مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:مشیّت که همان ولایت باشد برای ما مقدرات را بریده است.او اساساً آنچه را که میخواست انجام داد. بیاختیار من و شما هم انجام داد، اما خوب کاری هم کرد.اگر هم جایی در دیدن اشتباه کردی کَترهای بگو: کرد، خوب کاری هم کرد.
عقیق:مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مشیّت که همان ولایت باشد برای ما
مقدرات را بریده است. او اساساً آنچه را که میخواست انجام داد. بیاختیار
من و شما هم انجام داد، اما خوب کاری هم کرد. اگر هم جایی در دیدن اشتباه
کردی کَترهای بگو: کرد، خوب کاری هم کرد. هر کاری که کرد، خوب کرد. چون او
این کارها را جلوتر کرده است. یعنی اگر الان هم دستش درکار است و در جایی
دارد این کار را انجام میدهد که من نمیدانم، این هم خود نوعی جلوتر است،
آیا چنین نیست؟ اگر هم الان دارد برای فردای من میبُرد، از آنجا که من
نمیدانم چه چیز میبُرد، باید بگویم که این کار را هم جلوتر کرده است.
باید بگویم: کرد آنچه را که کرد و خوب کاری هم کرد. همه افعال و کردار و
سرگذشتی را که برای خلقت در این عالم پیش آمد میکند، زندگی و نان و آب و
غنا و مرض و صحّتش، مشیت الهی برای آنها بریده است. آن چیزی را که زیباست
مخصوصاً خود، بریده است. آن چیزی را هم که زشت به نظر میرسد برای دفع چیزی
آ،ریده است. نقص و اشتباهی، در من بوده است، آن را میآفریند تا آن نقص را
از میان ببرد. همهاش زیبایی میشود. حال این علمیاش است. امیدوارم
عملیاش را خودت پیدا کنی. شب، نیمه شب با اخلاق خوب به پدر و مادرت نگاه
کن، خواهی دید، پدر خوبی داشتهای. مادر خوب، اولاد خوب و ... داشتهای. به
واسطه آنها از خدا رضا میشود. گفت خدا را قبول داشتم، حال اینهایی را هم
که فرستاده است دیدم زیبایند، لذا از او رضا شدم. خدای مهربان،
سریعالرضاست. نعمتش را نگاه کرد و با مُنعِم دوست شد. گفت منعم را
میخواستم اما دوست او نبودم. وقتی که اینها را دیدم بیچاره شدم. حال
نمیدانم چه کار کنم. وقتی که نعمتهایش، از خانه و اولاد و رفیق و... ظهور
کرد، میدانم که خواهی دوید و از دوستانت خواهی پرسید که چه کار کنم؟
چگونه آنها را تلافی کنم؟ حتما چنین خواهی شد. از من میپرسی. خواهم گفت من
هم مثل تو، نمیدانم چه کنم. «چه کار کنم» خودشف خیلی عبادت است. همه همین
را خواهند گفت. یعنی مقابل الطاف تو چه کار کنم؟ انسان غرق فیض هم
میشود، همیشه که غرق در غم و گرفتاری و بدبختی نیست. در راه، خوشبختی هم
هست. گفت: اگر همهاش خوشبختی نباشد، حداقل بخشی از آن خوشبختی است.
گفت: کجایش را نگاه کنم؟ گفتند چشمانت را کمی بمال و بر محمّد و آل
محمّد(ص) صلوات بفرست و درست نگاه کن. اولا تنها به قاضی نرو و اگر رفتی در
تنهائیت زیبا برو. مرتبا بگو عجب چیز خوبی. عجب خانهای، عجب زن خوبی. عجب
رفیق خوبی، عجب پیشنماز خوبی، عجب جمال خوبی، عجب بدن خوبی... اینها را چه
کسی به من داده است؟ خدا و ائمه(ع) دادهاند. میگویند اینها را جلوتر و
بیاختیار برایمان بریده است. گفت خوب شد که با ما مشورت نکرد والا ما عقل
صحیح نداشتیم و کارها را خراب میکردیم. خدایا تو را شکر که بیمیل ما کار
کردی. شکر هم میکند که هیچ ما را خبر نکردی و هرچه خواستی کردی.
پی نوشت:
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 175 مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی