21 خرداد 1401 12 ذی القعده 1443 - 22 : 13
کد خبر : ۸۰۴۸
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۱:۰۰
آری برای او، بازگشت به تنهایی به مدینه و جدا شدن از پدری که از وداعش پیدا بود دیگر برنخواهد گشت، بسیار سخت و سنگین بود.

عقیق: حضرت علی بن موسی الرضا(ع) قبل از اینکه به سوی مرو حرکت نماید با امام جواد(ع) به مکه مشرف شد تا خانه خدا را زیارت کرده با آن وداع نماید.

امام هشتم(ع) دور خانه خدا را طواف کرد و امام جواد(ع) هم که آن روز چهار ساله بود روی دوش خادمشان با پدر بزرگوارش کعبه را طواف نمود. ابوالفتح اربلی در کتاب (کشف الغمه عن حیاة الأئمه) در این باره گفتگوئی دارد که در ذیل نقل می شود:

امیة بن علی به نقل از دلائل حمیری می گوید:در آن سال که امام رضا(ع) قبل از عزیمت به خراسان اعمال حج را انجام می داد من هم همراه ایشان بودم امام جواد(ع) هم با آن حضرت بود. وقتی امام هشتم(ع) طوافش تمام شد و با خانه خدا وداع کرد به طرف مقام ابراهیم رفت و نماز خواند. در این هنگام امام جواد(ع) روی دوش( موفق) طواف را انجام داد.سپس به حجر اسماعیل رفت و در آنجا نشست و خیلی طول کشید.لذا موفق به او گفت: فدایت شوم بلند شو تا برویم. امام جواد(ع) در پاسخ او فرمود: من مایل نیستم از این مکان بیرون بروم مگر این که خدا بخواهد. و آثار غم و غصه در صورتش نمایان شد. موفق آمد خدمت امام رضا(ع) و عرض کرد: فدایت شوم امام جواد(ع) در حجر اسماعیل نشسته و بلند نمی شود. امام(ع) آمد و کنار فرزندش نشست و فرمود: بلند شو حبیب من! او در پاسخ همان جمله را تکرار کرد و سپس افزود: ای حبیب من! چگونه بلند شوم درصورتی که شما با این خانه وداع نمودی آن هم وداعی که گویا دیگر به سوی آن برنمی گردی؟

دوباره امام هشتم(ع) فرمود: حبیب من بلند شو. لذا امام جواد(ع) از جای خود برخاست.(1)

آری امام جواد(ع) با عقل کامل و روح بیدارش سوز و گداز جدائی و تلخی دوری از پدر را احساس کرده و فهمیده بود که دیگر هرگز پدر را در حال حیات ملاقات نخواهد کرد. لذا این احساس جدائی و سوز و گداز درونی در چهره گشاده و خندان امام(ع) به صورت غم و اندوه نمایان شد. و برای بینندگان، غیبت همیشگی پدر در آن هنگام که خانه خدا را وداع می نمود در چهره مبارکش ترسیم شد. امام علاقه به پدرش را با اصرار برماندن در حجر مقدس اسماعیل ابراز می کرد در حالی که می گفت: چگونه برخیزم در صورتی که شما خانه خدا را طوری وداع می کنید که معلوم است دیگر به سوی آن بر نمی گردید.

آری برای او، بازگشت به تنهایی به مدینه و جدا شدن از پدری که از وداعش پیدا بود دیگر برنخواهد گشت، بسیار سخت و سنگین بود.

بالاخره آخرین لحظات وداع به سر آمد و هنگام جدائی فرارسید. امام چهار ساله حضرت جواد(ع) به مدینه برگشت در حالی که محبت و دلبستگی به پدر او را همراهی می کرد. پدر بزرگوارش نیز به سوی مرو رهسپار شد در حالی که قلبش متوجه مدینه بود و کاروان جوادش را همراهی می نمود.

 

پی نوشت ها:

1_(کشف الغمه،ج3، ص152)

211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: