تمام فِرَق اسلامى زيارت مرقد پيامبر (ص) را مستحب مى دانند و طبعاً چيزى كه مستحب است مقدمه آن، مثل سفر مستحب مى باشد و يا لااقل حرام نمى باشد. در كتاب «الفقه على المذاهب الاربعه» تألیف عبد الرحمن الجزيري مى خوانيم: «زيارت قبر پيامبر (ص) «من افضل المندوبات» حتى از قول مفتى سابق سعودى معروف به بن باز در نشريه اى آمده بود كه زيارت قبر پيامبر (ص) مستحب است.
بنابراين در استحباب زيارت قبر رسول خدا (ص) سخنى نيست؛ سخن درباره سفر براى زيارت قبر رسول خداست كه وهابيان آن را تحريم مى كنند در حالى كه همه زائران خانه خدا اگر قبلا به مدينه نرفته باشند، اصرار مى ورزند كه به مدينه بروند و قبر آن منجى جهان بشريت را زيارت كنند و در كنار قبر آن حضرت به نيايش خدا بپردازند و حاجات خود را از خداوند بخواهند.
ابوالحسن ماوردى (م450) در كتاب الاحكام السلطانيه چنين مى نويسد: سران قافله ها و كاروان ها پس از زيارت مكه مسير برگشت را به گونه اى برگزينند كه به زيارت قبر پيامبر (ص) نائل آيند و اگر هم مدينه در مسير آنها قرار نگيرد راه را به گونه اى طى مى كنند كه به مدينه برسند تا زائر خانه خدا بين زيارت كعبه و زيارت قبر پيامبر (ص) جمع كند.
مؤلف «شفاء السقام» از ابوعبدالله حليمى جرجانى شافعى (م403) چنين نقل مى كند. ما مأموريم پيامبر اكرم (ص) را تعظيم و تكريم كنيم چون خدا دستور مى دهد كه حضرت را تكريم و يارى كنيم چنان كه مى فرمايد: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (2) و اين تعظيم پس از درگذشت حضرت به شكل زيارت قبر او صورت مى پذيرد.
حتى فزون تر از اين، چهل دانشمند سنى از پيامبر گرامى (ص) حديثى را نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: «مَنْ حَجَّ وَ لَمْ يَزُرْنِي فَقَدْ جَفَانِي» هر كس فريضه حج را به جا آورد و مرا زيارت نكند بر من جفا نموده است. (2)
بنابراين جلوگيرى از زيارت قبر پيامبر (ص) سبب مى شود كه دل ها، فكرها و انديشه ها او را فراموش كند. آيا اين مطلب صحيح است؟
در اينجا يادآور مى شويم وهابيان مى گويند؛ زيارت پيامبر (ص) از آن كسانى است كه ساكن مدينه باشند ولى اگر كسى به عنوان زيارت قبر پيامبر (ص) سفر كند، چنين سفرى حرام است. اكنون سؤال مى شود چگونه مى شود امر مستحب، مقدمه آن حرام باشد، علاوه بر اين، سيره صحابه و كسانى كه در بهترين قرون از نظر شما زندگى مى كردند اين بوده كه همه براى زيارت قبر پيامبر (ص) سفر مى كردند.
وهابيان مى گويند: «سفر آنان براى زيارت مسجد پيامبر (ص) بود كه در آنجا نماز بگزارند چون نماز در آن مسجد، پاداش بالايى دارد» شكى نيست كه نماز در مسجد رسول خدا (ص) از فضيلت بالايى برخوردار است ولى سخن در جاى ديگر است اگر واقعاً سفر مردم مسلمانان از مصر و مراكش و الجزاير و يا عراق براى درك ثواب مسجد پيامبر (ص) مى باشد پس چرا براى مسجدالاقصى كه از نظر پاداش با مسجد رسول خدا (ص) يكسان است سفر نمى كنند، ما از همه اينها مى گذريم.
اكنون بايد ببينيم سيره سلف صالح كه از نظر وهابيان اسوه و الگوست، چگونه بوده است؟
* سیره سه تن از افراد مشهور برای زیارت پیامبر (ص)
ما در اينجا از سه شخصيت كه مورد احترام هستند نام مى بريم كه همگان براى زيارت رسول خدا (ص) سفر مى كردند يا افرادى را براى سفر اجير و يا ترغيب مى كردند:
1 . بلال مؤذن رسول خدا؛ 2 . عمر بن عبدالعزيز؛ 3 . عمر بن خطاب.
فرد نخست بلال صحابى صالح رسول خدا (ص) است كه به خاطر يك سلسله مسائل سياسى مدينه را ترك گفت و با خود فكر كرد كه اگر وظيفه مرزبانى را بر عهده بگيرد بهتر از آن چيزى است كه از او مى خواهند.
