هر شخصی به اندازه ظرفیت و توان خود تقوا و پرهیزگاری پیشه میکند، اما کسی به درجه والای بندگی و عبودیت میرسد که سرآمد همه افراد در زهد و بی میلی نسبت به دنیا و اطاعت کردن خالق قادر باشد.
تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید
آینه:
حکایت؛ مرحوم شیخ مرتضی انصاری با برادر خود از کاشان به مشهد مقدس مسافرت نمود، پس از آن به تهران آمد و در حجره یکی از طلاب منزل گرفت. روزی شیخ به همان محصل، مختصر پولی داد تا نانی بگیرد، وقتی برگشت شیخ دید حلوا هم گرفته و بر روی نان گذاشته است. به او گفت: پول حلوا را از کجا آوردی؟ گفت: قرض گرفتم. شیخ فقط آن مقدار از نان را که حلوائی نبود، برداشت و فرمود: من یقین ندارم برای اداء قرض زنده باشم. روزی همان طلبه پس از سالها به نجف آمد، عظمت شیخ را دید و خدمت ایشان عرض کرد: چه عملی انجام دادید که به این مقام رسیدید و خداوند شما را موفق نمود و اینک در رأس حوزه علمیه قرار گرفتهاید و مرجع همه شیعیان جهان شدید؟! شیخ فرمود: چون جرأت نکردم حتی نان زیر حلوا را بخورم، ولی تو با کمال جرأت نان و حلوا را با هم تناول نمودی.
پی نوشت: 1.با اقتباس و ویراست از کتاب یکصد موضوع 500 داستان منبع:حوزه