ثبات دنیا در گذرا بودن و استقرارش، در پویندگی، سکونتش در حرکت، تکاپو و قانونش، دادن نعمت و سلب نعمت و سرانجامش معاد است کمااینکه در خطبه ۲۰۳ نهجالبلاغه آمده است: «و استقرار دنیا جز بر نعمت و گرفتاری و پاداش در معاد، یا آنچه خواست اوست و بر تو ناپیداست، نخواهد بود».
عقیق:زندگی و مرگ، خوشی و بلا، سلامتی و بیماری، غم و شادی، همه و همه، اجزایی
هستند که جهان هستی را پدید آورهاند؛ بهطوریکه میتوان گفت که جهان،
مجموعه اضداد است، زیرا موت و حیات، خلق وزوال، فنا و اعاده، بلا و عافیت،
شادی و غم، جشن و ماتم، تندرستی و بیماری، پیروزی و شکست، امید و نومیدی،
اطمینان و اضطراب، آرامش و دلهره، همه را در خود جمع کرده است.تمامی این
تحولات از آن خداست و سرچشمه همه تحولات اوست. در خطبه ۲۰۳ نهجالبلاغه
آمده است: «و استقرار دنیا جز بر نعمت و گرفتاری و پاداش در معاد، یا آنچه
خواست اوست و بر تو ناپیداست، نخواهد بود». آموزهی عبرتآمیز
امیرمؤمنان علی(ع) این است که دنیا برجای نمیماند. دنیا دار مجاز است، نه
دار قرار؛ خانهی مستعار است، نه خانه مستدام؛ از اینجا باید بهعنوان
گذرگاه استفاده کرد، نه قرارگاه، قرارگاه اینجا هم گذرگاه است.اینجا
خانهی امنش هم ناامن است، اینجا کاخ مستحکمش هم متزلزل است؛ تا فرصت هست
باید بهرهبرداری کرد. آری، ثبات دنیا در گذرا بودن و استقرارش، در
پویندگی، سکونتش در حرکت، تکاپو و قانونش، دادن نعمت و سلب نعمت و سرانجامش
معاد است و کیفر و پاداش و چیزهایی که در علم بیکران حق گذشته و ما با این
مغز کوچک و فکر محدود خود از آن بیخبریم، همه به دست اوست.از اینرو
امام علی(ع) فرمود: «ثبات این نظام، در نعمت و نقمت، ابتلا و امتحان و
سرانجام پاداش و کیفری است که در معاد داده میشود».در این فراز حضرت به سه
اصل اساسی در عالم هستی اشاره میکند: یکی اصل ظهور نعمتها، دیگری اصل
آزمون و ابتلا و سوم اصل جزا و پاداش اخروی، اینها چیزهایی است که ما کم و
بیش میدانیم، ولی مبنای ثبات دنیا تنها در این سه مورد نیست، بلکه قواعد
دیگری هم در هستی وجود دارد که ما نمیدانیم، جهل ما به اندازهی یک
اقیانوس و علم ما به اندازهی چند سنگریزه است که از ساحل آن برداریم و به
شمارش آن پردازیم.جملهی «او ما شاء مما لا تعلم» اشاره به مجهولات و
نادانستههای بیکران ماست شگفت این است که گروه تناسخیه این جمله را دلیل
بر تناسخ گرفتهاند و به همین جمله استناد کرده و گفتهاند: «اشاره است به
ناملایماتی که نفس آدمی به هنگام تعلق به بدنها و اجسام مختلف، گرفتار آن
میشود». این برداشت، تفسیر به رای است؛ آن هم بهگونهای مضحک و مسخره،
اگر کلام مولا را اینگونه تفسیر کنیم، باید بگوییم که آیهی کریمهی ۲۵۵
بقره « وَلاَ یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء » نیز
دلیل بر تناسخ است، چراکه میگوید: «مردم به چیزی از علم خدا احاطه
نمییابند، مگر آنچه چه او بخواهد». امام علی(ع) در این جمله میخواهد
مطلبی را یادآور شود که در عالم هستی چیزهایی وجود دارد که برما پیدا نیست،
ولی خدا آنرا خواسته است. انسان جستوجوگر و حقیقتطلب، حتماً در عالم
تکوین و در سیر و سلوک فکری خود به مجهولات فراوانی برمیخورد که از پاسخ
دادن به آنها عاجز میماند، در این حالت دو موضع میتواند بگیرد: یکی این
که بگوید: ابزار شناخت من محدود است و با این محدودیتها نمیتوانیم همه
دانستنیهای هستی را در خود جمع کنیم.دیگر آنکه مغرورانه به انکار دست
یازد و جوابهایی از سر نادانی و جهالت و غرور بدهد.اینان با توجیهات
بیاساس میکوشند تا جهل خود را بهجای علم، معرفی کند.چنین کسانی توجه
ندارند که گاهی انسان در حرکت فکری و اندیشهی فلسفی خود، به چراغ قرمز
میرسد و چارهای جز توقف و درجا زدن ندارد. هستی، رازها و معماهای
