطَانَ يَخْتَدِعُهُمْ عَنْ طَاعَتِكَ مَا عَصَاكَ عَاصٍ،
وَ لَوْ لَا أَنَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الْبَاطِلَ فِي مِثَالِ الْحَقِّ مَا
ضَلَّ عَنْ طَرِيقِكَ ضَالٌّ فَسُبْحَانَكَ! مَا أَبْيَنَ كَرَمَكَ فِي
مُعَامَلَةِ مَنْ أَطَاعَكَ أَوْ عَصَاكَ: تَشْكُرُ لِلْمُطِيعِ مَا أَنْتَ
تَوَلَّيْتَهُ لَهُ، وَ تُمْلِي لِلْعَاصِي فِيمَا تَمْلِكُ مُعَاجَلَتَهُ
فِيهِ.
بنابراین
اگر شیطان ایشان را از طاعتت نفریبد هیچ عصیان گری تو را معصیت نکند، و اگر
شیطان باطل را در نظرشان به صورت حق جلوه ندهد هیچ گمراهی از راه تو منحرف
نشود، پس منزهی تو، چه آشکار است بزرگواری تو در معامله باکسی که تو را
اطاعت کرده یا عصیان نموده: مطیع را در مقابل آنچه خود برایش فراهم
آوردهای پاداش میدهی، و معصیت کار را در آنچه تعجیل در کیفرش به دست توست
مهلت میدهی،
أَعْطَيْتَ
كُلًّا مِنْهُمَا مَا لَمْ يَجِبْ لَهُ، وَ تَفَضَّلْتَ عَلَى كُلٍّ
مِنْهُمَا بِمَا يَقْصُرُ عَمَلُهُ عَنْهُ. وَ لَوْ كَافَأْتَ الْمُطِيعَ
عَلَى مَا أَنْتَ تَوَلَّيْتَهُ لَأَوْشَكَ أَنْ يَفْقِدَ ثَوَابَكَ، وَ
أَنْ تَزُولَ عَنْهُ نِعْمَتُكَ، وَ لَكِنَّكَ بِكَرَمِكَ جَازَيْتَهُ
عَلَى الْمُدَّةِ الْقَصِيرَةِ الْفَانِيَةِ بِالْمُدَّةِ الطَّوِيلَةِ
الْخَالِدَةِ، وَ عَلَى الْغَايَةِ الْقَرِيبَةِ الزَّائِلَةِ بِالْغَايَةِ
الْمَدِيدَةِ الْبَاقِيَةِ.
به
هر یک از آن دو نفر عطایی نمودهای که مستحق آن نبوده، و به هر یک تفضّلی
فرمودهای که عملش از آن قاصر است، و اگر مطیع را بر آنچه حضرتت او را بر
آن گماشتهای (نه بر عمل خودش) جزا میدادی، بیم آن بود که ثوابت را از دست
بدهد، و نعمتت از او زایل شود، ولی تو به بزرگواری خود در برابر مدت کوتاه
از دست رفتنی به مدّتی طولانی و همیشگی، و در مقابل مدت نزدیک گذرا با مدت
دامنهدار جاوید او را پاداش دادی،
ثُمَّ
لَمْ تَسُمْهُ الْقِصَاصَ فِيمَا أَكَلَ مِنْ رِزْقِكَ الَّذِي يَقْوَى
بِهِ عَلَى طَاعَتِكَ، وَ لَمْ تَحْمِلْهُ عَلَى الْمُنَاقَشَاتِ فِي
الْآلَاتِ الَّتِي تَسَبَّبَ بِاسْتِعْمَالِهَا إِلَى مَغْفِرَتِكَ، وَ
لَوْ فَعَلْتَ ذَلِكَ بِهِ لَذَهَبَ بِجَمِيعِ مَا كَدَحَ لَهُ وَ جُمْلَةِ
مَا سَعَى فِيهِ جَزَاءً لِلصُّغْرَى مِنْ أَيَادِيكَ وَ مِنَنِكَ، وَ
لَبَقِيَ رَهِيناً بَيْنَ يَدَيْكَ بِسَائِرِ نِعَمِكَ، فَمَتَى كَانَ
يَسْتَحِقُّ شَيْئاً مِنْ ثَوَابِكَ لَا! مَتَى!
