23 بهمن 1400 11 رجب 1443 - 58 : 12
کد خبر : ۸۰۲۶
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۰

عقیق: سردار علی فضلی به روایت خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس پرداخته است که در ادامه می خوانیم: روز اول جنگ عراقی‌ها با تمام قوا از چند ناحیه حمله کردند. همان روز هم نیروی ارتش با 140 جنگنده هواپیما به مقابله با آن‌ها رفت از میان این تعداد هواپیمای جنگنده، چهار عدد هدف نیروهای بعثی قرار گرفته و منهدم شدند که سرنشینانش به شهادت رسیدند. پیکر هر چهار سرنشین هواپیما هم در خاک عراق ماند. و آبان‌ماه سال گذشته بدن این‌ها در عراق پیدا شد. یکی از این‌ها "خالد حیدری" بود که اهل پاوه و اهل تسنن بود. زمانی که اعزام می‌شود دختر کوچکی داشت. روز اعزامش هم توی خانه‌ جشنی برقرار بوده است. وقتی همسر شهید می‌آید و از شهید می‌خواهد که امروز را به خاطر این جشن نرود، خالد حیدری  می‌گوید به سه دلیل حتماً باید بروم.

وی با اشاره به دلایل این شهید برای اعزام به جنگ ادامه داد: دلایل "خالد حیدری" این بود یکی اینکه نظامی هستم و تعهد دارم. یکی اینکه اهل تسننم و نمی‌خواهم بعداً بگویند که اهل تسنن نسبت به انقلاب حساسیت ندارند و یکی اینکه الآن امام به ما نیاز دارد. بعد می‌رود و شهید می‌شود. طی این سی و یک سال فرزندش بزرگ می‌شود و به سن ازدواج می‌رسد اما هر کسی که به خواستگاری دختر می‌رود جواب رد می‌شنود. دختر شهید می‌گوید من بدون اذن پدرم اجازه عقد به کسی نمی‌دهم. وقتی جنازه این‌ها پیدا می‌شود از طریق سردار باقرزاده به خانواده خبر می‌دهند و دختر می‌گوید حالا که پدرم پیدا شده حاضرم جواب مثبت بدهم.

بدن‌های شهدا را از عراق می‌آورند تا از خانواده‌هایشان اجازه بگیرند که این‌ها را ببریم و دور ضریح امام رضا(ع) طواف بدهیم. چون خانواده سنی بودند نمی‌دانستند که سنی‌ها هم چنین چیزی را قبول می‌کنند یا نه. به همسر شهید موضوع را می‌گویند و او می‌گوید اصلاً اگر شوهرم را به زیارت امام رضا نمی‌بردید از شما گلایه می‌کردم. آن‌هایی که این چهار شهید را می‌برند زیارت امام رضا(ع)، می‌گویند هرجایی که این شهدا وارد می‌شدند اولین تابوتی که نمایان می‌شد تابوت این شهید بود.


منبع:تسنیم

211001

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: