عقیق: چند رباعی به مناسبت سالروز وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)ماییم گدای حضرت معصومهمحتاج عطای حضرت معصومههمراه رضا ز دیده خون می باریمدر روز عزای حضرت معصومهآمد ز مدینه تا که در قم باشددر مملکت امام هشتم باشدشاید که خدا نخواست تا مرقد اومانند مزار فاطمه گم باشددر سر هوس دیدن دلبر داردبر سینه ی خود داغ برادر داردافسوس که تا دیار ساوه آمددیگر نتوانست قدم برداردزخمی به جگر داشت و در تب می سوختاز داغ برادرش مرتب می سوختهر جا که سر دردِ دلش وا می شدمی گفت : " امان از دل زینب " می سوختبا ناله دو چشمان ترش را وا کردتا سِیر کند دور و برش را ، وا کردنومید ز دیدن برادر بود وبا ذکر رضا بال و پرش را وا کردصد آه اگر بر جگرش افتادههر چند جدا ز دلبرش افتادهکِی بر بدن برادرش رقصیدند ؟کی دست کسی به معجرش افتادهاو خواهر یک امام بود و زینب... !او شاهد احترام بود و زینب... !ظلم بسیار اگر چه دید ، اما کِی -در مجلسی از حرام بود ؟ و زینب... !محمود مربوبی