حسن شالبافان خود را شاگرد و مدیون سید مهدی میرداماد می داند. دهه اول محرم دوسال پیش ، سید جای خود را در هیئت رزمندگان اسلام قم به این مداح جوان داد و از همان روزها "شالبافان " چهره شناخته شده ای بین مداحان و ذاکرین جوان کشور شد.
بخش اول گفت و گوی عقیق با این مداح جوان را بخوانید:
*به عنوان مقدمه معرفی اجمالی از خودتان داشته باشید؛ ورودتان به فضای مداحی چگونه بود؟
در بیست و چهارم اردیبهشتماه سال 66 بدنیا آمدم. دوستانم مرا امام حسنی میخوانند، چراکه در شب نیمه رمضان متولد شدم . 10 سال است مداحی را شروع کردم که 5 سال آن به طور حرفهای بوده؛ امروز در حرم حضرت معصومه(س) به یک مداح ثابت تبدیل شدهام و در هیئت رزمندگان قم هم تقریبا جا افتادهام. زمانی که هنوز بنده را به عنوان مداح نمیشناختند در هیئتها و تکیههایی همچون " حاج سید حسن" میخواندم که البته مردم به اینکه چه کسی آنجا میخواند توجه جدی داشتند. به تعبیری آن موقع که به بنده این فرصت داده شد در این تکیه بخوانم بسیاری ابراز نارضایتی کردند و گفتند چرا باید به یک بچه این فضا داده شود؟! و یا میگفتند در "حاج سید حسن" یک بچه مداحی میکند. چراکه پیش از این مداحان بزرگی همچون حاج احمد شمس، حاج محسن طاهری و... در آنجا ستایشگری میکردند یا حسینیه شهداء هم همینطور. اگر میگویم 5 سال است حرفهای مداحی میکنم یعنی در چنین فضاهای بزرگی که صاحب قدمت هستند حضور فعال دارم.
حسن شالبافان در کنار پدربزرگ و برادر بزرگش
*اگر بخواهیم به عقب برگردیم و مروری بر شکلگیری شما به عنوان یک مداح داشته باشیم ، چه افرادی در این شکلگیری موثر بودند؛ آیا در خانواده شما کسی بود که مداحی کند؟
در
خانواده ، خدایش بیامرزد پدر پدریام خیلی به تعزیه علاقه داشته و اصلاً گروهی
داشتند که در هفته تعزیه اجرا میکردند. فضای خواندن و روضه هم برای من میتوان
گفت از آنجا شکل گرفت. پدرم نیز با اینکه معلم بود، تعزیه هم میخواند. در این
فضا فرصتی به من دادند و در تعزیه معروف "گوشوارهکشی" نقش حضرت
سکینه(س) را ایفا کردم. و البته همراهی و دلسوز های شبانه روزی مادرم نباید فراموش بشود چون شور و اشتیاق ایشان به امام حسین و خاندان اهل بیت باعث دلگرمی بنده و همراهی همه اعضای خانواده شد.
*از اشعار آن تعزیه چیزی به خاطر دارید؟
بله ، آنلحظهای که شمر میآید شعر معروفی دارد که هنوز در خاطرم مانده:- روزی از روزها عید قربان در مدینه حسین بود و سلطان... از زمانی که این میدان را تجربه کردم تا خواندن دوباره فکر کنم 4 - 5 سالی وقفه افتاد.
*آشنایی تان با حاج سید مهدی میرداماد در همین ایام بود ؟
بله ، آن روز ها اطرافیان به استعداد من در مداحی پی برده بودند و همواره اصرار میکردند که بخوانم ، اما خانواده میخواستند به تحصیل ادامه بدهم. تا اینکه سیدمهدی میرداماد به قم آمد و بازشدن فصل جدیدی از مداحی، علاقهام را بیشتر کرد. ما مداحیهای حاج احمد شمس و حاج عباس حیدرزاده را دیده بودیم و مردم قم با شیوه مدرن و جدید آشنایی نداشتند و سیدمهدی با فضای جدیدی آمد. یک مدت با حاج مهدی سلحشور میخواند و بنده هم در جلساتشان شرکت میکردم. شاید بعد از فضای هیئتی خانواده، خواندن شخص سیدمهدی میرداماد خیلی بنده را به ستایشگری حرفهای ترغیب کرد و در ادامه این مسیر تأثیرگذار بود. بالاخره باب خواندن دوباره برای من به وجود آمد؛ روزی را به یاد دارم که برادر بزرگترم ، از بس میخواندم پیشنهاد داد در هیئتی بخوانم. برادرم گفت اگر هماهنگ کنیم در تکیه میخوانی! من گفتم بگذارید فردا شب تا بروم کتابی بخرم و شعری تهیه کنم.