از او مى خواستند كه پس از در گذشت پيامبر (ص)، نيز اذان بگويد، ولى او از اين كار امتناع ورزيد و مرزبانى را برگزيد. قرآن درباره مرزبانى چنين مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ». (3)
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد (در برابر مشكلات و هوس ها)، استقامت كنيد! و در برابر دشمنان (نيز)، پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد!».
او مرزبانى شام را برگزيد و در نقطه اى كه مرز مسيحيت و اسلام بود سكنى گزيد. شبى پيامبر گرامى (ص) را در عالم رؤيا ديد كه حضرت به او فرمود: بلال! رابطه و پيوند خود را با ما قطع كرده اى. او از خواب بيدار شد گريه را سر داد و خواب خود را چنين تعبير كرد، كه گله پيامبر (ص) براى اين است كه تاكنون به زيارت قبر آن حضرت نرفته است. لذا وسيله سفر خود را فراهم كرد و رهسپار مدينه شد. شب هنگام وارد مدينه گشت و يكسره به مسجد رسول خدا رفت. ناگهان يادگاران پيامبر (ص) سروران جوانان اهل بهشت يعنى حضرت حسن و حضرت حسين (ع) را در مسجد ديد چشم آنان به مؤذن جدشان افتاد بى اختيار گريه كرده و اشك ريختند. بلال هم بسان آنان گريه كرد. آن دو ريحانه رسول خدا (ص) از او خواستند كه موقع اذان صبح بر بام مسجد قرار بگيرد و اذان بگويد. با اينكه بلال تصميم گرفته بود كه بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) براى احدى اذانى نگويد به خاطر درخواست فرزندان رسول خدا (ص) آماده اين كار شد شنيدن صداى اذان او لرزه اى بر ساكنان شهر مدينه انداخت و همه مردم از خانه و كاشانه خود به مسجد روى آوردند تا با بلال ديدار كنند. (4)
بنابراين بلال يكى از اين شخصيت هايى است كه بار سفر براى زيارت قبر پيامبر (ص) بست.
شخصيت دوم عمربن عبدالعزيز است. او افرادى را اجير مى كرد كه از طرف او به مدينه بروند و قبر حضرتش را زيارت كنند و او بارها اين كا را انجام داد. (5)
شخصيت سوم عمر بن خطاب است. صاحب كتاب «فتوح الشام» مى نويسد: پس از فتح مسجد اقصى كه عمر بن خطاب در آنجا حضور داشت در بازگشت به مدينه به كعب الاحبار پيشنهاد كرد براى زيارت قبر پيامبر (ص) همراه او به مدينه بيايد. (6)
با توجه به دلايل پيشين از حديث پيامبر (ص) «مَنْ حَجَّ وَ لَمْ يَزُرْنِي فَقَدْ جَفَانِي» گرفته تا به سيره مسلمين در طول چهارده قرن و سيره سلف صالح، روشن مى شود كه سفر براى زيارت قبر پيامبر گرامى (ص) يكى از امور مسلّم نزد سلف صالح بوده است.
توضيح حديث «لا تشدّ الرحال»
هرگاه زيارت قبر پيامبر (ص) مستحب باشد چنان كه همه فقيهان اسلام حتى خود ابن تيميه آن را مستحب مى داند، مقدمه آن كه سفر به آن ديار كه جسد مطهر حضرت در آنجا به خاك سپرده شده است يا بايد مستحب باشد و يا لااقل محكوم به حرمت نباشد.
ولى ابن تيميه سفر براى زيارت قبر آن حضرت را حرام دانسته و مدرك او حديثى است كه مسلم در صحيح خود به سه صورت نقل كرده است. كه مهم ترين آن سه صورت كه مى تواند دستاويز او باشد متن ياد شده این گونه است:
«لا تُشدُّ الرِّحالُ إلاّ إلى ثَلاثةِ مَساجِدَ: مَسجدي هذا وَ مَسجد الحرامِ و مسجدِ الأقصى». (7)
وى مى گويد ظاهر «لا تُشدُّ الرِّحالُ» اين است كه هر نوع بار بستن و كوچ كردن به سوى غير اين سه مسجد، حرام است.
تحليل مفاد حديث
كسانى كه با ادبيات عرب آشنايى دارند مى دانند كه استثنا، از دو جمله تشكيل مى شود:
1 . مستثنى منه؛ 2. مستثنى.
و هر دو جمله را در مثال معروف مشاهده مى كنيم: «جاء القوم الا زیداً».
جاء القوم: مستثنى منه؛
الا زيداً: مستثنى.
اكنون بايد ببينيم مستثنى منه در حديث شريف چيست؟
از آنجا كه مستثنى منه در حديث نيامده است ناچاريم آن را در تقدير بگيريم در اينجا دو احتمال وجود دارد:
الف): «مستثنى منه» لفظ «مكان من الامكنه» است در اين صورت معنى حديث اين مى شود؛ «به هيچ جايى از جاهاى دنيا بار سفر بسته نمى شود مگر به سوى اين سه مسجد».
مسلماً اين احتمال باطل است زيرا مفاد آن اين است كه مسلمان فقط بايد بار سفر به سوى اين سه مسجد ببندد و به هيچ يك از نقاط جهان مسافرت نكند، در حالى كه سفر براى كسب علم، تجارت، صله ارحام، عبرت گيرى از زندگى اقوام گذشته بالاتفاق جايز است. قرآن مى فرمايد: «فَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ». (8) پس در روى زمين، گردش كنيد و ببينيد عاقبت تكذيب كنندگان (آيات خدا) چگونه بود!.
قرآن صريحاً دستور مى دهد كه براى تفقه در دين كوچ كنيد و مى فرمايد: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ». (9)
چرا از هر گروهى از آنان، طايفه اى كوچ نمى كند (و طايفه اى در مدينه بماند)، تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى كنند!.
بنابراين، احتمال اينكه مستثنى منه «مكان من الامكنه» باشد، قطعاً باطل است.
ب): مستثنى منه، «مسجد من المساجد» باشد و تقدير جمله چنين است. «لا تُشدّ الرحالُ إلى مسجد مِنَ المساجدِ الاّ الى ثلاثة»، يعنى به هيچ مسجدى بار سفر بسته نمى شود جز براى اين سه مسجد. در اينجا دو مطلب را يادآور مى شويم:
اولا: موضوع بحث در حديث از نظر نفى و اثبات، مساجد است و اينكه نبايد به غير اين سه مسجد سفر كرد. در اين صورت زيارت قبور انبيا و اولياء و قبر گرامى پيامبر اكرم (ص) از موضوع حديث خارج است و استدلال با اين حديث براى سفر به قصد زيارت قبر پيامبر (ص) به اصطلاح علما، از قبيل سالبه به انتقاء موضوع است.
ثانياً: حتى نهى از رفتن و سفر كردن به غير اين سه مسجد، ارشادى است نه مولوى؛ بدين معنى چون اثرى براى اين سفرها مترتب نيست از اين نظر از رفتن نهى شده است زيرا فردى كه در شهر اراك زندگى مى كند ثواب نماز در مسجد جامع آن با ثواب نماز در مسجد شهر ديگر، يكسان است، ديگر دليل ندارد كه به خود زحمت دهد و مسافرت كند.
اما اين سه مسجد چون نماز در آنجا از ثواب بالايى برخوردار است از اين جهت سفر براى آنها مورد ترغيب و تشويق قرار گرفته است. حتى از نظر روايات ما، مسجد كوفه نيز از آن مساجدى است كه نمازگزاردن در آن از ثواب ويژه اى برخوردار است.
مخالفت حديث «لا تشد» با ديگر احاديث
تا اينجا درباره مفاد حديث براساس صحت آن گفتگو شد، يعنى بنابر اين كه حديث صحيح باشد، گفتيم كه اين حديث ارتباطى به سفر براى زيارت قبور انبياء، اوليا يا سفر براى نماز در غار حرا يا در كنار غار ثور ندارد.
گذشته بر اين، حديث با ديگر احاديث صحيح همسو نيست زيرا در صحيح بخارى و صحيح مسلم (10) وارد شده است كه پيامبر (ص) هر هفته روزهاى شنبه از مدينه براى گزاردن نماز به مسجد قبا سفر مى كرد و مسجد قبا در دهكده قبا بود كه در آن زمان يك فرسخ يعنى 6 كيلومتر با مدينه فاصله داشت هر چند الآن به شهر مدينه وصل شده است.
اگر سفر براى نماز گزاردن در مسجد، حرام بود پس چرا پيامبر (ص) براى نماز در مسجد قبا سفر مى كرد.
اميرمؤمنان (ع) درباره سفر براى زيارت پيامبر اكرم (ص) خطاب به زائران خانه خدا چنين مى فرمايد: «أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ فَإِنَّ تَرْكَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُمْ وَ أَتِمُّوا بِالْقُبُورِ الَّتِي أَلْزَمَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ زِيَارَتَهَا وَ حَقَّهَا» (11)
به حج خود با زيارت قبر رسول خدا (ص) كمال بخشيد، ترك زيارت آن حضرت جفا بر او است و همچنين به زيارت قبورى بشتابيد كه به زيارت آنها امر شده ايد.
از اين حديث استفاده مى شود كمال حج در اين است كه انسان پس از فراغ از مناسك رهسپار مدينه شود و با زيارت قبر پيامبر (ص) به اعمال خود كمال بيشترى ببخشد اگر چنين نكند نسبت به پيامبر (ص) جفا كرده است.
انسان نه تنها مى تواند براى زيارت قبر پيامبر (ص) بار سفر ببندد بلكه مى تواند براى زيارت قبر شهداى بدر و اُحد نيز سفر كند آنان كه در حقيقت چراغ هاى فروزانى بودند سوختند و مسير را براى ما روشن ساختند. جانبازى كردند تا آيندگان از حيات معنوى برخوردار باشند.
هدف ابن تیمیه از حرام کردن سفر برای زیارت پیامبر اکرم (ص)
اصولا يكى از اهداف ابن تيميه پايين آوردن مقامات انبياء و پيامبر خاتم (ص) است مقاماتى كه قرآن و سنت براى آن حضرت ثابت كرده است.
نهی مالک بن انس از عمل هارون الرشید
مالك بن اَنس (م179) مشاهده كرد خليفه عباسى هارون الرشيد در كنار قبر پيامبر (ص) بلند صحيت مى كند او را از اين كار نهى كرد. خليفه پرسيد: دليل شما براين مطلب چيست؟ وى اين آيه را تلاوت كرد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبي وَ لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ». (12)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد، و در برابر او بلند سخن مگوييد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى دانيد!.
مالك بن اَنس با تلاوت اين آيه اشاره به حيات برزخى حضرت كرد كه او هنوز زنده است و نبايد در محضر او داد زد؛ و لذا از آن حضرت روايت شده است: «صلّوا عَلَىّ فانَّ صلواتَكم تَصلُ إليّ» يعنى بر من درود بفرستيد درود شما به من مى رسد.
مرگ از نظر قرآن، فناء انسان نيست بلكه خروج از خانه اى به خانه ديگر است. لذا پيامبر (ص) در قبرستان بقيع حضور پيدا مى كنند، خفتگان در دل خاك را خطاب کرده و مى فرمايند: «السلام عليكم دار قوم مؤمنين».
باز خليفه عباسى از مالك سؤال كرد: موقع دعا كردن آيا رو به قبله بايستم يا رو به ضريح پيامبر (ص). مالك گفت: رو به قبر پيامبر (ص)؛ زيرا او شفيع تو و شفيع جدت آدم است و آدم از طريق توسل به پيامبر (ص) نجات يافت. (13)
قرآن در مقام عظمت، دانش رسول خدا (ص) مى فرمايد: «وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً». (14) جايى كه خدا دانش او را بزرگ مى شمارد تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
قرآن وجود پيامبر را در روى زمين امان از فرود عذاب مى داند و مى فرمايد: «وَ مَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ». (15)
ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى كنند، خدا عذابشان نمى كند.
يعنى مردم آگاه باشيد تا پيامبر در ميان شماست عذاب فرود نخواهد آمد تو گويى وجود پيامبر (ص) سپرى ميان مردم و عذاب الهى است. آيا سفر براى زيارت پيامبرى با اين عظمت حرام مى باشد؟! تا در نتيجه به دست فراموشى سپرده شود.
البته براى زيارت قبور امامان معصوم (ع) و زيارت قبور شهداى بدر و اُحد و ديگر عزيزان از جانب ائمه اهل بيت (ع) روايات فراوانى وارد شده كه از نقل آنها در اين جا صرف نظر مى كنيم ولى براى شيعيان مى تواند بهترين دليل و گواه بر زيارت و جواز سفر براى آنها باشد.
پی نوشت:
(1)- اعراف: آيه 157.
(2)- الغدير، ج5، بخش زيارت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در اين كتاب 22 حديث درباره زيارت قبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده است.
(3)- آل عمران: آيه 200.
(4)- مختصر تاريخ دمشق:5/265; تهذيب الكمال:4/289.
(5)- مثير الغرام الساكن إلى أشرف المساكن:2/297.
(6)- فتوح الشام:244.
(7)- صحيح مسلم باب لا تشدوا الرجال الا الى ثلاثة مساجد، ج4، ص 126.
(8)- آل عمران: آيه 137 و نحل: آيه 36.
(9)- توبه: آيه 122.
(10)- صحيح بخارى، 2/767; صحيح مسلم4/127.
(11)- خصال، صدوق، ج2، ص 406; بحارالأنوار، ج 97، ص 139.
(12)- حجرات: آيه 2.
(13)- الشّفا، تأليف قاضى عياض، 2/41، فصل 9.
(14)- نساء: آيه 113.
(15)- انفال: آيه 33.
منبع: آشنايى با عقايد وهابيان، آیت الله العظمی جعفر سبحانی، ص 112.
منبع:حوزه