ارتباط ایمان با جهاد چگونه ارتباطی است؟
حجت الاسلام غفاری: برای شناخت دقیق ارتباط میان ایمان با عرصه مجاهده و مبارزه بهتر است نگاهی به جبهه مقابل بکنیم زیرا گفته می شود که گاهی اوقات اشیاء را می توان با اضدادشان شناسایی کرد لذا خوب است تا ویژگیهای نیروهای غیر انقلابی را هم بررسی بکنیم. نیروهای غیر انقلابی به چهار دسته تقسیم می شوند: 1- کسانی که بسیار اهل تظاهر هستند و به کارهایی اقدام می کنند که خیلی در چشم هست و کاری به کارهایی که روی زمین هست و به چشم نمی آید و کسی به سراغ آنها نمی رود ندارند. نقطه مقابل این گروه برای مثال در واقعه عاشورا ماجرای سقایی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) است. امام صادق علیه السلام در مورد حضرت عباس می فرمایند که:« رحم الله عمیی العباس کان نافذ البصیرة»(خداوند عمویم عباس را رحمت کند که صاحب بصیرتی عمیق بود)، حضرت عباس با وجود اینکه پهلوان رشیدی بود خیلی در صحنه نبرد تن به تن درگیر آنچنانی نبود بلکه آب آوری خیمهها را بر عهده گرفته بود یعنی همان کاری که در میدان جنگ در آن موقع بر زمین مانده بود.
انسان انقلابی همچین انسانی است که به دنبال کارهای پر سر و صدا نمیرود بلکه به سراغ کارهایی میرود که زمین مانده است. حکایت دیگری را مثال بزنم که مربوط به دوران متاخر است. درمورد شهید زین الدین گفته میشود که برخیها این اتهام را به او وارد می کردند که اهل نماز شب نیست، بعد از اینکه شهادت ایشان گذشت و مجلس گرفتند برای ایشان، دوستشان که از ماجرا خبر داشت گفت که آن شبهایی که خیلیها مشغول نماز شب می شدند، شهید زین الدین می رفت آب می آورد و آفتابه های دستشوییها را پر می کرد. در واقع این کار زمین مانده بود و فرمانده لشکر(شهید زین الدین) می رفت کار زمین مانده ظاهرا بی اهمیت را انجام می داد.
2-دسته دوم کسانی هستند که اهل مبارزه نیستند و هر وقت که
اعمال عبادی باشد همگی پای کار هستند اما وقتی که زمان مبارزه میشود این
گروه اهل مبارزه کردن نیستند. این ویژگی در گروه غیر مجاهد به وضوح دیده
میشود. برای مثال بعضا میگویند که ما اهل امور سیاسی نیستیم با اینکه به
شدت اهل مسجد و عبادات فردی هستند. چنین کسانی به هیچ عنوان نمیتواند از
ویژگی متمسک برخوردار باشد. وظیفه ما نسبت به ائمه تمسک هست نه توسل هر چند
توسل هم جزء وظایف ما هست اما وظیفه اصلی و شاخص متمایز کننده ما از تمام
فرق اسلامی و غیر اسلامی همین شاخص تمسک به اهل بیت است و الا یک مسیحی یا
یک اهل سنت هم میتواند متوسل به اهل بیت بشود اما تمسک ویژگی است که موجب
شیعه شدن من میشود. در روز عید غدیر مؤمنین به همدیگر نمیگویند که
ألحمدلله الذی جعلنا من المتوسلین بلکه میگویند ألحمدلله الذی جعلنا من
المتوسلین بولایة. این تمسک به اهل بیت علیهم السلام چطور ممکن است بدون
ورود به امور سیاسی؟ مگر اباعبداللهی که صرفا امور عبادی فردی خود را انجام
بدهد برای یزید مشکل زاست؟چرا امام حسین(علیه السلام) به امور فردی اکتفا
نکرد و خروج کرد بر حکومت؟ آیا خروج امام حسین(علیه السلام) یک حرکت سیاسی
نبود؟ چطور می توان تمسک به اباعبدالله کرد بدون ورود به امور سیاسی؟
3- این گروه، شبیه گروه اول هستند که متاسفانه در دوره ما هم خیلی رایج
شده است، این عده همان مسلمانان صوفی مسلک هستند که به دنبال ذکر گویی و
خلوت نشینی هستند، به دنبال یافتن یک ورد و ذکری هستند که به دنبال آن
زندگی خوش بگذرد و مشکلات حل بشود. این عده به هیچ عنوان در امور اجتماعی و
مشکلات مردم حضور پیدا نمیکنند و گرهها را با خدمت به مردم حل نمیکنند و
صرفا به دنبال این هستند که گرهها را با ذکر و ورد حل کنند در حالیکه
پیامبر اکرم(صلی الله و علیه آله) میفرمایند" هر امتی یک گردش اجتماعی
دارد و گردش و تفریح اجتماعی امت من جهاد در راه خدا است"
4- کسانی
هستند که بسیار عافیت طلب هستند و همیشه صحبت از فراهم نبودن شرایط
میکنند. هر وقت صحبت از مبارزه میشود میگویند که کاری از ما بر نمیآید و
شرایط فراهم نیست، من نمیدانم شرایط چه موقع برای این دسته فراهم خواهد
شد، بنده بعید میدانم که اگر ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) هم
بشود باز شرایط برای این دسته فراهم بشود. عافیت طلب هیچ وقت به عاشورای
اباعبدالله نخواهد رسید.
با این تعبیر شما آیا میان رفتار ائمه اطهار(علیهم السلام) با مسلمانان تفاوت وجود داشته است؟
حجت الاسلام غفاری: ائمه میان نیروهای مبارز و مجاهد با نیروهای غیر انقلابی فرق میگذارند. و برای این ادعای من دو نمونه تاریخی هست یکی اینکه در زمان پیامبر اسلام(صلی الله و علیه و آله) است که بعد از جنگ احد، منافقین یک جنگ روانی به راه انداختند و گفتند که اگر خداوند با ما مسلمانان است و ناصر و یاور ماست پس چرا ما در جنگ احد شکست خوردیم؟!؛ این یک شبههای بود که در جان افراد تازه مسلمان شده افتاد و میرفت که در اذهان مسلمین مشکلزا بشود. در تقابل با این جنگ روانی ما دو نفر را میبینیم که دو جنس رفتار متفاوت میکنند، یکی رفتاری است که عمار نسبت به این جنگ روانی نشان داده و دیگری رفتاری است که دوست عمار که نامش در تاریخ نیامده از خود نشان داده است. نقل میکنند دوست عمار که انسان صالح ومومنی بوده لکن اهل مبارزه نبوده با یک لعن و نفرین از این صحنه جنگ روانی عبور کرده، تعبیری که در کتب تاریخی از او ذکر شده این است که وی گفته" خدا شما (منافقین) را لعنت کند، من با شما حرف نمیزنم" وی با گفتن این عبارت از کنار این ماجرا و صحنه گذشته و رفته است اما جالب اینجاست که عمار با دیدن این صحنه( شبهه افکنی منافقین) ایستادگی کرد و به صراحت پاسخ داد و تعبیرش این است که" تقصیر ما بود که در این جنگ شکست خوردیم، ما تبعیت از امر ولی نکردیم، وعدههای پیامبر و خدا قطعی هست اما ما تبعیت از امر رسول نکردیم و مشغول جمعآوری غنائم شدیم" سخنان عمار مثل یک سیل سهمگین تمام آن فضای جنگ روانی را شست و برد و تمام مسلمین را راحت کرد. جالب است که حضرت رسول(صلی الله و علیه آله) از عمار درمورد اتفاقات جنگ روانی که رخ داد گزارش میخواهند و بعد از اینکه عمار گزارش را تقدیم پیامبر میکند، پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) در پاسخ به عمار میگوید" رفیق تو که به آنها بحث نکرد انسان خوبی است اما تو از دین خداوند دفاع کردی و تو از مجاهدین فی سبیل الله هستی که خدا آنان را بر دیگران برتری داده است."(بحار الانوار جلد 22 صفحه335)
نمونه دوم عبارت است از رفتار حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با مقداد. مقداد بعد از ماجرای ثقیفه در کوچههای مدینه راه میرفت و بلند صدا میزد که" علی مع الحق و الحق مع العلی)" مقداد هر روز این کار را انجام میداد و هر روز او را میزدند. در روایت هست که یک روز مقداد به خانه حضرت علی( علیه السلام) رفتند و درب را زدند و امام حسن ( علیه السلام) سراغ حضرت امیر را گرفتند و حضرت مجتبی فرمودند که ایشان در منزل نیستند. مقداد گفت که به سلام من را به مادرتان برسانید و به ایاشن بگویید که تا زمانیکه مقداد زنده هست نخواهد گذاشتد گفت که به سلام من را به مادرتان برسانید و به ایاشن بگویید که تا زمانیکه مقداد زنده هست نخواهد گذاشتد گفت که به سلام من را به مادرتان برسانید و به ایشان بگویید که تا زمانیکه مقداد زنده هست نخواهد گذاشت نام علی خاموش از کوچههای مدینه خاموش بشود. امام حسن مجتبی این خبر را خدمت حضرت فاطمه رساندند و برگشتند جلوی درب منزل و به مقداد گفتند که من سخن شما را به مادر رساندم و ایشان این نان گرم را به من دادند و گفتند که این نان را به مقداد برسان و به او بگو که ای مقداد من این نان را همین الان با دست خودم پختم و این را به عنوان تشکر به شما میدهم. اینکه مقداد در فضای بسیار بسته مدینه اقدام به سخن گفتن از حضرت علی میکند و با اینکه کتک میخورد اما مایوس نمیشود و حضرت فاطمه با این رفتار انقلابی او چنین با رافت برخورد میکند برای ما یک درس بزرگ هست.
ببینید در دفاع از ولایت همیشه خود حضرت فاطمه(سلام الله علیه) حاضر بودند، جالب اینجاست که روایتی از حضرت صادق( علیه السلام) هست بر این اساس که " پیاده روان اربعین به سمت زیارت اباعبدالله توسط مادرمان فاطمه زهرا مورد استقبال قرار میگیرند." اگر شما این تعبیر را در کنار رفتار حضرت فاطمه با مقداد قرار بدهید متوجه خواهید شد که هرکس در مسیر دفاع از ولایت قرار میگیرد مادر خانه اهل بیت به استقبال او میرود.
منبع:تسنیم