12 آبان 1400 28 (ربیع الاول 1443 - 35 : 17
کد خبر : ۷۹۹۳۹
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۹
کتاب «خطبه‌های آتشین» خطبه‌های حضرت زینب و امام سجاد در کوفه، شام و مدینه است.

عقیق:در مقاطع حساسی از تاریخ شاهد تاثیرگذاری عمیق سخن در قلب انسان‌ها هستیم به گونه‌ای که بسیاری از قدرت‌ها و توانمندیهای ظاهری را تحت الشعاع قرار داده‌اند و توانسته است مسیر تاریخ را دگرگون کند. این روزهای ماه محرم یادآور وقایع پس از عاشورا و روشنگری‌های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) است که با کلام خود توانستند پیام عاشورا را زنده نگه دارد.

 از شگفت آورترین سخنانی که آثار آن به سرعت در میان مردم پدیدار و موجب تغییرات اساسی در جامعه خویش شد و افکار را در قبال موضوعی بسیار مهم دگرگون کرد، کلام بانویی بلیغ از خاندان رسالت است که در خطابه خود رسالت جد بزرگوار و بلاغت پدر مظلومش را به نمایش گذاشت و بینی ستمگران و مستکبران را چنان به خاک مالید که تا ابد موجب عبرت و درس آموزی خواهد بود.  

کتاب «خطبه‌های آتشین» به بیان آن سخنانی می‌پردازد که برخاسته از دل، بهره گرفته از معنی و قالب یافته در الفاظ زیبا و آرایه‌های دل نشین و جان نواز است. سخنانی که موجب انقلاب، تحول و ماندگاری کلام و پیام عاشورا شدند و  آثار پربرکت آن تا به امروز نهضت امام حسین (ع) را زنده نگه داشته است.

این کتاب خطبه‌های حضرت زینب و امام سجاد در کوفه، شام و مدینه است که به همت محمد مهدی آجیلیان مافوق ترجمه شده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

«به خدا من جز از خدا بیم ندارم و جز به او شکایت نمی‌برم. پس هر نیرنگی که داری به کار بند و همه تلاشت را بکن و از هیچ کوششی فروگذار مکن! به خدا سوگند لکه ننگ آنچه بر سرما آوردی، هرگز سترده و پاک نخواهد شد. سپاس خدا را که کار سادات جوانان بهشت را با سعادت پایان داد و بهشت را برای آنان واجب ساخت.»

انتشارات به نشر چاپ دوم کتاب «خطبه‌های آتشین» را در 64 صفحه و قطع جیبی با قیمت 4500 تومان منتشر کرده است. برای تهیه کتاب به صورت آن لاین می‌توانید از اینجا اقدام کنید.

منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
رضا
|
|
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
کاروانسالار عشق

کاروانسالار عشقم ارمغان آورده ام
از مدینه تا به کوفه میهمان آورده ام

خوش پذیرایی شد از ما بیین راهِ کربلا
با فراخوانِ شما این کاروان آورده ام

تاج گلهای بنی هاشم به یغما برده اند
گُلشنِ آلِ عبا بی باغبان آورده ام

کهکشانها را منور کرده ام در شام تار
ماهِ کنعان در رواق آسمان آورده ام

میزبانان سر بریدند از تنِ آلاله ها
خون دل ساغر به ساغر شوکران آورده ام

روی دستِ دشمنانم بر فرازِ نیزه ها
زینتِ دوشِ نبی را نغمه خوان آورده ام

پاره ی قرآنِ ناطق را، ز دشت لاله ها
هدیه در طشت طلا، زآن گُلسِتان آورده ام

خیزران و بوسه بر دندان و لبها نا رواست
بوسه گاهِ "خاتم پیغمبران" آورده ام

گرچه طعنه می زنندم کوفیانِ بی وفا
نقضِ عهدِ ناکثان امّا عیان آورده ام

خوانده ام منزل به منزل خطبه های آتشین
شرحه شرحه شکوه ها از این و آن آورده ام

کردم افشا چهره ی اَعدا برای خاصُ عام
کُفرِ اینان را به هرجا بر زبان آورده ام

خارجی خوانندمان این قاسطین ومارقین
عِترتِ آلِ علی را ترجمان آورده ام

کوه صبرم قلّه ام در"شامُ، شامُ، شام" بود
بهرِ عالم صد نشان از بی نشان آورده ام

داغدارم، مو سپیدم، گرچه شد قدّم کمان
عشق و ایثار از برای هر زمان آورده ام
#
شاعری شرمنده ام"یالَیتَنا کُنتُ مَعَک"
شرحه شرحه سینه ای آه و فغان آورده ام

غلامرضا مهدوی