نفوذیها نمیخواهند بفهمند که بین حق و باطل، راه سومی وجود ندارد، اما اصرار دارند راه سوم و قرائت جدیدی را از دین به نام «اسلام رحمانی» در مقابلِ ستمگران تعریف و تفسیر کنند.
عقیق:کربلا، بلایی انتخاب شده و هوشمندانه بود که شاخص حقیقت و انسانیت را در کالبد تاریخ، برای جویندگان حقیقت به ارمغان گذاشت؛ پیام عمدهی آن درس مقاومت در برابر مستکبرین است که نفوذیها به خاطر دنیای خود، نمیخواهند آن را بفهمند! کربلا، شاخص حقیقت حق طلبان خوب بنگرند، مادی گرایان و غربزدگان عبرت بگیرند؛ محَرّم، تمرین خوب نگریستن است نه فقط گریستن، بساطش آموزه است نه موزه، زمان بالیدن است نه فقط نالیدن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب؛ محرم، که با نام کربلا و یاد و مرام حسینی عجین شده، تابلوی شجاعت و شهامت، درایت و عبودیت، هدایت و معنویت است که در عین مظلومیت، نماد اقتدار و آزادگی است؛ کربلا تفسیرِ عملیِ آیه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد»؛ است، «ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم)»؛ کربلا صحنه و عاشورا زمانِ بزرگترین رنج و آزمایش الهی بود؛ دنیا با رنج عجین است، محل آزمایش است نه آسایش؛ البته اجازه نداریم که در برابر ظلم و رنجهای تحمیلی سکوت کنیم. آسایش با سختی عجین است بر هیچ خردمندی پوشیده نیست که انسان اگر بخواهد به هر نعمتی برسد، ناگزیر باید از عیش خود بکاهد و با ناملایمات دست و پنجه نرم کند، هر چه نعمت بزرگتر باشد، رنجش هم بیشتر است و چه نعمتی بالاتر از قرار گرفتن در جوار رحمت حق و سلطنت بر عالم هستی؛ «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ»؛ اى انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت به حضور پروردگار خود مىروى.
شهادت، رنجی انتخابی و البته شیرین و مرگی هوشمندانه است که پیروان مکتب حضرت اباعبدالله (ع) آن را انتخاب کردند، «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ؛ آیا پاداش نکویى و احسان جز نکویى و احسان است؟» اگر خدای کریم بخواهد احسان و طاعت اباعبدالله (ع) و پیروان ایشان را جبران کند باید تمام هستیاش را بدهد، یعنی خدائیش را، این که مقدور نیست، اما اگر بگوییم خدای متعال سلطنت بر عالم هستی را بر حضرت اباعبدالله (ع) عنایت کرده گزاف نگفتهایم. بزرگترین دستاوردِ دنیایی اباعبدالله الحسین (ع) بزرگترین دستاوردِ اجتماعی ـ سیاسی اباعبدالله الحسین (ع) بیدار کردن انسانیت و تعیین شاخص برای آن بود تا حق طلبان در صحنههایِ بدلیِ کربلا و عاشورا، راه را گم نکنند، چرا که طبق بینش اسلامِ ناب، همه روزها عاشورا و تمام زمینها کربلاست؛ «کلُّّ یومٍ عاشورا و کلُّ عرضٍ کربلا»؛ بنابراین هر روز باید آماده روز واقعه و مبارزه بود. خداوند برای تمام انسانها، اقوام و ملتها در تمام اعصار، صحنهها و زمانهایی را برای آزمایش مهیّا می سازد که این صحنهها و زمانها به اختلاف شرایط، عوامل و ظرفیتها مختلف است و شدت و ضعف دارد؛ خصوصا اگر جامعهای مدعی ایمان باشد امتحان و بلایش بیشتر است. «آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان (به خدا) آوردهایم رهاشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند؟ و محققا ما امتهایی را که پیش از اینان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم، و همانا خدا دروغگویان و راستگویان را کاملا مىشناسد. اگر استادی در کلاس درس یا باشگاه ورزشی، علاقهمند به رشدِ بیشتر برخی شاگردانِ مستعد خود باشد، طبیعتاً تمرینات سختتر و بیشتری به آنها میدهد، این تمریناتِ سخت و بعضاً طاقت فرسا که دانش آموز را برای المپیاد و المپیک آماده میکند، مورد ستایش عقلای عالم است، حال اگر دانش آموزی از این تمرینات سخت گریه و شکوه کند که چرا من؟! عقلا، یا به او میخندند یا سرزنشش میکنند. حال اگر شاگردی ادعای استعداد کند، استادش به او، نسبت به دیگران سختتر خواهد گرفت. هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند مدعیان ایمان، دائماً در صحنههای بدلی کربلا، در حال نشان دادن جوهر وجودی خویشاند؛ هشت سال دفاع مقدس، فتنه88، جنگ مسلمانان مظلوم منطقه (سوریه، یمن، فلسطین، لبنان و...) بر علیه مستکبرین خونخوار عالم، نمونههایی از این صحنههای بدلی است. امام خمینی (ره) فرمودند: «کُل یَومٍ عَاشورا وَ کُل ارضٍ کربلا» باید سرلوحه زندگی، در هر روز هر سرزمین باشد. همه روز باید ملت این معنا را داشته باشدکه امروز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم؛ انحصار به یک زمین ندارد؛ منحصر به یک عده نمیشود. این دستور آموزنده هم تکلیف است و هم مژده؛ تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عدهای قلیل، علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند و مژده بدین جهت که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است. نفوذیها نمیخواهند پیام عاشورا را درک کنند! نفوذیها نمیخواهند بفهمند که بین حق و باطل، راه سومی وجود ندارد، اما اصرار دارند راه سوم و قرائت جدیدی را از دین، به نام اسلام رحمانی در مقابلِ ستمگران تعریف و تفسیر کنند؛ در صورتی که اسلام رحمانی ویژه مؤمنین است نه مستکبرین؛ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم؛ محمد (ص) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار شدید و سختگیر و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند». قرآن کریم یکی از شاخصههای منافقین را اینگونه بیان میکند: «مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً؛ منافقان(نفوذیها) دو دل و مردد باشند، نه به سوی مؤمنان یکدل میروند و نه به جانب کافران، و هر که را خدا ( بواسطه راه ضلالتی که به اختیار خود برگزیده) گمراه کند، پس هرگز او را به راه راست نخواهی یافت». دنیاطلبان و نفوذیها خود را به خواب زدهاند تا ندای اهل حق زمان خود را نشنوند تا اینکه برای یاری دین خدا به زحمت نیافتند و به دنیای خود برسند!