عقیق:مستکبران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل گروهکهای تروریستی و اقدامات مختلف سیاسی و اقتصادی درصدد ضربه زدن به کشور بوده و هستند اما همواره با رشادتهای جوانان این مرز و بوم مواجه شدند و نتوانستند به اهداف شوم خود دست یابند. در این میان یگان ویژه صابرین سپاه بهعنوان مدافع حریم امنیت وطن نقش ویژهای در حفظ کیان انقلاب اسلامی داشته است. با همسر پاسدار شهید مصطفی (کمیل) صفریتبار یکی از شهدای این یگان گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه از نظرتان میگذرد. لطفاً خودتان را معرفی کنید؟ مریم یوسفی هستم، همسر پاسدار شهید مصطفی (کمیل) صفریتبار؛ کمیل در 13 شهریور ماه 1390 در آذربایجان غربی در منطقه سردشت ارتفاعات جاسوسان به همراه 11 تن از یاران شهیدش بهدست گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسیدند. چطور با هم آشنا شدید؟ یکی از اقوام دور سبب آشنایی من و کمیل شد، آنها با خانواده چهار بار به خواستگاری من آمدند. با وجود اینکه خانوادهام مذهبی و نظامی بودند نمیدانستم من نیز میتوانم با یک تکاور ازدواج کنم که سرانجام پاسخ مثبت دادم. در طول این 7 ماه ازدواجم با کمیل درسهای زیادی گرفتم و او برای من مثل یک معلم بود و اکنون نیز بعد از گذشت پنج سال با خاطرات، عکسها و یادگاریهایش زندگی میکنم. کمیل چه تغییراتی در زندگی شما بهوجود آورد؟ قبل از ازدواج در جلسات مذهبی شرکت میکردم و نماز و روزهام را نیز بهجا میآوردم اما وضع حجابم آنطور که نماد یک خانم مؤمن باشد، نبود، منتظر یک تلنگر بودم که فردی مرا به این سمت و سو سوق دهد. کمیل نیز دوست داشت با دختری ازدواج کند که حجاب، عقاید و طرز تفکرش را تغییر دهد، او در این راه کمکم کرد و حتی پس از شهادتش این بحث برای من پررنگتر شده است. لطفاً درباره گروهک تروریستی پژاک که عامل شهادت شهدای قله جاسوسان بودند، اشارهای داشته باشید. این گروهک تروریستی وابسته به کردستان ترکیه است که آمریکا و اسرائیل آن را از لحاظ سلاح و تجهیزات مجهز میکنند. در طول 8 سال دفاع مقدس منطقه کردستان ایران را ناامن کردند، بهطوری که با شنیدن اسم آنها مو به تن خیلی از افراد سیخ میشد. این گروهک تروریستی در دل کوهها سکنی میگزیدند و دست به عملیاتهای تروریستی میزدند تا جایی که پاسداران ما را بهعنوان قربانی جلوی عروس و داماد سر میبریدند. پس از جنگ تحمیلی نیز این گروهک درصدد جدایی کردستان از ایران اقدامات بسیاری را انجام داد و بسیاری از جوانان را با وعدههای پوچ به سمت خود کشاند. یگان ویژه صابرین و بسیاری از رزمندگان ما برای دفاع به مناطق جاسوسان که یکی از مهمترین مناطق گروهک تروریستی پژاک بود اعزام شدند، زمانی که رزمندگان توانستند این ارتفاعات را از دست متجاوزان پس بگیرند، سر دسته این گروهک تروریستی اعلام کرده بود که کمر ما شکست. در این عملیات رزمندگان ما توانستند با گرفتن تلفات زیاد از تروریستها، ارتفاعات را آزاد و گروهک تروریستی را با خفت به عقب برانند. یک خاطره خاص از کمیل بگویید. کمیل به آیتالکرسی اعتقاد فراوانی داشت و همیشه بر زبانش جاری بود و این عادت ما شد زمانی که با هم بیرون میرفتیم همیشه به من میگفت آیتالکرسی را بخوان. یک روز به شوخی به او گفتم که «جان خیلی عزیز است» او در پاسخم گفت: «خانم جان! این را بدان که جان برای آدم خیلی عزیز است ولی من دوست ندارم به مرگ طبیعی، تصادف و بیماری از دنیا بروم، مرگ یک بچه شیعه باید با شهادت باشد، حیف که کلی زحمت در این دنیا بکشی ولی به مرگ طبیعی از دنیا بروی». بهنظر شما نقش دستگاههای فرهنگی در شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت باید چگونه باشد؟ با وجود سخنان مقام معظم رهبری که بارها در سخنان خود تأکید کردند که تبلیغات برای شهدا بسیار اندک بود و مردم و مسؤولان نمی دانند که این شهدا چه کارهایی انجام دادند و شما بروید مردم و مسؤولان را توجیه کنید، متأسفانه در این زمینه کمکاریهای زیادی صورت گرفته است که با توجه به سخنان رهبر انقلاب امید است مسؤولان فرهنگی برای اشاعه فرهنگ ناب اسلامی و ایرانی در جامعه، به این مسئله توجه کنند زیرا با شناساندن این شهدا به جوانان، بسیاری از آسیبهای اجتماعی جامعه از بین میرود و این قشر از جامعه در مسیر درست قرار میگیرند. بنده نیز بلافاصله بعد از شهادت کمیل، به روایتگری درباره وی پرداختم و با گذشت پنج سال، شهر به شهر برای شناساندن شهدای یگان صابرین رفتم و خودم را در این زمینه مسؤول میدانم که زمانی که شوهرم راه حسینی داشت من نیز زینبوار این راه را ادامه بدهم. سخن شما با جوانان. همسری را انتخاب کنید که خدایی باشد، این مسئله میتواند سبب شود در بحث همسرداری موفق باشید؛ قدر همسرانتان را بدانید چرا که همسران شما نعمت بزرگی از سوی خدا هستند هرگز بهدلیل مسائل پیشپاافتاده گرههای بزرگی را در زندگی خود بهوجود نیاورید. خواسته شما از مسؤولان. یکی از خواستههای خانواده شهدای یگان ویژه صابرین دیدار با مقام معظم رهبری است. حرف پایانی. کسی نمیتواند درک کند که رزمندهای به شهادت میرسد، همسرش چه سختیها و مشقتهایی را تحمل میکند. باید هم نقش پدر و هم نقش مادر را برای فرزندانش بازی کند و زمانی که فرزند بهانه میگیرد با بغض جواب گریههای فرزندش را بدهد. صبحها با خیال اینکه نبود شهیدش فقط یک خواب باشد، بیدار میشود و دوباره بغض میکند که دوباره باید روزش را بدون رنگ و بوی شهیدش به شب بگذراند، کسی نمیتواند حتی یک لحظه خود را جای همسران شهدا بگذارد چرا که هم باید فرزندانش را حسینیوار و زینبیوار بپرورد و هم نبود عزیزترین فرد زندگیاش را تحمل کند.منبع:فارس