ایام عاشورا و تاسوعا، ایام خاصی است. شکل همه چیز از روال معمول خود خارج میشود. آنچه مردم در 363 روز از سال انجام میدهند در این ایام شمایلش تغییر میکند. همه چیز همانند یک موعد است. عموم متحدالشکل میشوند. لباس تن را سیاه میکنند و لباس دل را عزادار. جلوههای متکثری از اراده جمع نمودار میشود و خود را در قالب هنر، صنایع دستی و یا جلوههای بصری و تزیینی متجلی میکند.
این رویه همواره با خلاقیت همراه بوده است. کافی است همین سالها را در نظر بگیرید تا دریابید عزاداران حسینی برای تبلور آنچه در سینه دارند، چگونه قوه خیالشان را متبلور میکنند.
عاشورای 95 در کنار این هنرنماییها وجوه دیگری نیز داشت. نمونه بارز و قابل تأملش حضور مسافران خارجی یا همان گردشگران فرنگی بود. کثرت این افراد در فضای اطراف بازار تهران و میدان ارگ چشمگیر بود. حتی میشد پرشوری جمعیت مسافران خارجی را در برابر هتلهای تهران مشاهده کرد. گویی ایام محرم فضایی مساعد برای حضور کسانی بوده که چندان شناختی از این ایام ندارند. برای هر غریبهای آنچه در اطراف بازار تهران و چهارراه گلوبندک در حال رخ دادن بوده است، تصویری است غریب. او چندان با آنچه رخ میدهد آشنایی ندارد. تصاویر شاید برایش گنگ و ابتر باشد. جهانی نو در برابرشان ظهور میکند که به احتمال قوی براساس بایاسهای فکری یا همان دادههای پیشینی و آگاهیهای ذهنی تفسیر میشوند. او برداشت خود را از آنچه دربرابرش شکل میگیرد خواهد داشت. از سینهزنی و نوحهخوانی تا گرفتن نذری.
بیایید کمی با آنسوی مرزها رویم. جایی که این میهمانان چشمآبی غربی یا ریزاندام شرقی از آنجا آمدهاند. شما در نقش یک توریست ایرانی در دیارشان حضور پیدا میکنید. شاید در یکی از دورهمیهای فرهنگی عمومیشان، یک جشن یا یک نوع عبادت. شاید سال نو چینی باشد یا دیدار از مکان یک واقعه؛ آنچه مهم است رویکرد دیگریهاست. برای مثال شما در موزه لوور مجهز به یک سامانه صوتی میشوید که به محض مواجهه با یک اثر هنری راهنمای صوتی اطلاعات مفصلی در مورد شی هنری در اختیارتان میگذارد.
نمونه دیگر مجموعه کتابهای Lonely Planet است که برای راهنمایی شما در دیدار از یک کشور در اختیارتان گذاشته میشود. کتابهای مشهور این ناشر مسافردوست حتی خوراک و وسیله نقلیه شما را نیز به شور میگذارند. شما را راهنمایی میکند از کجا به کجا روید و در هر کجا چه رفتاری از خود نشان دهید. به فضاهای باز رویم. کیوسکهای راهنمای مسافران که در برخی نقاط کشور چون شیراز و اصفهان نیز حی و حاضرند. همه چیز مهیاست که شمما براساس برنامهریزی آنان پیشروید.
حال به بازار تهران و فضای اطرافش بازگردیم. صدای مداحان و شور مردم به گوش میرسد. هر از گاهی دستهای با علم و کتل و بلندگوها و سنجها و طبالها رد میشوند. مردم در حال حرکت درنگی میکنند. سینهای میزنند و به راهشان ادامه میدهند. سؤال این است که میهمان خارجی ما چه برداشتی دارد؟ او چه درکی از این رفتار دارد؟ آیا برایش سؤال ذهنی شکل نمیگیرد؟ چند درصد آنان - که عموماً تنها در فضای بازار در حال حرکت بودند - درکی از رخدادها دارند؟ آیا او درکی از نذری موجود در دستانش دارد؟
همه این جوابها برای نگارنده نیز بیپاسخ است؛ اما یک مسئله در این باره مغفول میماند که چرا همانند این دیگریها ما نیز کمی هدایتشده برخورد نکنیم؟ چرا فضای راهنمای و ایجاد آگاهی پسینی برای مخاطب خارجی فراهم نکنیم؟ چرا آنان را به عنوان منادیان رفتار مذهبی ایرانیان که برآمده از فرهنگ است به دیارشان عازم نکنیم؟
نکته مهم دیگر آن است که برخورد غلط و اشتباه در این باره ممکن است فضا را به سمتی برد که درک دیگریها از عاشورا و فضایش به چیزی چون هنر موزهای شود.
منبع:تسنیم