* هنوز استرس و اضطراب جمعیت داشتید یا اینکه هنگام تعزیهخواندن از بین رفته بود؟
فضای تعزیه با مداحی خیلی فرق میکند. آنموقع که در تعزیه شرکت کردم سن کمی داشتم و این چیزها برایم مهم نبود که در کنار حرم میخوانیم و این همه جمعیت ما را میبینند. فقط چیزی را باید حفظ میکردم و جمعیت اصلاً مطرح نبود. ولی در فضای مداحی برای اولین بار که پشت میکروفن حاضر شدم فکر میکردم میتوانم 10 دقیقه بخوانم اما پس از 2 دقیقه اشاره کردم که دیگر نمیتوانم بخوانم! واقعاً استرس ماهیچههای پایم را انگار از کار انداخته بود. ولی تلاش کردم و سال بعد در همان تکیه 40 دقیقه خواندم. یکی دو سال در همان تکیه مداحی کردم و آنقدر شبیه سیدمهدی میرداماد میخواندم که بسیاری مرا با ایشان اشتباه میکردند . از علاقه زیاد به سیدمهدی تا تبلیغات خیابانی کلاس مداحی ایشان را دیدم به سازمان تبلیغات رفتم و شرکت کردم.
*علت این شباهت صدا چه بود؟ با نوار و گوش کردنهای متعدد شبیه ایشان میخواندید؟
من خیلی در جلسات سید شرکت میکردم. ایشان را میشناختم ولی ایشان بنده را نمیشناخت. آنقدر مثل ایشان می خواندم که یک روز سیدمهدی بنده را صدا کرد و من پیش ایشان رفتم و دیداری داشتیم. به محض دیدن رو کرد به من و گفت: این کسی را که میگویند شبیه میرداماد میخواند تویی! این ارتباط با سیدمهدی تنگاتنگ شد؛ خیلی از وقتها قبل و بعد جلسه و برخی اوقات هم تلفنی این ارتباط را داشتیم. توسط ایشان با مابقی مداحان قمی و تهرانی آشنا شدم و از آنها هم برای ادامه راه کمک گرفتم. به نظرمن حتماً باید یک مداح برای موفقیت بیشتر از یک پشتوانه استادی بهره ببرد.
*با توجه به این فضای شاگردی پلههای ترقی را خیلی زود طی کردید. سال 91 این ارتباط شکل گرفت و دو سال بعد در هیئت رزمندگان اسلام قم ، شما به جای سیدمهدی خواندید؛ این تکیه زدن به جای استاد چه حسی داشت؟
من همیشه به جایگاههای بالا در مداحی غبطه میخوردم اما حسودی نمیکردم. یعنی یادم نمیرود سال 93 هیئت رزمندگان قم خواندم اما سال 82 اصلاً مداحی نمیکردم و جلسهای نداشتم. تکیه میرفتم که زود تمام میشد. وقتی به هیئت رزمندگان قم میرفتم سالی بود که حاج محمود هم در هیئت رزمندگان میخواند و حسینیه مملوء از جمعیت بود؛ وقتی به انتهای جلسه نگاه میکردم با خودم گفتم عجب جلسهای، خوشابه حال سید که در چنین جلسهای میخواند. دقیقاً 10 سال بعد به تنهایی این جلسه را اداره میکردم. شاید برخی وقتی شنیدند سید چنین اعتمادی به بنده کرده انتقادها را شروع کردند و گفتند او جوان است و نمیتوانند چنین جلسهای را اداره کند. اما سیدمهدی اصرار داشت و این اعتماد را کرد. حتی میگفتند کسی را کنار او بگذارید و او مداح دوم باشد، به تعبیری بنده در حاشیه قرار بگیرم. من محکم ایستادم و گفتم بگذارید تا شب دوم و اگر نتوانستم بروید و مداح دیگری را بیاورید.
مداح بعد از اینکه جا افتاد باید کسب جایگاه کند. از دو سال پیش که من در هیئت رزمندگان قم خواندم آن جایگاه برای من ایجاد شد؛ یعنی آن اعتماد مردم جلب شده بود. چراکه دوستان و اطرافیان میگفتند تا شب سوم همان سال مردم مردد بودند به هیئت رزمندگان بیایند و یا خیر! ولی شب سوم بچههای هیئت رزمندگان به این نتیجه رسیدند که همچون سالهای قبل گلزار را هم مسقف کنند. شب سوم جمعیت به بیرون هم کشیده شد و استقبال پرشورتری را شاهد بودیم. همیشه گفتهام عنایت خود امام حسین(ع) بود. البته این را هم بدانید که من برای 10 شب خواندن، 6 ماه کار کرده بودم.
*شاید این تلاش و ممارست 6 ماهه شما برای 10 شب خواندن یک کار عجیب و غریبی برای جوانان ما به نظر برسد....
واقعاً این تلاش ها کارساز بود؛ یادم نمیرود که هر هفته چند ساعت با آقا سیدمهدی و سیدمهدی حسینی جلسه داشتیم. برای آن 10 شب روضههایمان اسم داشت؛ یعنی این نبود که بدون برنامه وارد جلسه بشوم.
*اسم داشت یعنیچه؟
مثلا سلامهایی
که حضرت مسلم(ع) داده بودند را برای مستمع برشمردیم تا به آخرین سلام حضرت که از
بالای دارالعماره سر دادند. شب دوم نگاههای نگران حضرت سیدالشهداء(ع) را به زبان روضه
برگرداندیم. مثلاً گفتیم قافله از مدینه راه افتادند تا آخرین نگاه که داخل گودال
و یا مجلس نامحرمان و داخل تشت طلا بود. برای مستمع در شب سوم از گریه قیام گفتیم.
حتی به مسئولین سمعی و بصری هیئت گفته بودم بر روی سیدیها هم نامها را بیاورند.
قرار
بود من جای کسی بخوانم که نابغه روضه است. واقعاً سیدمهدی میرداماد را نابغه روضه
میخوانند؛ روضههایی میخواند که هر نوع سن و طیفی را به خودش جذب میکند. باید
کاری میکردیم که مستمع پس نزند. به خاطر همین در بحث روضه خیلی کار کردیم. جالب
است بدانید برای روضه حضرت علیاصغر(ع) خدمت حاجآقای قرائتی رسیدیم و از ایشان
خواستم نکات قرآنی در اختیار ما قرار دهند. نکتههایی که این استاد بزرگ در اختیار
بنده قرار دادند بسیار راهگشا بود. شب تاسوعا هم چند سال بود آقا سید به القاب
حضرت عباس(ع) اشاره می کردند؛ مثلاً از ساقی العطاشا و ابالغربه گفتهاند و آن سال
من از ابالغوث گفتم. حتی به کسی که شعر زمینهها را میساخت این لقب را دادیم و
براساس آن زمینه ساخته شود. یا شب عاشورا روضهای که خواندیم یادم نمیرود آیتالله
شاهرودی، آیتالله سعیدی و مقتدا صدر که هر سال از عراق می آید حضور داشتند؛ آنشب
آنقدر کار روضه بالا گرفت که این بزرگان عمامههایشان را برداشتند.
*حاج مهدی میرداماد هم استرس داشت که قرار است فرد جدیدی را جایگزین خود کند؟
اضطراب و نگرانی ایشان در شب اول برطرف شد. اصلاً قرار شد شب اول با هم بخوانیم. شب دوم مستمع آمد تا ببیند من چکار میکنم و شب سوم آمد انتخاب کند که بیاید هیئت رزمندگان یا جای دیگری را برگزیند. به لطف حضرت سیدالشهداء(ع) شب سوم خیلی خوب شد. سیدمجید بنیفاطمه همیشه میگفت دهه محرم قرار نیست هر شبش خوب شود و اگر یک شب خوب شد بدان فردا شب مثل امشب روضه درنمیآید. از شب سوم بود که مردم واقعاً مثل هرسال میآمدند. هیئت رزمندگان پرچمی است که مردم، جمکران و سیما به آن اعتماد دارند بالاخره مهم است که چه کسی آنجا بخواند. واقعاً 6 ماه برای آن دهه کار کرده بودم و هنوز از نکاتی که باقی مانده، استفاده میکنم.
*دقیقاً همان سالی بود که جواد مقدم به خادمالرضا آمده بود و قم یک نوع فضای رقابتی را تجربه میکرد. به گونهای که اگر هیئت شما نگیرد مستمع به آن هیئت گرایش پیدا کند؟
جالب است بدانید سال های قبل فاصله هیئت حاج مهدی سلحشور تا هیئت رزمندگان قم چند کیلومتری بود. آن سال آقای سلحشور هم تا هیئت رزمندگان 50 متر فاصله داشت. یعنی جایی که هر سال بودند را به هر دلیلی نتوانستند آماده کنند و یک مدرسهای بالاتر از مجتمع امام خمینی(ره) به نام مدرسه امام صادق(ع) را در اختیار داشتند. پیاده از مجلس ما تا آنجا 3 دقیقه پیاده راه بود. اما لطف حضرت سیدالشهداء(ع) شامل حال ما شد و از شور و استقبال مردم کاسته نشد.
*یکی از نکاتی که ذاکرین و مداحان قدیمی بسیار به آن توجه داشتند ارتباط با یک عالم و بزرگ دینی بود تا بر غنای اندیشه و جلساتشان افزوده شود. در قم دسترسی به عالم زیاد است اما خودتان بیشتر با کدامیک از این بزرگان ارتباط دارید؟
بنده با آیتالله میرباقری در ارتباط هستم. چون من با داماد ایشان از قدیم دوستانی صمیمی بودیم. یک سالی در اوایل مداحیام در کربلا با ایشان همسفر شدیم و دیگر ایشان را رها نکردم. البته در بسیاری از مواقع به واسطه همین آقا رضا که الان داماد حاجآقاست این ارتباط برقرار میشد. مثلاً یک مواقعی از منزل تا حرم حاجآقا را با ماشین میرساندم و در راه سوالاتم را میپرسیدم. خود آقا سید هم با بسیاری از عالمان و بزرگان ارتباط داشتند و از ایشان هم بسیار بهره بردم. البته بسیاری از مواقع هم در پای ضریح حضرت معصومه(س) زانو میزنم؛ جایی که همین بزرگان و عالمان میروند و زانو میزنند.
*در فضای شعر چقدر دقت نظر دارید- میدانید که حضرت آقا همواره در دیدارهایشان بر انتخاب صحیح شعر تأکید دارند. چقدر خودتان در این فضا تلاش کردهاید و دقت نظر به خرج دادهاید؟
از همان سالی که قرار شد در هیئت رزمندگان قم بخوانم، آقای حسینی را میشناختم ولی از بس ایشان را به عنوان یک انسان سختگیر جلوه داده بودند حتی میترسیدم به ایشان نزدیک بشوم و یک سوالی بپرسم. در صورتی که اصلاً این طور نبود. واقعاً آن سال ایشان خیلی به من کمک کردند؛ شاید در هفته 3، 4 ساعت با هم جلسه داشتیم و کلی شعرهای جلسه را مورد بررسی قرار میدادیم.
خصوصیتی که آقای حسینی دارند جنس کار مداحی را میشناسند. حتی می تواند یک مدرس مداحی باشد؛ چراکه بسیاری از فنون مداحی را میداند به خاطر همین است که میتواند به یک مداح در شعر جلسه کمک کند. چون فضای هیئت و مداحی را کاملاً میشناسد. برخی اوقات برخی صرفاً شاعر هستند و فقط زیر و زبر شعر را میدانند اما آقای حسینی این طور نیستند. ایشان در دوران دفاع مقدس مداحی میکردند. الان خواندن را کنار گذاشتند و سالهاست به آقای میرداماد کمک میکند و تنها چند سالی است که مردم او را شناختهاند. بسیاری نمیدانستند کلیات و جزئیات شعر و سبکهای مداحی را آقا سیدمهدی با شخصی به نام حسینی بررسی میکند. از آنجا شد که شعر رکن اصلی جلسه مداحی است و هنوز هم با ایشان ارتباط دارم. حتی برنامهای که در محضر حضرت آقا بودم شعرها را میفرستادم و ایشان تأیید یا رد میکردند. متناسب با روحیات حضرت آقا اشعاری پیشنهاد میکردند. الان هم کماکان در کنار ما هستند . البته چندی است کسالت دارند و آقای خورشیدی که از شعرای خوب ما هستند و بر تاریخ اسلام و مقاتل اشراف کامل دارند به ما کمک میکنند. الان واقعاً یک مداح به تنهایی نمیتواند موفق شد و حتماً باید یک شاعر خوب که مشاوره ادبی بدهد و یک عالمی که بتواند در بحث مقاتل و تاریخ اسلام کمک کند حضور داشته باشد.
*صبحتی که این روزها بسیار مطرح است تعدد هیئتهاست. هر روز یک پرچمی بلند شود این به نظرشما برکت دارد یا به قول آن دسته از افرادی که میگویند ما هیئتها را باید به یکدستگی و انسجام برسانیم؛ شما این صحبتها را چگونه ارزیابی میکنید؟
هیئتها
یک هدف مشترکی دارند و تحت لوای یک پرچم سینه میزنند. باید ببینیم طرز تفکرشان
برای بلندکردن آن پرچم چیست. یعنی باید به انگیزهها توجه کرد که اگر یک هیئتی
برجسته شد چه انگیزهای دارند. یک جایی بزرگ میشوند و سراغ کسانی میروند؛ باید
هوشیارانه عمل کنیم و آنها را با بصیرتافزایی هم خودمان و هم مستمع بشناسند.
* به نیتها هم برمیگردد. برخی بعد از قدری مطرحشدن به این فکر میافتند خودشان هم هیئت برپا کنند...
من یک مدتی هیئت سیدمهدی میرداماد خواندم و حالا خودم یک هیئتی به نام حسن بن علی(ع) راهاندازی کردهام و دوشنبهها جلسه هفتگی برگزار میشود. در مناسبتها، محرم و فاطمیه هم هیئت برقرار است. اما جلسه آل یاسین آقای میرداماد را رها نکردهام و حداقل در ماه دو جلسه را حضور دارم. هیئت حسن بن علی(ع) را به این دلیل بنا کردهام که از نظرفنی یک مداح باید جلسه هفتگی داشته باشد؛ چون جلسه هفتگی باعث میشود مداح همیشه آماده باشد چون مستمع آن معمولاً ثابت است و مداح مجبور میشود مطالب تازه و غنی ارائه دهد. ولی یک موقع هست گروه خاصی هیئتی را برپا میکنند آن موقع باید حواسها جمع باشد که به یک باره چه اتفاقی افتاده که این کار انجام میشود. آیا از جایی، طیفی و یا شبکه خاصی پشتیبانی میشوند. باید مستمع و مداحی که آنجا میرود هوشیار و با بصیرت عمل کند که متأسفانه این مراقبتها کمتر انجام میشود. گاهی وقتی از درون یک هیئت چند تفکر هیئتهای دیگری را تشکیل میدهند که این جدایی اندیشهها هم آسیب دیگر هیئتهاست. چراکه هر مستمعی هم وارد این نوع هیئتها بشود به دلیل وجود اندیشههای متفاوت و تضادهای اعتقادی، باید هر مستمع خودش را با اندیشه و تفکر هیئت مربوطه وفق دهد.
ادامه دارد...