عقیق: مقوقس پادشاه مصر در سال هفتم قمري به همراه پاسخ نامه پيامبر (ص)، كنيزي به نام «ماريه» را براي آن حضرت ارسال كرد. اين كنيز كه به همسري پيامبراكرم (ص) افتخار يافت، در سال هشتم قمري، فرزندي پسر براي آن حضرت به ارمغان آورد.پيامبر (ص) نام مولود خويش را ابراهيم گذاشت و وي را بسيار دوست ميداشت. اما اين كودك خردسال و محبوب پيامبر (ص)، عمر چنداني نكرد و در كمتر از دو سالگي وفات يافت.وي به مدت يك سال و ده ماه و هشت روز و به روايتي ديگر، يكسال و شش ماه و چند روز زندگي كرد و سپس بيمار شد و در همان بيماري، در ۱۸ رجب سال دهم قمري بدرود حيات گفت. پيامبر (ص) در مرگ وي، بسيار اندوهگين شد. از امام جعفرصادق (ع) روايت شد: هنگامي كه ابراهيم رحلت كرد، اشك از ديدگان پيامبر (ص) جاري شد و در آن حال فرمود: ديده ميگريد و دل اندوهناك است، ولي چيزي كه باعث خشم پروردگار گردد، نميگوييم. سپس به فرزندش ابراهيم فرمود: اي ابراهيم! در مرگ تو ما اندوهگين هستيم. برخي از صحابه پيامبر (ص) كه شاهد حالت اندوه و گريه رسول خدا (ص) بودند، تعجب كرده و زبان به اعتراض گشودند و به آن حضرت عرض كردند: شما ما را از گريه بر مردگان نهي مينموديد، اكنون چگونه در سوگ فرزند خود اشك ميريزيد؟ پيامبراكرم (ص) در پاسخ آنان فرمود: من هرگز نگفته ام كه در مرگ عزيزان خود گريه نكنيد، زيرا اين احساسات نشانه دلسوزي و مهرباني و ترحم است و شخصي كه دلش بر حال ديگران نسوزد، مورد رحمت الهي قرار نميگيرد. من گفته ام كه در مرگ عزيزان، شيون نكنيد و سخنان كفرآميز و يا سخناني كه بوي اعتراض ميدهد نگوييد و از شدت اندوه، لباسهاي خود را پاره ننماييد. اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (ع) به دستور رسول اكرم (ص)، بدن ابراهيم را غسل داد و كفن كرد. آن گاه گروهي از اصحاب پيامبر (ص)، جنازه ابراهيم را تشييع كرده و در قبرستان بقيع به خاك سپردند. مبارزه با خرافات در جريان وفات ابراهيم پسر پيامبر(ص)
در تواريخ آمده است: در آن روز كه ابراهيم از دنيا رفتخورشيد گرفت و مردم مدينه گفتند: خورشيد به خاطر مرگ ابراهيم گرفته است! رسول خدا (ص) براى رفع اين اشتباه و مبارزه با اين موهومات و خرافات به منبر رفت و مردم را مخاطب ساخته فرمود: «ايها الناس ان الشمس و القمر آيتان من آيات الله يجريان بامره، مطيعان له، لا ينكسف لموت احد و لا لحياته، فاذا انكسفا او احدهما صلوا» «اى مردم همانا خورشيد و ماه دو نشانه از نشانههاى قدرت حق تعالى هستند كه تحت اراده و فرمان او هستند و براى مرگ و حيات كسى نمىگيرند و هر زمان ديديد آن دو يا يكى از آنها گرفت نماز بگزاريد.» و بدين ترتيب اين موهوم و خرافه را از ذهن آنها بيرون برد - با اينكه در ظاهر اين سخن به نفع آن حضرت بود - و اگر يك مرد سياسى به معناى روز و دنيا طلبى بود مىتوانست از اين انديشه موهوم به نفع خود بهرهبردارى كند و آيندگان نيز هر گونه مىخواهند قضاوت كنند!