«ایام الله» یعنی روزهای خدا. همه روزها روز خدا و همه مکانها از آن خداست، در عین حال گاهی زمانها و مکانهایی داریم که اختصاص به خدا دارد و برای نشان دادن شرف و جلالت آن زمان و مکان، به خداوند نسبت داده میشود.
عقیق:در دعاها و زیارتها از جمله در دعایی که در غیبت امام زمان(عج) آمده است، میخوانیم: «اللَّهُمَّ وَ أَحْیِ بِوَلِیِّکَ الْقُرْآنَ؛ خدایا! به سبب ولیات قرآن را زنده کن».
از این عبارت معلوم میشود که قرآن هم میمیرد و الا احیای قرآن معنا نداشت. باید مرده باشد تا زنده شود.
«... کان میتاً فأحییناه ...»؛ تا مرده نباشد، زنده کردن معنا ندارد.
«وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ...»؛ شما مرده بودید و خدا شما را زنده کرد.
تا مرده نباشد، احیا معنا ندارد. از این عبارت معلوم میشود که گاهی اسلام و قرآن میمیرد، باید زنده شود و حیاتش فقط به دست ولی زمان علیهالسلام است. او میتواند زنده کند. یعنی گاهی قرآن میمیرد و آثار خودش را نمیبخشد. قرآن هست ولی آثارش نیست. قرآن هست ولی نور نیست. ذکر و شفا نیست. قرآن ذکر است، سراپا یاد و هوش است؛ بیداری و شفاست.
«وَنُنَزِّل مِنْ الْقُرْآن مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَة...؛ ما قرآن زیاد داریم. در همه خانهها قرآن هست و با لحن زیبا و خوب خوانده میشود؛ اما زنده نیست. آن حیاتی که باید به جامعه ببخشد، ندارد. جامعه قرآن دارد، اما حیات قرآنی ندارد. امام معصوم(ع) باید بیاید و زنده کند.
«اللَّهُمَّ وَ أَحْیِ بِوَلِیِّکَ الْقُرْآنَ»؛
«خدایا! به سبب ولیت قرآن را زنده کن».
احیای دلها با حیات قرآنی
«أَحْیِ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَیِّتَة»؛
این دلهای مرده مسلمانان را به وسیله او زنده کن. در هر دو مورد، حیات آمده است؛ یعنی هم قرآن میمیرد و هم دلها میمیرند و هر دو نیاز به احیا دارند. همین مسلمین همه مسلمانند، نماز میخوانند، مکه میروند، اما دلها مرده است. اینها باید زنده شوند و حیاتشان به دست ولی زمان (عج) است.
امروز که روح ولایت و امامت در پیکر دین دمیده شد، دین زنده شد و به حد تمام و کمال رسید و مرضی خدا شد.
ایام الله روزهای ظهور و بروز قدرت خدا
و در جمله دیگر داریم:
«و یردکم فی أیامه»؛
«شما را در ایام خودش بازگرداند».
«ایام الله» یعنی روزهای خدا. همه روزها روز خدا و همه مکانها از آن خداست. در عین حال گاهی زمانها و مکانهایی داریم که اختصاص به خدا دارد و برای نشان دادن شرف و جلالت آن زمان و مکان، انتساب به خدا داده میشود؛ مثلاً به کعبه، بیتالله (خانه خدا) و به ماره رمضان، شهر الله (ماه خدا) گفته میشود. در دو جای قرآن مجید، کلمه ایام الله آمده است. یکی در سوره مبارکه نحل و دیگری در سوره ابراهیم:
«ما موسی را همراه آیات خود فرستادیم که قوم خودت را از ظلمتها به نور آور و آنها را متوجه و متذکر ایام الله کن...».
«ایام الله» آن روزهایی است که قدرت و سطوت خدا در آن روزها بیشتر بروز و ظهور میکند و یومالله حساب میشود. آن روزهایی که عظمت و کبریایی خدا بر بشر ظاهر میشود، بلا و عذابی نازل میشود، یوم الله حساب میشود یعنی روز ظهور قدرت خدا.
به چه روزهایی «ایام الله» اطلاق میشود؟
لذا در تفاسیر سه روز به عنوان ایام الله معرفی شده است: روز قیام حضرت مهدی موعود، روز مرگ و روز قیامت.
روز مرگ برای انسان «یومالله» است، چون انسان تا وقتی زنده است برای خودش قدرتی میبیند و حیاتی، کرّ و فرّی و جست و خیزی؛ خیلی به یاد خدا نیست. وقتی در پنجه مرگ افتاد و دید دیگر حرکتی ندارد و دیگران هم از او دست شستهاند، آن روز برایش روز خداست و قدرت خدا برایش بروز میکند و کاملاً برایش روشن میشود که در پنجه قدرت خدا مقهور است. روز قیام حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجه الشریف هم به همین کیفیت است. در آن روز هم معلوم میشود که تمام عالم تحت سیطره حکومت توحید است. پرچم توحید در همه جای عالم به اهتزاز درآمده و قدرت، قدرت الله و حکومت، حکومت عدل الهی است. آن روز یوم الله به معنی واقعی است که روز، روز خداست. روز قیامت هم به همین کیفیت است:
«...امروز سلطنت [از آن کیست؟] تنها از آن الله واحد قهار است».
«یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ...»؛
همه اهل محشر از ملائکه و انسانها از آدم تا روز قیامت، همه صف در صف ایستادهاند و کوچکترین صدا از کسی درنمیآید.
«...إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ...»؛
... تنها کسانی که خدا به آنها اذن سخن گفتن داده است... به سخن درمیآیند. حضرت امام موسی کاظم(ع) فرمودهاند: آن کسانی که در آن روز به آنها اذن سخن گفتن داده میشود، ما اهل بیت هستیم، بقیه همه ساکت و خاموشند.
اقامه عدل الهی به وسیله اهل بیت اطهار علیهمالسلام
«و یظهرکم لعدله»؛
شما را برای اقامه عدلش پیروز و غالب میسازد. عدل خدا، عدل مخصوصی است و ادای حق واقعی به ذیحق است. در میان انسانها ممکن است قاضی عادل باشد و براساس موازین ظاهری قضاوت کند و حکم صادر کند، ولی چون از باطن کار بیخبر است، ممکن است حکم او خلاف واقع باشد و حق به ذیحق نرسد و در عین حال آن قاضی هم مسؤول در نزد خدا نباشد، چون از واقع امر اطلاعی ندارد و مأمور به رعایت ظواهر امر است، اما عدل خدا عدل واقعی است. ولی زمان علیهالسلام وقتی ظهور کند، حکم مطابق با متن واقع میکند و هیچ ذیحقی از حق خودش محروم نمیشود و هیچ ناحقی حق دیگری را تصرف نمیکند و آن عدل خداست.