ناگشوده دارد، اگر پس از تلاشها نتوانستیم به پاسخ قانعکنندهای برسیم،
تکلیف چیست؟ پاسخ امام علی(ع) این است که: هرکجا درک نکردی و به راز آن پی
نبردی، و از عهدهی پاسخ سؤال برنیامدی، به جهل خود اعتراف کن و آنرا بر
جهالت خویش حمل کن، چراکه اعتراف به جهل، نوعی از علم است. بیچاره آن کس که
از جهل خود بیخبر است و به جهل خود اعتراف نمیکند؛ این جهل، جهل مرکب
است.به کسی که گرفتار چنین جهلی است، امیدی نیست، ولی به کسیکه دچار جهل
بسیط است و میداند که نمیداند و به جهل خود معترف است، امیدواری بسیار
است.مربیان بصیر و خبیر باید متربیان را اینگونه تربیت کنند. دلیل بر
اعتراف به جهل و تسلیم شدن در برابر آن، این است که: تو از آغاز؛ جاهل و
نادان آفریده شدهای، آنگاه عالم شدهای.معلوم نیست که همهی جهالتهای تو
برطرف شده باشد. خدای متعال در آیه ۷۸ سوره نحل فرموده است: «وَاللّهُ
أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیئًا وَجَعَلَ
لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ و
خدا شما را از شكم مادرانتان در حالىكه چیزى نمیدانستید بیرون آورد و
براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد كه سپاسگزارى كنید». قرآن
وعده نداده که همه جهالتها برطرف میشود، بلکه دعوت کرده که ابزارهای
دانش را سپاسگزارانه بهکار اندازیم.در عین حال، نباید از مبارزه با جهل و
افزودن معلومات تا حد امکان مأیوس باشیم؛ از اینرو امام علی(ع) فرمود:
«چه بسیار است جهالتها و چه بیشمار است حیرتها و چه تاریک است جلوی
چشمها! ولی با تابش نور معرفت، پردهی جهالت دریده میشود و با درخشش فروغ
دانش، دیوار حیرت فرو میریزد و با طلوع خورشید حقیقت، پیش چشم انسان روشن
میشود و دلها آرام میگیرد و کشتی روح در ساحل اطمینان لنگر میاندازد». چنگ زدن به ریسمان خدا انسان
در این هستی و در مواجهه با انواع و اقسام مشکلات و نادانیها، ریسمانی
میخواهد تا به آن چنگ بزند و خود را به ساحل نجات برساند.بیتردید، ریسمان
خدا، محکمترین است و انسان میتواند در همراه شدن با او بر نفس خود،
پادشاهی و سلطنت کند. خداییکه رزق و روزی ما به دست اوست و اندام ما را
موزون و معتدل آفریده است.با همین اندام زیبا و موزون، میتوان خلاقیتهای
فراوانی را رقم زد، بهشرطی اینکه خودمان را باور کنیم و به خدا اعتماد و
توکل کنیم و به ریسمان الهی چنگ بزنیم. تعبد، عشق و شفقت در
جهان، چیزی جز خدا، ارزش عبادت و پرستش ندارد، همچنین قلب آدمی به
اندازهای وسیع و پُرظرفیت است که هیچکس جز خدا، ارزش رغبت یافتن به او و
دل در گرو او نهادن ندارد. همینجا باید گفت که «تعبد» یعنی تسلیم محض
شدن در برابر حضرت پروردگار و گردن نهادن بر تمامی امر و نهیهای او، بار
معنایی واژه «تعبد»، بسی بیشتر از «عبادت» است.انسان از طریق آگاهی و
عبادت، به تعبد میرسد؛ یعنی به مقام تسلیم محض، همچون مردهای در دستان
مردهشور از خود هیچ حرکت و تلاشی ندارد، بلکه حرکتهایش برای رضای خداست. باید
توجه داشت که رغبت بهسوی خدا در عبادت است، باید عبادت بهطور کامل از
شوق و انگیزه به خدا لبریز شود هیچگونه میل به دیگری در آن رسوخ نکند، این
شوق و رغبت بهسوی خدا، پایانی جز کامیابی و موفقیت ندارد. در این فراز
از نامه امام علی(ع) میخوانیم که باید شفقت تو، از او باشد کمااینکه شفقت
آن حالت بیم و امید را گویند؛ یعنی بیم و امید تو، برای او و در راه باشد
نه خود را نجات یافته بداند و نه از خدای خویش ناامید باشد، ارزش وجودی
انسان به اندازهای است که فقط بهترین، کاملترین و محبوبترین چیزها که
همان خداست که در قلب او جای بگیرد، به او عشق بورزد و بیم و امیدش به او
باشد.ای جوان بدان، راه اعتصام و پناه جستن به پروردگار، تعبد، عشق و شفقت
است.