30 ارديبهشت 1401 19 شوال 1443 - 12 : 02
کد خبر : ۸۲۷۴۴
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۳
در گفت‌و‌گو با خانواده شهید نوریک باباخانیانس مطرح شد
برادر شهید نوریک باباخانیانس می‌گوید: یک زمان که نوریک به مرخصی‌آمد گفت که جبهه احتیاج مبرمی به سیمان دارد. با پول خود ۲۰ گونی سیمان خریدیم و به نام شورای خلیفه‌گری ارامنه به جبهه فرستادیم.
عقیق:همزمان با آغاز سال نو میلادی جمعی از مدیران باشگاه خبرنگاران تسنیم به دیدار خانواده شهید نوریک باباخانیانس رفتند, همان شهدایی که به ظاهر از اقلیت‌های مذهبی در کشور به شمار می‌آیند اما با حضور خود در جبهه های نبرد حق علیه باطل ثابت کردند که دفاع از میهن مسلمان وغیر مسلمان نمی‌شناسد و این شهدا جان خود را کف دست گذاشتند و برای دفاع از کشور خود به مقابله با دشمن تا دندان مسلح رفتند و به شهادت رسیدند.

شهید نوریک باباخانیانس متولد دهم اردیبهشت سال42 و از شهدای ارمنی بود که سیزدهم خرداد سال67 در منطقه شرهانی به شهادت رسید.ژوریک برادر بزرگتر شهید نوریک باباخانیانس است که از او می‌خواهیم تا از خاطرات خود با برادر شهید را بازگو کند اما او معتقد است که روزگار زندگی ما با نوریک خاطره نیست بلکه بخشی از قلب ماست، همان‌جایی که او به دنیا آمده و روزگار ما با او شاید برای اطرافیان خاطره باشد ولی برای مادر و نزدیکان, گوشه‌ای از قلب است. او با اینکه برایش کمی سخت است تا بخواهد بخشی از آنچه در قلب و خاطر او هست را بازگو کند اما لب به سخن می‌گشاید و می‌گوید: زمانی که نوریک شهید شد 25 سال سن داشت. او در سن 23 سالگی به خدمت سربازی رفت، دلیلش هم این بود که دید همۀ دوستانش رفتند و گفت نمی‌توانم بلاتکلیف بمانم، جنگ هم که شروع شده و به هرحال وظیفۀ اجتماعی است و باید رفت و مدت 23 ماه خدمت کرد.

زمانی که به خدمت رفت به عنوان نماینده لشکر 77 خراسان در تهران وظیفه تامین مایحتاج همرزم‌هایش در جبهه را بر عهده داشت و چون با تعمیرات خودرو آشنا بود, پس از مدتی در اکیپ مهندسی لشکر مشغول به خدمت شد.بیست و سومین ماه خدمتش بود که برای انتقال یکی از وسایل ترابری سنگین در منطقه عین خوش شرهانی به همراه 6 نفر از همرزمانش که آنها مسلمان بودند به خط مقدم می‌رود و در همین حین خودرو آنها هدف خمپاره قرار می‌گیرد و همه آنها شهید می‌شوند.

هدیه صد ریالی با امضای امام خمینی(ره) به نوریک

در طول خدمتش به خاطر اینکه بسیار مسئولیت پذیر بود و خوب کار می‌کرد بارها از سوی فرمانده اش مورد تشویق قرار گرفته بود، خاطرم است یکبار تازه از مرخصی برگشته بود، بعد از چند روز بلافاصله به منطقه بازگشت. پس از اینکه بعد از چند وقت دوباره به مرخصی آمد من به نوریک گفتم چه اتفاقی افتاده؟ گفت «در منطقه وسیله‌ای خراب شده بود و خیلی از افراد آمدند نتوانستند آن را راه‌اندازی کنند، به من گفتند برو، من رفتم آنجا به طور اتفاقی دیدم پمپش خراب است و سوزن آن را اشتباهی گذاشتند و فنرش را باز کردم و عوض کردم راه افتاد.»به همین خاطر و به عنوان تشکر، یک اسکناس صد ریالی به امضای حضرت امام خمینی(ره) و 45 روز مرخصی تشویقی به نوریک دادند.

ژوریک در خصوص خصوصیات بردارش می‌گوید: ساکت بود و خیلی اجتماعی و وظیفه‌شناس بود. خاطرات من با برادرم زیاد است ولی من نامش را خاطره نمی‌گذارم، من می‌گویم بخشی از قلب ماست. همۀ آن خصوصیاتی که باقی شهدا داشتند، شاید بشود اینطور توصیف کرد، هر کسی می‌گوید باید از میهن دفاع کرد و در زمان هجوم باید از تمامیت ارضی کشور دفاع کرد  ولی همه نیستند که می‌توانند همه چیز زندگی‌شان را در این راه بدهند و باید از خود گذشتگی در خود آدم باشد. همه آن کسانی که در منطقه برای دفاع از کشور رفته بودند می‌دانستند که ممکن است شهید شوند. من هم الان اگر اتقافی بیفتد می‌روم و از میهنم دفاع می‌کنم و همه زندگی‌ام را هم می‌گذارم.

با پول خودمان 20 گونی سیمان خریدیم و به جبهه هدیه کردیم

مادر شهید باباخانیانس بیمار است و به خوبی نمی‌تواند صحبت کند اما در این مدت صحبت های ما را می‌شنود و خاطرات فرزندش که به بخشی از وجودش تبدیل شده را به یاد می‌آورد. برادر ادامه می دهد: هر موقع به مرخصی می‌آمد, حتماً به شورای خلیفه‌گری سر می‌زد تا  اگر آنجا کاری است انجام دهد و  یا پیغامی که برای جبهه است را ببرد. یادم است خلیفه‌گری ارامنه دو آمبولانس به جبهه هدیه داده بود و داداش این آمبولانس ها را با یکی از دوستانش به جبهه بردند و لشکر 77 هم به همین خاطر نوریک را تشویق کرد. یک زمانی آمد گفت «در منطقه احتیاج مبرمی به سیمان دارند». رفتیم با پول خودمان 20 گونی سیمان خریدیم, برای اینکه به نام خودمان نباشد رفتیم خلیفه‌گری و گفتیم شما این را اهدا کنید.برادر در خصوص مخالفت مادر با  رفتن پسرش می‌گوید: مادر اصلا با رفتن نوریک مخالفت نداشتند .من به نوریک می‌گفتم حالا چه اصراری داری با اینکه 23 سال سن داری بروی؟ اما می‌گفت «چرا الان نروم؟!» تصمیم خودش را گرفته بود و کسی نمی‌توانست مخالف تصمیم او باشد.

مادر که به سختی صحبت می‌کند, می‌گوید: خیلی اخلاقش خوب بود. وقتی نوریک شهید شد می‌آیند که به ما خبر بدهند خانه را پیدا نمی‌کنند و از همسایه می‌پرسند، بعد همسایه‌ها فهمیدند به من نگفتند، بعد یک روز پسر بزرگترم روزی که بمباران شده بود در کوچه یک نفر به او می‌گوید نوریک حالش خوب نیست او را بردند بیمارستان و بعد به ما گفتند که پسرم شهید شده است.

شهادت هنر ارامنه است/در ایران هیچ تفاوتی بین شهدای مسیحی و شهدای مسلمان وجود ندارد

ژوریک معقد است که شهادت هنر ارامنه است چون ارامنه از بدو بودنشان در شهادت بودند و می‌گوید: هر وقت که نیاز باشد دفاع شود مسیحی ها حضور خواهند داشت و در ایران هیچ تفاوتی بین شهدای مسیحی و شهدای مسلمان قائل نیستند و هر سال در دهه فجر و هفته دفاع مقدس از خانواده شهدای مسیحی برای شرکت در مراسم های مختلف تجلیل می‌شود و در خیلی از مسائل بیشتر از مسلمانان آزادی داریم که برگزاری المپیک ارامنه در ایران یکی از این هاست. برادر شهید در انتهای دیدار می‌گوید: امیدوارم سال 2017 سالی خالی از خشونت باشد و هیچ جنگی در دنیا نباشد و در همه دنیا صلح و آرامش باشد.

منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: