استاد سازگار: شعری برای حضرت زهرا(س) سروده بودم که کسی از آن خبر نداشت. یکی از شاگردان حاج رجبعلی خیاط به من نامهای داد که هنوز برگه آن را دارم. شیخ در خواب به ایشان گفته بود «به سازگار بگویید با این شعری که گفتی در عالم برزخ هم قیامت به پا کردی».
عقیق:حاج غلامرضا
سازگار، شاعر و مداح اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است که سالیان سال را در این
کسوت مشغول به فعالیت بوده و آثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشته است.
در همینباره با وی گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه از نظرتان
میگذرد؛
ـ استاد چه شد که به سراغ شعرسرایی برای حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) روی آوردید؟
این وادی، لطفی است که خداوند به من کرده. من نهتنها برای حضرت
عبدالعظیم(ع) زیاد شعر گفتهام، بلکه برای اکثر امامزادهها و ائمه
اطهار(ع) نیز شعر سرودهام، ولی برای دو نفر اشعار زیادی گفتهام؛ از بین
معصومین(ع) برای حضرت زهرا(س) و از بین امامزادهها برای عبدالعظیم
الحسنی(ع). یکی از علل این موضوع آن است که میفهمیدم چه بزرگواری در دامن
ری قرار گرفته و چه آفتاب عالمتابی در این منطقه جای دارد که یکی از
دلایلش تطابق زیارت ایشان با زیارت حضرت سید الشهدا(ع) است؛ این موضوع
برپایه فرمایش امام معصوم(ع) است که عدهای به امام هادی(ع) عرض کردند ما
به کربلا رفته و قبر امام حسین(ع) را زیارت کردیم و اهل ری هستیم. حضرت(ع)
به آنها فرمودند که اگر در ری هم به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) میرفتید،
همان ثواب زیارت امام حسین(ع) را به شما میدادند.
این موضوع یکی از دلایلی بود که به این سمت و سو گرایش پیدا کردم. دلیل
دیگر هم این بود که در اکثر سنوات برای شعرخوانی و مداحی در حرم حضرت
عبدالعظیم(ع) دعوت میشدم و این موضوع باری بر گردنم میگذاشت که باید یک
شعر جدید بسرایم. مثلا امسال شعری را سرودهام و سال آینده شعر جدیدتری
باید بسرایم. همچنین برای حضرت معصومه(س) اشعار زیادی دارم که شاید این
تعداد یک کتاب جیبی شود، چون زیاد به حرم حضرت دعوت میشدم؛ خداوند متعال
هم سِمت شاعری و هم مداحی به من عطا کرده بود و این توفیق را داشتم که
اشعار بسیاری درباره آن حضرت بسرایم. وقتی من را دعوت میکردند میدانستم
از من توقع دارند که اشعاری نو بازخوانی کنم و بر این اساس اشعار تازهای
میسرودم. به همین علت، این توفیق را نیز درباره حضرت عبدالعظیم(ع) داشتم و
اشعار زیادی درباره ایشان دارم.
ـ به بسیاری از کسانی که در حوزه اهل بیت(ع) و
منسوبین آن حضرات کار میکنند، خیلی وقتها عنایات ویژهای میشود. آیا
تاکنون برای شما این اتفاق افتاده است که مثلا هدیهای دریافت کرده باشید،
کرمی در حق شما کرده باشند یا خواب حضرات را دیده باشید؟
البته نمیتوانم به شما بگویم، ولی همه اشعاری که میسراییم عنایت است.
شعری برای حضرت زهرا(س) سروده بودم که کسی از آن خبر نداشت. یکی از شاگردان
حاج رجبعلی خیاط به من نامهای داد که هنوز برگه آن را دارم. شیخ در خواب
به ایشان گفته بود «به سازگار بگویید با این شعری که گفتی در عالم برزخ هم
قیامت به پا کردی». این خواب طی دو، سه سال پیش دیده شده بود. شعر این است؛
«تو کیستی، تمام بهشت پیمبری
نه از بهشت هم به مشامش نکوتری
گفتم تو مادر حسنینی، ولی درست دیدم
همه پیامبران را تو مادری
گفتم شبی مقایسهات با علی کنم
دیدم علی سر است وتو از تو علی سری»
این قصیدهای بود که خوابنما شده بود آن فرد و الحمدالله به آن عنایت شده است.
ـ شاعران بسیاری از نوقلمان تا کسانی که
پیشکسوت هستند در حوزههای دیگر شعر سرودهاند، ولی درباره حضرت عبدالعظیم
چندان کار نشده است. در حوزه ائمه معصومین(ع) خیلی شعر داشتهایم، ولی با
توجه به آن شخصیت والایی که حضرت عبدالعظیم دارد، در این حوزه آن گونه که
باید، اشعار زیادی نداشتهایم. بعد از شما نیز محمدعلی مجاهدی خیلی در این
حوزه فعالیت کرده است، ولی شاعران دیگر دچار نوعی رخوت و رکود در این حوزه
هستند. علت آن را در چه چیزی میبینید؟
علت آن این است که بعضی از شعرا توانایی ندارند؛ بعضی از آنها مشغول
شعرسرایی درباره امیرالمومنین و امام حسین(ع) هستند، چون بیشتر شعرها برای
این دو بزرگوار و حضرت زهرا(س) گفته میشود؛ خداوند قدرت طبعی به من داده
است که وقتی اراده میکردم شعر بسرایم و قصیدهای بگویم، قافیه، وزن و
دیگر مضامین جلوی چشمم رژه میرفتند. برای همین من خیلی راحت شعر میسرودم.
البته الان مقداری پیر شدهام و قدرت طبعم کاهش پیدا کرده است و دیگر
نمیتوانم مانند گذشته شعر بگویم. پیش از این قصیدهای ۱۱۰ بیتی برای
امیرالمومنین(ع) ساختم که به عدد نام آن امام همام است. البته بیان فضائل
امیرالمومنین(ع) نیازمند سرودن هزاران قصیده است. اشعار سروده شده برای
امیرالمومنین(ع) بسیار دارم.
البته اشعار سروده شده درباره حضرت عبدالعظیم در مقابل اشعار
امیرالمومنین(ع) خیلی کم است؛ بیشتر شعرهایی که من ساختم برای حضرت زهرا(س)
است و بعد از آن، سرودههای مربوط به حضرت امیرالمومنین(ع) است و بعد از
آن، اشعارم مربوط به کربلا و امام حسین(ع) و سپس حضرت عبدالعظیم قرار
میگیرند.
ـ به نظر شما، طبق روایت امام هادی(ع) آیا حضرت عبدالعظیم و امام حسین(ع) از نظر زیارتی هم طراز هستند؟
نه، برای مثال در مسجد جمکران اگر دو رکعت نماز خواندید، مثل این است که در
کعبه دو رکعت نماز خواندهاید. این به آن معنی نیست که میخواهد بگوید،
مسجد جمکران مثل کعبه بوده یا مطابق کعبه است. میخواهد فضیلت کعبه و نمازی
که در آنجا میخوانید را بیان کند که این فریضه در آن مکان، فضیلت نماز در
محل کعبه را دارد. از اینرو هیچ وقت نمیتوان منزلت زیارت حضرت عبدالعظیم
را با جایگاه و شأنیت زیارت امام حسین(ع) مقایسه کرد.
امام هادی(ع) فرمودهاند که «أما اِنّك لو زُرتَ قبر عبدالعظيم عندكم،
لكُنتَ كمن زار الحسين؛ اگر قبر عبدالعظيم را ـ كه در جوار شماست ـ زيارت
كنيد، مانند آن است كه قبر امام حسين(ع) را زيارت كرده باشيد.» از این نظر
گفته شده که زیارت ایشان ثواب زیارت امام حسین(ع) را دارد که ثوابش برابر
ثواب زیارت سیدالشهدا(ع) است. مثلاً روایت داریم که اگر کسی امام رضا(ع) را
در خراسان زیارت کند، مثل این است که خدا را در حج زیارت کرده؛ این به این
معنا نیست که امام رضا(ع) نعوذاً بالله خداست و یا همطراز، بلکه این
سخنان نشاندهنده فضیلتی است که خداوند به آن حضرت داده است.
ـ آیا شاعرانی که در حوزه شعر فعالیت میکنند،
جایگاه و شأن حضرت عبدالعظیم(ع) را بهدرستی نشناختهاند که در این حوزه
کمتر شعر میگویند یا اینکه غفلتی در این باره صورت گرفته است؟
دلیل آن، غفلت و ناتوانی است. طبع بعضیها روا نیست. طبع قرّا ندارند که
بتوانند مضامین نو را در شعری که میسرایند بیان کنند. از سویی غفلت هم شده
است. هیچ کس نمیتواند مقام حضرت عبدالعظیم را بشناسد، چون امام او به او
فرمودند تو ولی ما هستی.
شعر آئینی باید قد بکشد تا به قامت ممدوح برسد
ـ آیا شما در این حوزه به کسانی که زیر نظر شما شعرسرایی میکنند و آموزش میبینند، توصیه و تاکیدی داشتهاید؟
بله، همیشه این تاکید را داشتم که طبع خودشان را حرام نکنند و گوهر شعر را
به پای هر کسی نریزند. به شاعران غیرآئینی و آئینی هم این جمله را عرض کردم
که شعرهای غیرآئینی باید ممدوح را بالا ببرند تا به شعرشان قد بدهند، ولی
شعرای آئینی باید شعر را بالا ببرند تا مثلا به قامت امیرالمومنین(ع) نزدیک
شود.
زمانی درباره یار خیالی شعر میگفتم، مضامینی را سر هم میکردم که بتوانم
درباره یار خیالی خودم شعری بسازم. ولی در عین حال همین جمله خاقانی درباره
امیرالمومنین(ع) را باید بگویم که «یا علی من وقتی میخواهم شعر بگویم مثل
سربازی که جلوی ناصرالدین شاه رژه میرود قافیه و شعر جلوی من رژه میرود،
با این حال وقتی میخواهم برای تو شعر بگویم از هر موی بدنم یک عرق خجالت
میریزد؛ چرا کسی مثل من برای تو شعر بگوید». در صورتی که خاقانی با آن طبع
عظیمش اراده میکرد دو تا قصیده را با هم میگفت، یک بیت به این میگفت،
یک بیت به دیگری و هر دو قصیده را همزمان میساخت؛ شاعری عجیب بوده است.
بعضی از شعراء را داریم که جانشان را فدای اهل بیت(ع) کردهاند، مثل مرحوم
هلالی جغتایی؛ غزلسرایی که بعد از حافظ شاید در غزلسرایی حرف اول را بزند.
به او گفتند برای چهار یار شعر بگو، گفت و رسید به این جا که «چهار یار نبی
به مذهب من/ علی و فاطمه و حسن و حسین» که همان جا سر از بدنش جدا کردند؛
یعنی تا این میزان شعرا در تقیه و ترس بودند.
برای مثال زندهیاد حسین آهی که مطلبی را بدون سند نمیگفت، مطلبی را به
من گفت که ناصر خسرو از نیشابور عبور میکرد که کفشش پاره شد، کفشش را داد
بدوزند. پینهدوز متوجه صدای هیاهو شد و گفت من بروم ببینم چه خبر است. رفت
و برگشت و یک تکه گوشت به کارد چرمی که برش داده بود چسبیده بود. ناصر
خسرو از او پرسید این چه چیزی است؟ گفت اینجا یک نفر یک خط از ناصر خسرو
خواند، بر سرش ریختند و تکه تکهاش کردند، من هم یک تکه از گوشتش را برای
ثواب بریدم. حال اگر میفهمیدند این خود ناصر خسرو است، چه به سر او
میآوردند؟ این مطلب نشان میدهد که شعرا تا چه میزان در تقیه بودند.
شعرای تهران حق همسایگی را ادا کنند
امروز شیعه با جسارت و شهامت حرفش را میزند. ولی یک روزی خیلی از بزرگان
ما را به جرم تشیع کشتند؛ شهید اول، شهید ثانی و ...، ولی امروز دیگر شعرا
نباید ترسی داشته باشند. واقعاً درباره حضرت عبدالعظیم(ع) کم گذاشتهاند و
من به آنها سفارش میکنم که کاری کنند که حق این بزرگوار ادا شود؛ چرا؟
برای اینکه اولاً حق آب و گل دارد، بهویژه شعرای تهران و ری را بیشتر مورد
خطاب قرار میدهم و دیگر شعرای ایران را میگویم که بزرگوارانی حق همسایگی
به ما دارند؛ یکی امام رضا(ع)، حضرت شاهچراغ(ع) و حضرت عبدالعظیم(ع).
متاسفانه یکی از کمبودهایی که من دارم این است که برای حضرت شاهچراغ شعر کم
گفتهام، ولی برای حضرت عبدالعظیم هر وقت خواستم شعر بگویم، مثل این بود
که کمکی از غیب آمده باشد و قلم روی صفحه راه رفته و من شعر گفته باشم.
ـ از شعرای پیشکسوت، فردی بوده است که برای حضرت عبدالعظیم شعر گفته باشد؟
من ندیدهام، ولی اگر هم باشد خیلی کم گفتهاند.
ـ آیا این موضوع نیز نشاندهنده بیتوجهی و غفلت است؟
بله، همان بیتوجهی و غفلت است و چون حضرت عبدالعظیم تحتالشعاع امام علی(ع) قرار دارند، این است که یک مقداری شعرا غفلت کردهاند.
ـ کسانی که میخواهند در این حوزه شعر بگویند
با توجه به اینکه خود شما قصیدههای زیادی در این رابطه دارید باید چه
ویژگیها و تواناییهایی داشته باشند و چه اقدامی باید انجام دهند که شعر
غنی و پرمحتوا بیان کنند؟
اول این که باید توانایی داشته و از قریحه شاعری قوی برخوردار باشند؛ دوم
اینکه توسل پیدا کنند؛ سوم اینکه عاشق باشند. وقتی شاعر عاشق یک امام باشد،
مسلماً تمام وجودش دربست در اختیار او قرار میگیرد و بهتر شعر میگوید.
وقتی کسی را از صمیم قلب دوست داشته باشید و بخواهید، بهتر میتوانید برایش
شعر بگویید و مقاله بنویسید.
ـ آیا لازم است که نهادهای سیاستگذار در حوزه
شعر همچون کانون مداحان، وزارت ارشاد، حوزه هنری و ...، نهضتی در این حوزه
راه بیندازند؟
حتماً. من چند بار از مسئولان حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خواستم که شب شعری را
برای این شخصیت بزرگوار تشکیل بدهند. این شب شعرها، شعرا را به کار
میاندازد و از پنجاه شاعر دعوت میشود؛ همین موضوع سبب میشود که شاعر
اشعار تازهای برای شعرخوانی بسراید و وقتی انسان در انجمن شعر قرار گرفت،
طبعش قوی میشود. وقتی میبینم یک نفر یک قصیده خوب برای حضرت عبدالعظیم
گفته، سوژه نیز از ذهن من تراوش میکند.
ـ بیشتر اشعار شما در رابطه با حضرت عبدالعظیم قصیده است یا سبکهای دیگری را هم دارید؟
اکثراً قصیده است.
ـ تا کنون چیزی از حضرت درخواست کردهاید که به شما داده باشند؟
بله شغل قدیم من نانوائی بود، ولی میدیدم محیط بدی است. ۴۰ هفته، شبهای
جمعه به زیارت حضرت عبدالعظیم آمدم و گفتم میخواهم در عرصه مداحی وارد
شوم، من را از این کار نجات بدهید؛ البته آن موقع هم مداحی میکردم و در
مجالس میرفتم و میخواندم، ولی صرفاً مداح نبودم. این بود که همان ۴۰ شب
جمعه که تمام شد، روز شنبهاش یکی از بزرگان من را برای نهار دعوت کرد و یک
عبا جلوی من گذاشت و گفت که شما دیگر حق ندارید نانوایی بروید، آنچه که
شما میخواهید من ادا میکنم. شما برای نانوانی ساخته نشدهاید، برای مداحی
ساخته شدهاید. این بود که دو روز بعد این حاجت داده شد، با اینکه من
سالها در این شغل بودم، ولی یک آقا میآید و عنایت میکند و عبا روی دوش
من میگذارد و میگوید شما باید در مداحی بیایید.
ـ آن فرد کار و اسمش چه بود؟
آن آقا خودش گوینده کت و شلواری بود، فرد بسیار خوبی بود، خدا رحمتش کند؛
حاج احمد رحیمزادگان بود. ایشان با عنایت حضرت عبدالعظیم، بدون اینکه به
ایشان چیزی گفته شود من را از نانوائی بیرون کشید.
استاد غلامرضا سازگار در ادامه شعری در مدح حضرت عبدالعظیم(ع) خواند:
«این مقدس وادی ری یا زمین کربلاست
یا بقیع است و مزار چهار نجل مصطفی است
کاظمین است و دو خورشید امامت در برش
یا نجف یا سامرا یا تربت پاک رضاست
صحن پاکش خوشتر از سنگنا، مزارش رشک تور
قبه آن قبةالخضرای ختمالانبیاء است
این زمین باشد صدف، در او یگانه گوهری است
کافرینش با بهایش سنگ بی قدر و بهاست
نام نیکویش ابوالقاسم، لقب عبدالعظیم
نجل احمد، زاده زهرا، عزیز مجتبی است
حلقههای مرقدش حبلالمتین اهل دل
آستان با صفایش قبله اهل صفا است
گرد راه زائرش خوشتر ز عطر باغ خلد
خاک پای خادمش چشم ملک را طوتیاست
چرخ از آن بالد که میگردد به دور قدر او
ری از این نازد که در آن تربت این مقتداست
ری چه قدری داشت، قبر وی اگر در آن نبود
آری آری کی صدف را بی گوهر قدر و بهاست
هر که هستی با وضو بگذار پا در این حرم
کین حرم بیت الحرام دیگر اهل ولاست
انقراض آل عباس و دوام اهل بیت
شاهدش این بارگاه و این همه عز و اولاست
هر که شد زوار این نجر حسن در ملک ری
زائر قبر حسین ابن علی در کربلاست
زائرا این مجتبی دیگر از صلب علی است
اهل ری این زاده زهراست، مهمان شماست
خشت خشت این حرم گویند دائم این سخن
آنچه در دار فنا باقیست، وجه کبریاست
چند روزی، ملک جولانگاه باطل میشود
دور این جولان تمام و حق هماره پا بجاست
ای کریم ابن، کریم ابن، کریم
ای که تا محشر کرامت بر سر کویت گداست
هم به تخت قبهات گردد دعاها مستجاب»