سپس
در برابر رزقی که از سفره نعمت تو خورده تا به سبب آن بر طاعتت نیرو گیرد
با او معامله پایاپای نکردی، و از او بازپرسی دقیق درباره ابزاری که آنها
را سبب رسیدن به مغفرتت قرار داده ننمودی، و اگر با مطیع چنین رفتار
مینمودی تمام حاصل دسترنج و سعی و زحمت او در مقابل کوچکترین نعمتها و
عطاهایت از دست میرفت، و در پیشگاه مقدّست به خاطر سایر نعمتهایت در گرو
میماند، پس چه زمانی شایستگی چیزی از ثواب تو را میداشت، نه، هیچ گاه!!
هَذَا-
يَا إِلَهِي- حَالُ مَنْ أَطَاعَكَ، وَ سَبِيلُ مَنْ تَعَبَّدَ لَكَ،
فَأَمَّا الْعَاصِي أَمْرَكَ وَ الْمُوَاقِعُ نَهْيَكَ فَلَمْ تُعَاجِلْهُ
بِنَقِمَتِكَ لِكَيْ يَسْتَبْدِلَ بِحَالِهِ فِي مَعْصِيَتِكَ حَالَ
الْإِنَابَةِ إِلَى طَاعَتِكَ، وَ لَقَدْ كَانَ يَسْتَحِقُّ فِي أَوَّلِ
مَا هَمَّ بِعِصْيَانِكَ كُلَّ مَا أَعْدَدْتَ لِجَمِيعِ خَلْقِكَ مِنْ
عُقُوبَتِكَ.
این
است خدای من، حالِ آن کسی که تو را فرمان برده، و سرنوشت کسی که به عبادت
تو اقدام نموده، و اما آن که از تو نافرمانی کرده و نهی تو را مرتکب شده پس
عجله - در انتقام از او نکردی، تا مگر به جای حال معصیت تو حال برگشت به
طاعت تو گزیند، در صورتی که او در اولین باری که بر عصیان تو همّت نموده
مستحق تمام عقوبتهایی که برای جمیع بندگانت مهیا نمودهای گشته،
فَجَمِيعُ
مَا أَخَّرْتَ عَنْهُ مِنَ الْعَذَابِ وَ أَبْطَأْتَ بِهِ عَلَيْهِ مِنْ
سَطَوَاتِ النَّقِمَةِ وَ الْعِقَابِ تَرْكٌ مِنْ حَقِّكَ، وَ رِضًى
بِدُونِ وَاجِبِكَ
پس
هر عذابی که از او به تأخیر انداختهای، و هر سطوت انتقام و عقابی که از
او باز پس داشتهای حق قطعی توست که وامی گذاری، و به کمتر از آنچه استحقاق
توست رضا دادهای.
فَمَنْ
أَكْرَمُ يَا إِلَهِي مِنْكَ، وَ مَنْ أَشْقَى مِمَّنْ هَلَكَ عَلَيْكَ
لَا! مَنْ فَتَبَارَكْتَ أَنْ تُوصَفَ إِلَّا بِالْإِحْسَانِ، وَ كَرُمْتَ
أَنْ يُخَافَ مِنْكَ إِلَّا الْعَدْلُ، لَا يُخْشَى جَوْرُكَ عَلَى مَنْ
عَصَاكَ، وَ لَا يُخَافُ إِغْفَالُكَ ثَوَابَ مَنْ أَرْضَاكَ، فَصَلِّ
عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِي أَمَلِي، وَ زِدْنِي مِنْ هُدَاكَ
مَا أَصِلُ بِهِ إِلَى التَّوْفِيقِ فِي عَمَلِي، إِنَّكَ مَنَّانٌ
كَرِيمٌ.
پس ای
خدای من! کریمتر از تو کیست؟ و بدبختتر از کسی که به سبب مخالفت با تو
هلاک شده، چه کسی است؟ نه، هیچ کس! پس تو والاتر از آنی که جز به احسان وصف
شوی، و منزّه از آنی که جز از جهت عدل از تو بترسند، بیم جور و جفا به
معصیت کار از تو نمیرود، و ترس واگذاشتن پاداش کسی که تورا به عبادت خشنود
ساخته در کار نیست، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آرزوی مرا برآور، و
هدایتت را آن گونه بر من افزایش ده که به سبب آن توفیق در کار خویش یابم،
زیرا که تو بخشنده کریمی.
منبع:باشگاه خبرنگاران