عقیق:آیه:خداوند متعال در قرآن میفرماید:وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا انسان/8و طعام را با آن كه دوستش دارند، به مستمند و يتيم و اسير دهندآینه:حکایت؛ شخصی نقل میکرد: وقتی گماشته فلان وزیر بودم، او مهمانی داشت و شیخ هادی نجمآبادی را هم دعوت کرد، اما آقا دعوت وزیر را نپذیرفت، وزیر چند خوان خوراک به من داد تا برایشان ببرم، به خانه ایشان رفتم اما نبود، جویا شدم گفتند: به محل سبزیکاری رفته است، خدمتکاران را با خوان پلو خدمت آقا بردم، دیدم آقا با تنی چند از فقرا نشسته است، پیام وزیر را عرضه داشتم، شیخ گفت: اکنون که زحمت کشیدهاند خوب است آن کارگران کشاورز را که از بامداد تاکنون بیل میزنند و زحمت میکشند و چیزی نخوردهاند، بیاورید تا غذا بخورند، شاید سالهاست چنین غذائی نخوردهاند.به دستور آقا، کشاورزان را آوردم و شیخ هم به همنشینان خود فرمود: شما هم برخیزید و با دهقانان غذا بخورید، همه کشاورزان و طلبهها در کنار سفره نشستند و هم غذا شدند، اما خود ایشان از آن غذا نخورد و از اینکه گروهی از بینوایان گرسنه سیر شدند، شاد و خندان بود، در این هنگام رهگذری که خانهاش در آن نزدیکیها بود، رسید، آقا را دید به نزد ما آمد و از آقا خواست که اگر میتواند به خانهاش رود چرا که مایهی خوشبختی و سرافرازی اوست. شیخ گفت: اسباب زحمت شما است، او گفت: هرگز، پیمان میدهم که هیچ تهیهای برای شما فراهم نسازم، آقا گفت: ناهار چه داری؟ او گفت: دستوردادهام کلهجوش تهیه کنند و گفتهام برای سه چهار نفر برای احتیاط غذا درست کنند، پس از اصرار او آقا با سه نفر از همراهانش که از خوراک وزیر نخورده بودند، به سرای او رفتند و آن چندنفری که از غذای وزیر نخورده بودند به لطف مرحوم نجمآبادی سیر شدند.1صفای باغ هستی، نیک کاریست چه رونق، باغ بیرنگ و صفا را 2پی نوشت:1.با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل2.پروینمنبع:حوزه