در سوره شعراء خداوند متعال مبدأ، منتها، وسط و تمام مایتعلّق بِه این تنزیل را بیان فرموده است، در این سوره تنزيل «مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ»(1) است که بحث شد. در سُور متعدده قرآن، مسئله تنزیل طرح شده است.
بالنسبة به مبدأ نزول، اسماء مختلف است و هر اسمی خصوصیتی دارد بالنسبة به حیثی از حیثیات منزَّل، آیاتی که هست تنزيل «مِنَ اللّهِ الْعَزيزِ الْعَليمِ» (2) «مِنَ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ» (3) «مِنَ الرّحْمنِ الرّحيمِ» (4)، همه این اسماء روی حساب دقیقی است، منتها در مواردی، عنوان مبدأ تنزيل "ربُّ العالمين" (5) است، که اسم ربّ دارای خصوصیتی است بین اسماء الهیه، و در این اسم، اثر مهم این است که در آیات قرآن هفت مرتبه این اسم آمده «ربنا آمنّا» (6) تا آخر، و مهم این است در موارد مهمه مثل دو آیه: یکی آیۀ هبۀ من لَدن که از اهم آیات است، "ربنا آتنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً "، «رَبّنا آتِنا فِي الدّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ» (7) و باز آنچه بر اهمیت مطلب افزوده، عنوان اضافۀ توصیفیه "رب العالمین" است که مشتمل بر تمام عوالم وجود است که "لایشذ منه شاذٌ". تنزیل از چنین مقامی است.
اما وسیله نزول که امروز بحث در این جهت است، « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ». تنزیل از رب العالمین است، ولی واسطه این نزول معنون به دو عنوان است، عنوان اول، «الروح»، عنوان دوم « الأمین». فهم این کلمتَین باز توقف دارد بر درک دقایق آیاتی که نسبت به این وسیله نزول نازل شده است. در سوره شعراء «الروح الأمین» است، در سورۀ تکویر و در سورۀ نجم بیان شده است که این شخصیت کیست؟ و دارای چه خصوصیتی است، «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلَى قَلْبِكَ». (8) در تکویر این است: «إِنّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ، ذي قُوّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ» (9)، این تعبیرات از خداست. درک عمقش برای ما میسّر نیست، آنچه میسر است فقط شعاعی است؛ ذی قوة، خدا او را به ذی قوة معرفی می کند، این قوت چه قوتی است، باز خود قوت در قضیۀ مدائن لوت، حدّش روشن می شود، قدرت، قوت به اندازه ای است که تمام مدائن لوط را از قعر زمین کَند، ششصد بال داشت، (10) بر یکی از پرهای یکی از آن بال ها تمام مدائن لوط را برداشت، برد تا آنجا که خدا خواست، بعد «جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها» (11) این نمونۀ قدرت کسی است که توانسته آوردن این آیات را تحمل کند و غیر او ممکن نبود. «ذي قُوّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ». (12)
موجودی که در مقام عندیت ذی العرش، تعبیرات برای اهلش لازم است، در اینجا تعبیر خدا از خودش به ذی العرش می کند، نه زمین، نه آسمان، نه لوح، نه قلم، نه کرسی، با این که «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»، (13) اسم عرش را آورده «عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ»، حال آن واسطه نزول چه کسی است؟.
ما عمرمان را تمام کردیم ولی قرآن را نشناختیم، همچنین مخلوقی، تحمل این را داشت که بار این وحی را به دوش بکشد، «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ». آن هم کسی که «ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ، مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ».
دقت مطلب اینجاست، خوب این ها را اهلش بفهمند، البته لطائف این بحث برای عده ای است که باید رویش کار کنند، در سورۀ شعراء، این چنین است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ».
اما در سوره تکویر شروع شده از «رسول کریم» «رسول» «کریم» «ذی قوة»، آن هم آن قوه «عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ» بعد رسیده است به «مُطاع»، بعد رسیده است به «امین»، «ثَمَّ امین»، و کلمه «ثَمَّ»، بسیار معنی دارد، بعد از همه اینها تازه رسیده به مقام امانتی که بتواند این امین، آن امانت را که اسمش قرآن است، تحمل کند. مُطاعش عقل را مبهوت می کند، تمام ملائکه سماوات... - آن هم باز حقیقت ملائکه، فهمش در نهج البلاغه است، "من ملائکةٍ أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک هم أعلم خلقک بک" (14)، "و أقربهم منک"، بعضی از اینها اکتافشان، از آسمان ها بالاتر است، اقدامشان از ارضین سفلی. - همه اینها مطیع امین هستند، مُطاعیت او در این حد است، تمام و بدون استثنا مطیع هستند، مطاع فقط یک نفر است و آن یک نفر فقط جبرئیل است، و او روح الأمین است، اما روح چون به او زنده شده است نفوس صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، از آدم تا به عیسی، فقط یک نفر است، مستثنا که او فوق تقدیر و تصور و ادراک است. روح همچو روحی است و امین همچو امانتی است.
همچنین در سوره نجم، در وصف "مَن نَزَّل به"، حامل قرآن باز بیان خدا این است، «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى، ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى، وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى» (15) «لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى». (16)
در بین ۱۲۴ هزار پیغمبر، پنجاه مرتبه بر ابراهیم خلیل نازل شد، البته خلیل!!! «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمّهُنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ً»(17) بر همچو کسی پنجاه مرتبه نازل شد، اما بر کسی که قرآن را بر او نازل کرد، شصت هزار مرتبه نازل شد. تفاوت محیّر العقول است، شصت هزار مرتبه! آن هم همچو قدرتی! با همچو قوتی!
در این شصت هزار مرتبه، صورت حقیقی خودش را به پیغمبر نشان نداد، فقط دو مرتبه در بین همه این مراتب، ظهور کرد، یکبار در زمین؛ یک بار هم در آسمان، شب معراج، آن صورت حقیقی را نشان داد.
اما در رؤیتی که در زمین اتفاق افتاد، آنچه روایت دارد این است که در کوه حراء خود را نشان داد از مشرق تا مغرب تمام آفاق را گرفت. این یک بار بود که در زمین آن خلقت اصلی را نشان داد، تا معلوم بشود چه قدرتی لازم است که بار سنگین کتابی را تحمل کند که تجلّی رب برای خلقش است. این حقیقت قرآن است.
بار دوم هم شب معراج بود که خودش را با ششصد جناح و با ششصد بال نشان داد، هر بالی از زمین تا آسمان، این هم شب معراج بود، در غیر این دو مورد به صورت عادی نازل می شد.
حالا نزول آیات هم باز بحثی دارد، چون خود آیات مختلف است، مثلاً نزول آیة الکرسی، نزول سوره حمد، نزول آیه ملک، نزول آیات اول سوره حدید، نزول آیات آخر سوره حشر، نزول اینها محیّر العقول است؛ منتها کو کسی که بفهمد. «هُوَ اللّهُ الّذي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشّهادَةِ هُوَ الرّحْمنُ الرّحيمُ، هُوَ اللّهُ الّذي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدّوسُ السّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا يُشْرِكُونَ، هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِىُ الْمُصَوِّرُ لَهُ اْلأَسْماءُ الْحُسنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» این آیات است که ابتدا می شود «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِن خَشْيَةِ اللّهِ وَ تِلْكَ اْلأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلّهُمْ يَتَفَكّرُونَ» (18).
پی نوشت:
(1)- واقعه، 80.
(2)- غافر، 2.
(3)- زمر، 1.
(4)- فصلت، 2.
(5)- شعراء، 192.
(6)- آل عمران، 53.
(7)- بقره، 201.
(8)- شعراء، 193.
(9)- تکویر، 19.
(10)- تفسير القمي/ ج۲ / ۲۰۶ / [سورة فاطر(۳۵): الآيات ۱ الى ۱] ..... ص : ۲۰۶.
(11)- هود، 82.
(12)- تکویر، 20.
(13)- بقره، 255.
(14)- نهج البلاغة، ص ۱۲۲.
(15)- نجم، 7-5.
(16)- نجم، 18.
(17)- بقره، 124.
(18)- حشر، 24-21.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی.
منبع:حوزه