شهادت حُجر بن عدى و يارانش چه در همان زمان و چه پس از آن، مورد اعتراض شديد مردم قرار گرفت و از آن به عنوان لكّه ننگى در زندگى معاويه ياد مى شد.
عقیق: 12 ارديبهشت ماه، تروريستهاي سلفي قبر "حجر بن عدي" در منطقه "مرج عذرا" در حومه دمشق را نبش كردند. در ادامه نكاتي از زندگي اين بزرگ مرد و مظلوميت ايشان آورده مي شود.
از جنايات عظيمى كه توسّط عمّال معاويه انجام گرفت و بسيارى از مورّخان شيعه و سنّى آن را نقل كرده اند، شهادت «حُجر بن عدى» و ياران گرانقدرش بود. اينان از مردان شايسته و به زهد و تقوا و ايمان شناخته شده بوده اند و فقط به جرم پيروى از على(ع) و ايستادگى در برابر ناسزاگويى هاى «زياد» نسبت به آن حضرت به طرز فجيعى به شهادت رسيدند، كه فشرده آن چنين است:
زمانى كه «مغيرة بن شعبه» از سوى معاويه حاكم كوفه شد، به دستور معاويه در خطبه ها و سخنرانى ها نسبت به على(ع) دشنام و ناسزا مى گفت. در اين ميان «حُجر بن عدى» در برابر او ايستادگى مى كرد و از فضايل على(ع) مى گفت، و معاويه را رسوا مى ساخت. «حُجر» كه مردى با نفوذ و از شخصيّت هاى معروف كوفه بود، با بيانش توطئه هاى مغيره را خنثى مى ساخت. جمع زيادى از مردم كوفه نيز با وى همراهى مى كردند و به مخالفت با سخنان «مغيره» مى پرداختند. مغيره كه ترس داشت دست خويش را به خون آنان آلوده سازد، تحمّل مى كرد; ولى هميشه «حُجر» را از پى آمد سخنانش مى ترساند و مى گفت همه حاكمان مانند من تحمّل نخواهند كرد و در برابر تو شدّت عمل به خرج خواهند داد.
مغيره در سال 51 هجرى به هلاكت رسيد و آنگاه معاويه «زياد» را كه والى بصره بود، با حفظ سِمَت، به ولايت كوفه منصوب كرد. «زياد» نيز همانند ديگر واليان جور و به دستور معاويه بر فراز منابر و در سخنرانى ها به سبّ و بدگويى على(ع) مى پرداخت كه با مخالفت «حُجر» مواجه مى شد.
«حُجر بن عدى» و يارانش كه تحمّل اين ناسزاگويى ها را نداشتند، در برابر دستگاه ستمگر معاويه و «زياد» ايستادگى كردند و از افشاى حاكم شام و آل ابوسفيان خوددارى نمى كردند و به تهديدات «زياد» ستمگر اعتنايى نداشتند.
سرانجام زياد، آنها را دستگير كرد و همراه با نامه اى در مذمّت و بدگويى از آنان به شام روانه ساخت.
حجر و يارانش را در «مرج عذرا» (منطقه اى در نزديكى دمشق) نگه داشتند، تا حكم آنان از سوى معاويه صادر شود.
از ميان اين گروه كه چهارده تن بودند، هفت تن با وساطت بعضى به نزد معاويه نجات يافتند; ولى حُجر به همراه شش تن از يارانش كه مقاومت مى كردند ـ به جرم ديندارى و محبّت به على(ع) ـ به طرز فجيعى به شهادت رسيدند.(1)
در كتاب كنز العمّال (از كتاب هاى معروف اهل سنّت) آمده است كه حُجر به هنگام شهادت چنين وصيّت كرد:
«لاَ تُطْلِقُوا عَنِّي حَدِيداً وَ لاَ تَغْسِلُوا عَنِّي دَمَاً وَ ادْفِنُونِي فِي ثِيابِي، فَإِنِّي لاق مُعاوِيَةَ بِالْجادَّةِ وَ إِنِّي مُخاصِمٌ»; (غل و زنجير را از دست و پايم باز نكنيد و خونم را نشوييد و مرا در پيراهنم دفن كنيد! چرا كه مى خواهم به اين صورت معاويه را در قيامت براى دادخواهى در پيشگاه خدا ديدار كنم).(2)
قبر جناب حجر و يارانش در منطقه «مرج عذرا»، در نزديكى دمشق معروف و مشهور است و زيارتگاه گروه زيادى از مسلمانان بود كه متاسفانه در 12 ارديبهشت به دست متجاوزين كج فهم تخريب و نبش قبر شد.
شهادت حُجر بن عدى و يارانش چه در همان زمان و چه پس از آن، مورد اعتراض شديد مردم قرار گرفت و از آن به عنوان لكّه ننگى در زندگى معاويه ياد مى شد.
امام حسين(ع) در نامه اى به معاويه به شهادت حُجر و يارانش اشاره مى كند و مى فرمايد:
«أَلَسْتَ قَاتِلَ حُجْر، وَ أَصْحابَهُ الْعابِدِينَ المُخْبِتِينَ، اَلَّذِينَ كَانُوا يَسْتَفْظِعُونَ الْبِدَعَ، وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ، فَقَتَلْتَهُمْ ظُلْماً وَ عُدْواناً، مِنْ بَعْدِ ما أَعْطَيْتَهُمُ الْمَواثِيقَ الْغَلِيظَةَ، وَ الْعُهُودِ الْمُؤَكَّدَةَ، جُرْأَةً عَلَى اللّهِ وَاسْتِخْفَافاً بِعَهْدِهِ»; (اى معاويه! آيا تو همان نيستى كه حجر و يارانش را كه عابد و در برابر خدا متواضع بودند، به قتل رساندى؟ آنان كه از بدعت ها بيزار بودند; امر به معروف و نهى از منكر مى كردند; ولى تو آنان را از روى ستم و عداوت ـ پس از پيمان هاى محكم (در عدم تعرّض به آنان) ـ كشتى و اين عمل را از روى نافرمانى در برابر خداوند و سبك شمردن پيمان او انجام دادى).(3)
عايشه نيز در ملاقاتى با معاويه به وى گفت: چرا حُجر و يارانش را كشتى؟ معاويه پاسخ داد: مصلحت امّت را در آن ديدم!!! عايشه گفت: از رسول خدا شنيدم كه درباره آنان مى فرمود:
«سَيُقْتَلُ بِعَذْراءَ نَاسٌ، يَغْضِبُ اللهُ لَهُمْ وَ أَهْلُ السَّماءِ»; (به زودى در منطقه «عذراء»، مردمانى كشته مى شوند كه خداوند و آسمانيان به خاطر آنان خشمگين مى شوند).(4)
از «حسن بصرى» نقل شده است كه مى گفت: معاويه چهار عمل زشت انجام داد كه هر يك از آنها به تنهايى جرم و جنايت بزرگى محسوب مى شود و براى تبهكارى معاويه كافى است... يكى از آن چهار مورد، كشتن حُجر بن عدى بود. سپس دو بار گفت:
«وَيْلا لَهُ مِنْ حُجْر وَ أَصْحابِ حُجْر»; (واى بر وى (معاويه) از ماجراى حُجر و ياران حُجر!).(5) ماجراى شهادت حجر به قدرى مظلومانه بود كه خود معاويه نيز ـ به ظاهر ـ از پى آمد اُخروى آن وحشت داشت! در كامل ابن اثير به نقل از ابن سيرين آمده است كه معاويه به هنگام مرگ مى گفت: «يَوْمِي مِنْكَ يا حُجْرُ طَوِيلٌ»; (اى حُجر! روزى طولانى (براى محاكمه نزد خدا) با تو خواهم داشت).(6)(7)
پي نوشت: 1_(رجوع كنيد به: تاريخ طبرى، ج 4، ص 187-207; كامل ابن اثير، ج 3، ص 472-486; مختصر تاريخ دمشق، ج 6، ص 235-242; مروج الذهب، ج 3، ص 3-4; الغدير، ج 11، ص 37 به بعد و اعيان الشيعة، ج 4، ص 569-586.) 2_(كنز العمّال، ج 11، ص 353، حديث شماره 31724; همچنين رجوع كنيد به: اسدالغابة، ج 1، ص 386 و الاصابة، ج 1، ص 315.) 3_( الامامة والسياسة، ج 1، ص 203; همچنين رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج 44، ص 213.) 4_( مختصر تاريخ دمشق، ج 6، ص 241 و الاصابة، ج 1، ص 315.) 5_(تاريخ طبرى، ج 4، ص 208 و كامل ابن اثير، ج 3، ص 487.) 6_( كامل ابن اثير، ج 3، ص 487.) 7_(گرد آوري از كتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، زير نظر آيت الله مكارم شيرازي، ص190.)